به گزارش شهرآرانیوز، صادقانه، بیطرف و صریح صحبت میکند، انتقادهای بینندگان فصل دوم سریال «زخمکاری» را قبول دارد و بر این باور است که سازندگان این سریال درباره حضورنداشتن نقش اصلی ریسک کردهاند! درباره حضور پررنگ مالک در فصل ۳ زخمکاری میگوید و از نقش «دستمالچی» اظهار رضایت میکند. گفتوگوی این بازیگر را با شهرآرانیوز بخوانید.
واکنشها نشان میدهد مردم سریال را دوست داشتند و درباره نقش من، بیشتر از اینکه مالک توی پستو هست و من نمیگذارم بیرون بیاید شاکی هستند، حتی مواقعی بوده که در ماشین بودم و یک نفر از ماشین بغلی میگوید «توروخدا مالک را بذارید بیاید اوضاع را سروسامان بدهد.» یعنی بیشتر مطالبهها از من این است(میخندد).
تقریبا ۹۹درصد آثاری که فصل دومش ساخته میشود همین مسئله را دارند و فصل یک آن جذابتر به نظر میآید. اکنون هم نویسندگان فصل ۳ زخمکاری تلاش میکنند که فصل سوم ضعفهای فصل دوم را نداشته باشد، ضمن اینکه اگر بخواهم بهعنوان یک بیننده نه یکی از عوامل، درباره کار نظر بدهم سه نکته را میتوانم بگویم؛ ابتدا اینکه ریسک بسیار بزرگی اتفاق افتاده که نویسنده، مالک را وارد قصه نکرده است، زیرا مخاطبان دوست نداشتند شخصیت اصلی توی پستو باشد. وقتی مالک زنده میشود باید به قصه برگردد و وقتی برنمیگردد بیننده دوست دارد او را ببیند، بنابراین این ریسک بزرگ نویسندگان بوده که شاید خودشان هماکنون متوجه شدهاند که نباید این کار را میکردند. در واقع نویسندگان مجبور شدند دست به عصا پیش بروند که فکر میکنم دلیل عمدهاش این بود.
نکته بعدی این است که قصه روی شخصیتهایی چرخیده که بیننده زیاد با آنها ارتباط سمپاتیک برقرار نمیکند. آنها با شخصیت سمیرا، با شخصیت میثم، پسر مالک و طلوعی سمپات نیستند و دوست دارند یک شخصیت سمپاتیک در قصه وجود داشته باشد و مالک با اینکه نکات ضعف حقوقی فراوانی در فیلمنامه دارد ولی سمپات است همانطور که هملت سمپات و قاتل است و تماشاگر میگوید او اشتباه کرده است اما الان نمیگوید طلوعی یا پسر مالک اشتباه کرده است. بیننده این را دوست ندارد، دوست دارد در کنار این «بدمن» یک «گودمن» هم داشته باشد.
دلیل سومش را از منظر بیننده عرض میکنم و اینکه خودم چقدر موافق هستم اصلاً الان موضوع بحث نیست. مردم معتقدند که بسیاری از بازیگران جای خود نیستند. این سه دلیل انتقاد مخاطبان نسبت به ضعف فصل دوم سریال زخمکاری است با این حال من همچنان فکر میکنم مخاطب ریزش نکرده است.
در فصل اول نقشم هیچ هویتی نداشت اما این نقش در فصل دوم هویت پیدا کرد، برای همین تلاش کردم در ایفای نقش حساسیت بیشتری داشته باشم و بتوانم خودی نشان دهم. به اعتقاد من تنها نقشی که در فصل دوم بهتر از دیگر نقشها شده همین دستمالچی است. بقیه نقشها مثل نقشهای فصل اول است و شاید بعضی جاها ضعیفتر هم پردازش شده باشند. الان مالک هم که نقش محوری فیلمنامه است حضور ندارد. یعنی همه قصه روی پیشرویهای مالک میچرخد اما او را نمیبینیم که البته این اشکال ندارد. در درام اگر شخصیتمحوری پنهان داشته باشیم یک قاعده فنی به شمار میرود اما بیننده ما این را نپسندید که مالک حضور نداشته باشد.
از بازی خودم تقریباً راضی هستم البته این رضایت نسبی است. قاعدهاش این است که هر بازیگری دوست دارد نقشش پیچیدگی لازم را داشته باشد برای اینکه بتواند خودش را نشان دهد. دستمالچی شخصیت بسیار سادهای است و آن پیچیدگیهای بیرونی را دارد. یعنی بیننده واقعاً نمیداند با او چند چند است؟ دستمالچی چکاره است؟ بعضیها به من میگویند «همه چیز زیر سر توست درست است؟» این حدس و گمانها برای من بازیگر جزو اتفاقهای مثبت محسوب میشود، من نقشی را بازی کردهام که شخصیت بیرونیاش برای بیننده ناشناخته و دارای پیچیدگی است اما در سناریو این شخصیت آنچنان پیچیده نیست که بتوانم بازی بهتری ارائه کنم. شاید اگر در فیلمنامه پیچیدهتر بود میتوانستم عمق بیشتری به بازیام بدهم.
اکنون فیلمنامه به پایان رسیده و فیلمبرداری آغاز شده است و صحنههای مربوط به طلوعی در حال فیلمبرداری است.
قطعاً حضور مالک پررنگ خواهد شد. دستمالچی نیز مکمل نقش مالک است.