رئیس سازمان سینمایی: باید سبد کالای سینما را متنوع کنیم وزیر فرهنگ: تشییع ‌پیکر شهدای اقتدار ایران در تهران، شکوه دیگر از همبستگی ایرانیان بود درگذشت «لالو شیفرین» آهنگساز فیلم «ماموریت غیرممکن» آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۷ تیر ۱۴۰۴) حضرتی: راه فرماندهان و دانشمندان شهید ادامه دارد کارگردان ایرانی نامزد جشنواره نالیوود کانادا و برنده جوایز سن‌دیگو شد هزار و ۲۰۰ ساعت برنامه رادیویی، ویژه محرم ۱۴۰۴ برنامه ریزی برای ساخت انیمیشن راتاتویی ۲ جدیدترین آمار فروش سینما‌های کشور (۷ تیر ۱۴۰۴) | فروش حدود هفت میلیارد تومان بلیت در ۳ روز استوری جدید حامد بهداد | تسلیت به مردم داغدار + عکس انتشار کتاب «مداح شو» برای کودکان و نوجوانان نگاهی به ضعف‌های سریال «ناریا»؛ از روایت آشفته تا قصه مبهم! سعید روستایی و پیمان معادی در فهرست رای دهندگان اسکار هشدار وزیر فرهنگ درباره صداهای تفرقه‌افکنِ پس از جنگ چرا آهنگ «بوم، بوم، تل‌آویو»؛ در پاسخ حملات موشکی ایران به اسرائیل جهانی شد؟ + ویدئو نقدی بر وضعیت کنونی شعر آئینی | احساسات و گریه در شعر سوگ‌محور باید همراه محبت ولایت و شعور باشد
سرخط خبرها

زنی که در چمدان پنهان شده | چندخطی درباره کتاب «آواز آن پرنده که زن بود»

  • کد خبر: ۱۹۵۸۵۴
  • ۳۰ آبان ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۷
زنی که در چمدان پنهان شده | چندخطی درباره کتاب «آواز آن پرنده که زن بود»
گاهی شعرها فضایی سودازده را روایت می‌کنند، فضای که خیال و خاطره و واقعیت درهم تنیده می‌شود و گاه شاعر می‌خواهد جنونش را از تمام آدم‌ها پنهان کند.

به گزارش شهرآرانیوز، شعرهای کتاب تازه لیلا کردبچه که با نام «آواز آن پرنده که زن بود» به‌تازگی منتشر شده است، جهان کلماتی سوگوار و شادمان برای رفتن و مرور ماندن است.

شاعر در شعرهایش میان دو راهی خانه‌ یا حس‌وحالی که دارد و خانه‌ یا حس‌وحالی که می‌تواند داشته باشد در رفت و آمد است. او گاهی خودش را خشمگین در آینه می‌بیند و گاهی آن خشم با به یاد آمدن خاطره‌ای خوش کمی تسکین پیدا می‌کند. گاهی چای صبحانه تلخ می‌شود و گاهی شیرینی چای صبحانه به خاطره‌ای خوش باز می‌گردد.

«آن پرنده که زن بود» به دو فصل «تشییعِ دستِ چپ» و «زنی با این‌همه زخمِ عمیق» تقسیم شده اشت. فصل‌هایی سرشار از زنانگی که شاعر روایتگر جهانی زنانه است، جهانی که برای او از کودکی که دختربچه‌ای بوده تا امروز که احساس‌های مادرانه دارد ادامه دارد. او در فصل اول چیزی را روایت می‌کند که خودش آن را «واخستگی» می‌گوید: شعر‌های کتاب تازه لیلا کردبچه که با نام «آواز آن پرنده که زن بود» به‌تازگی منتشر شده است، جهان کلماتی سوگوار و شادمان برای رفتن و مرور ماندن است.

شاعر در شعرهایش میان دو راهی خانه یا حس‌وحالی که دارد و خانه یا حس‌وحالی که می‌تواند داشته باشد در رفت و آمد است. او گاهی خودش را خشمگین در آینه می‌بیند و گاهی آن خشم با به یاد آمدن خاطره‌ای خوش کمی تسکین پیدا می‌کند. گاهی چای صبحانه تلخ می‌شود و گاهی شیرینی چای صبحانه به خاطره‌ای خوش باز می‌گردد.

