سرخط خبرها

بحران بی‌اعتمادی در سرزمین قوهای سیاه

  • کد خبر: ۱۹۷۹۹
  • ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۰
بحران بی‌اعتمادی در سرزمین قوهای سیاه
عباس اعرابی عضو انجمن روان‌شناسی ایران
نیکلاس طالب، رفتارشناس، پژوهشگر و تحلیلگر ریسک لبنانی‌آمریکایی، نویسنده کتاب پرفروش قوی سیاه (۲۰۰۷) در کتاب خود به پدیده‌هایی اشاره دارد که به روش‌های معمول زندگی و باور‌های رایج آدمیان شوکی عظیم وارد می‌کنند. داستان «قوی سیاه» به تغییر باور‌های رایج زیست‌شناسی و ابطال‌پذیری باور‌های مبتنی بر استقرا اشاره دارد. سال‌ها علم جانورشناسی بر این گمان بود که تنها یک گونه قو که سفیدرنگ است، در دنیا وجود دارد، اما بعد از کشف قاره استرالیا، مشخص شد که این باور مبتنی بر استقرا، نادرست است و در سرزمین تازه‌یافته قو‌هایی یافت می‌شود که سیاه‌رنگ‌اند. نیکلاس طالب از این اتفاق تاریخی در علم جانورشناسی به‌عنوان یک نماد استعاری، برای توصیف پدیده‌هایی بهره می‌برد که با رخ دادن و مشاهده، شوکی بزرگ در باور‌های پیشین ایجاد می‌کنند. قوی سیاه پدیده‌ای شوکه‌کننده است که باور‌های افراد را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کند. روال معمول زندگی، آدم‌ها را در مسیر روزمره و طبیعی سوق می‌دهد و این تصور را ایجاد می‌کند که اتفاقات هولناک و بحران‌های شگفت‌انگیز نه در زندگی فرد، که برای دیگران رخ می‌دهد. اما بعد قوی سیاه از راه می‌رسد و نظام باور‌ها را برهم می‌ریزد. کلبه چوبی سست زندگی با تندبادی مهیب درهم می‌شکند و فرد درگیر گردباد اضطراب از آینده نامعلوم و هراس بی‌دفاعی می‌شود؛ بنابراین تلاش برای نقطه اتکای جدید، تبدیل به سازوکاری دفاعی برای انسان می‌شود تا فرد بتواند در بی‌تکیه‌گاهی خویش، تکیه‌گاهی بیابد. قوی سیاه شامل مجموعه‌ای از انقلاب‌ها، تحولات عظیم اجتماعی، زلزله، مرگ نزدیکان، بیماری‌های خطرناک و هر اتفاقی است که به شکلی پیش‌بینی‌نشدنی در زندگی کوتاه فرد رخ دهد و آثار عمیقی بر همه زندگی او بر جای گذارد. اگر قو‌های سیاه فردی (مرگ نزدیکان، شکست‌های بزرگ اقتصادی، خیانت نزدیک‌ترین افراد و آگاهی از مرگ) را در نظر نگیریم و توجهمان را معطوف به قو‌های سیاسی‌اجتماعی همگانی کنیم، نتایج بررسی‌های طولی در زندگی افراد نشان می‌دهد که هر فرد به‌طور میانگین در زندگی کمتر از انگشتان ۲ دست با قو‌های سیاه جمعی روبه‌رو می‌شود، به شکلی که در برخی جوامع طی تمام دوران زندگی، همه قو‌هایی را که می‌بیند، همان رنگ آشنا و ملموس قدیمی را دارند! اما اگر دقیق بنگریم، در جغرافیای زندگی خاورمیانه تنها نفت نیست که سیاهی‌اش برای همگان آشناست. ما در منطقه‌ای با تعداد زیادی قوی سیاه روبه‌رو هستیم و به‌خصوص در جامعه ما بحران‌هایی عظیم در زمانی کوتاه رخ می‌دهد، طوری که گویی مشاهده قو‌های سیاه و عادت به رخ دادن بحران‌های متعدد، خود تبدیل به نظامی شده است که همگان انتظارش را می‌کشند، به گونه‌ای که بر مبنای روال طبیعی و نرماتیک، در مدتی کوتاه بحرانی تازه پدیدار می‌شود. زیستن در سرزمینی چنین پرآشوب که آبستن هرروزه بحران‌های شوکه‌کننده است، ذهن آدمیان را به سمت کاهش اعتماد به نظام‌های قاعده‌مند سوق می‌دهد. این بی‌اعتمادی، بستری برای گسترش و جایگزینی سیستم‌های شبه‌علمی و خرافی و گرایش به باور‌های ناموثق می‌شود. مشاهده قو‌های سیاه بی‌شمار، علاوه بر شکست دنیای اتوپیایی قو‌های سفید، باور‌های ناموجه را هم‌وزن نظام‌های تجربی و آزمون‌پذیر می‌نمایاند. از سوی دیگر، برخی با سوگیری شناختی‌تأییدی به خود این باور را می‌قبولانند که باور‌های پیچیده‌تر (موسوم به توهم توطئه) که دلایل اندکی برای تأییدشان هست، پذیرفتنی‌ترند. این افراد در سازوکاری دفاعی، بیان می‌کنند که، چون به باور‌های قاعده‌مند نمی‌توان اعتماد کرد، پس باور‌های توطئه، پذیرفتنی‌اند، چرا که به هر چیزی می‌توان شک کرد. یکی از دلایل گسترش باور‌های شبه‌علمی، خرافی و گسترش شایعات در این سازوکار نهفته است.
روان‌شناسان از دیرباز دریافته‌اند که یکی از ویژگی‌های انسان، یافتن علت یا معنا در پدیده‌های تصادفی یا بی‌معناست. این ویژگی در بسیاری مواقع به بقای آدمی در دوران بدویت و اعصار کهن کمک کرده است. یافتن الگو‌های پنهان، همچون تصاویر معنادار در ابرها، تنه درختان یا ماه (که پاریدولیا نامیده می‌شود) از زیرشاخه‌های این ویژگی آدمی است. به زعم بسیاری از روان‌شناسان اجتماعی معاصر، این موضوع ریشه در یکی از خصوصیات ذاتی انسان دارد؛ یعنی آنتروپومورفیک بودن (انسان‌انگاری سایر موجودات یا جاندارپنداری اشیا و پدیده‌ها).
نتایج یک تحقیق روان‌شناسی منتشرشده در مجله ساینس نشان داده است که انسان‌ها در شرایط درماندگی، در تصاویر انتزاعی و بی‌معنا، الگو‌های پنهانی بیشتری را پیدا می‌کنند. بر همین مبنا علاقه‌مندی به تفسیر‌های پیچیده، باور به توطئه و گسترش تفکرات رازآلود و روش‌های اسرارآمیز در تحلیل، در جوامع بحران‌زده به شکل معناداری از رواج و دامنه وسیع‌تری برخوردارند و آزادی اطلاعات و توسعه رسانه‌های جمعی، نه‌تن‌ها موفق به کاهش این حریق نشده، که بر آتش این‌گونه نگرش‌ها دامن زده است. شاید بی‌دلیل نیست که تحقیقات درباره باور‌های رازآلود و تفکرات مبتنی بر توطئه در ۱۰ سال اخیر ۱۰ برابر شده است. جامعه بحران‌زده که هر روز با بحرانی تازه، چون قویی سیاه، بنیان باور‌های اساسی و قاعده‌مند پیشین مردمانش را درهم می‌کوبد، آبستن رشد انواع مغالطات و خطا‌های شناختی‌است و بی‌توجهی به ریشه‌های این پدیده هولناک، جامعه را به سمت بی‌اعتمادی بیشتر و بحران هویت سوق می‌دهد و اگرچه هم‌اینک نیز برای پیشگیری این بیماری فراگیر بسیار دیر شده است، درمان با تأخیر، بهتر از عدم آن به نظر می‌رسد. شاید تنها راه چاره آن باشد که با توسعه روش‌های تفکر نقاد، افزایش سرانه مطالعه و آگاهی‌رسانی عمومی درباره واکسینه کردن و بازآفرینی اعتماد از دست رفته، اقدام مناسب به عمل آید تا ذهن مردمان، انتظار دیدن قوی سیاهی تازه در میان بی‌شمار قو‌های سفید را داشته باشد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->