«آن پرنده که زن بود» به دو فصل «تشییعِ دستِ چپ» و «زنی با این‌همه زخمِ عمیق» تقسیم شده اشت. فصل‌هایی سرشار از زنانگی که شاعر روایتگر جهانی زنانه است، جهانی که برای او از کودکی که دختربچه‌ای بوده تا امروز که احساس‌های مادرانه دارد ادامه دارد. او در فصل اول چیزی را روایت می‌کند که خودش آن را «واخستگی» می‌گوید:«يک روز کفش‌هاي مهمتري مي‌پوشم/ و فراموش مي‌کنم/ که روزي برداشتن گام‌هاي کوچک حتي/ سخت‌تر از برداشتن سيگارهاي پدر/ در پانزده‌سالگي بوده‌است/ يک روز/ دست‌هاي وقفِ آشپزخانه‌ام/ به دستگيره در مي‌رسند/ و مي‌روم/ کارهاي مهمتري يادشان بدهم/ يک روز/ باورم نمي‌شود که زماني/ به اندوه/ مثل گريه‌هاي فروخورده،/ به شب/ مثل گريه‌هاي فروخورده،/ به تو داشته‌ام/ واخستگي...»

فضای رفتن و یا تصمیم برای رفتن در شعرهای مختلف و به‌ویژه فصل اول کتاب با چمدان به عنوان نمادی برای ترک کردن یا ترک شدن به شکل‌های مختلف تکرار می‌شود و شاعر این حس را در چند شعر بیان کرده است و انگار در هر شعر ماجرای رفتن را زاویه دیگری نگاه کرده است.

«سفر/ تنها سه حرفِ کوچک و ساده است،/ چمدان/ گوش سنگيني که از اين حرف‌ها پُر است/ و قطاري که دور مي‌شود...» یا «... و آن چمدان چرم نارنجي/ و آن جمله بي‌رحم صورتي بر آينه/ در گلويم گريه مي‌کنند...».

گاهی شعرها فضایی سودازده را روایت می‌کنند، فضای که خیال و خاطره و واقعیت درهم تنیده می‌شود و گاه شاعر می‌خواهد جنونش را از تمام آدم‌ها پنهان کند، جنونی که به شکل کلمه و تصویر در می‌آید و به شعرهایی خواندنی این کتاب بدل می‌شوند.

«هر صبح/ اضافه بال‌هايم را در آينه مي‌چينم/ و به زندگي ميان آدم‌ها برمي‌گردم/ در خيابان/ در مترو/ در اداره/ هيچ‌کس به چيزي شک نمي‌کند.»

یا در شعری دیگر می‌نویسد؛

بايد آسمان را فراموش کنم اما/ منقارِ پرنده‌اي در حافظه‌ام بازمانده است/ که نمي‌گذارد به چيزِ ديگري فکر کنم/ نمي‌توانم/ نمي‌توانم آوازش را نشان کسي بدهم/ و اميدوارم لااقل تو بفهمي/ اندوهِ آن پرنده غمگين دارد با من چه مي‌کند...»

میان شعرهای فصل اول و دوم کتاب حس و حال‌های مشترکی وجود دارد اما در یک نگاه می‌توان به این نتیجه رسید که شعرهای فصل دوم کتاب را شاعر در جهان وسیع‌تری تعریف کرده است و از آن حس و حال شخصی فصل اول دوره شده است و شعرها جهان حسی نسبتا متفاوتی با هم دارند.

مجموعه شعر «آواز آن پرنده که زن بود» در این جهان شلوغ شعر معاصر، مجموعه شعری ارزشمند و خواندنی است و در ادامه همان مسیری است که سال‌ها کردبچه در جهان شعری‌اش تعریف کرده است و به یکی از نام‌های قابل اعتنا شعر امروز بدل شده است.

این کتاب را نشر واج که ناشر تخصصی شعر و ادبیات است را امسال در ۹۶ صفحه منتشر و روانه بازار کرده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->