این روزها به اقتضای کرونایی شدن فضای عمومی کشور چالش جدی و دامنهداری هم در ارتباط با مراکز دینی و مجامع مذهبی به وجود آمده و حواشی فراوان و گستردهای ایجاد کرده است. پرسشهای الهیاتی و کلامی صریحی مطرح گردید. دوست و دشمن هرکدام از منظر خود به این مسئله پرداختند و موضوع حضور زوار در بقاع متبرکه مخصوصا حرم مطهر حضرت ثامنالحجج و حضرت معصومه علیهم السلام باعث اختلاف نظرهایی شد.
به طور طبیعی لازم بود که رعایت دقیق و کامل اصول مراقبتهای بهداشتی در فضای نورانی حرم مطهر مورد توجه قرار گیرد و به اقتضای حکم عقل و دستور شرع، جایی که احتمال خطر وجود دارد از آسیب پرهیز شود. این مراقبتها و مراعاتها مثل لغو مراسم تجمع عمومی، دست ندادن بعد از نماز جماعت، استفاده از مهر اختصاصی، روبوسی نکردن با افراد بعد از زیارت و ... هیچ منافاتی با اصل اعتقاد ما به حضور معنوی امام معصوم و طهارت قدسی مضجع نورانی او ندارد، چنانکه در عقیده ما به دارالشفا بودن حرم مطهر ایشان خللی وارد نمیسازد.
تصرف معنوی و لطف روحانی و تصرف غیبی آنها با آثار طبیعی روابط مادی زوار فرق میکند و هرکدام از اینها در جای خود باید دیده و فهمیده شود. عنایت قدسی آنها قطعا مرده را هم میتواند زنده کند، ولی مناسبات طبیعی و آثار مادی مسائل هم سر جای خودش هست. آنها با اذن و اراده الهی کار خودشان را میکنند و ما هم وظیفه داریم به اقتضای زندگی دنیا کار خودمان را بکنیم. مراجعه به طبیب برای درمان، یا استفاده از معمار برای بنای ساختمان بخشی از ضرورتهای طبیعی زندگی است. اولیای خدا هم در چهارچوب همین قواعد زندگی کردهاند و هنگام مرگ یا شهادت نیز با همین مناسبات جان دادهاند و مثلا چنین نبوده است که تیزی شمشیر بر بدن مطهرشان اثر نکند یا آسیب زهر بر خون پاکشان تأثیر نداشته باشد. برای خود حضرت امیر علیهالسلام هم در بستر شهادت پزشک یهودی آوردند و آن حضرت که ما برای همه حاجتها از جمله شفای بیمار به ایشان و فرزندانش توسل میکنیم مسیر طبیعی درمان و معالجه را طی کرد.
پناه بردن ما به آستان مقدس خاندان رسالت نه برای لقمهای نان یا بهبود یافتن از بیماریهای جسمی است -گرچه خداوند با وساطت و اشاره آنها همهچیز را تحقق میبخشد- بلکه پیش و بیش از هر چیز توسل ما به امید سفرههای نور برای گرسنگی جان و درمان معنوی برای بیماریهای روحی ماست. مناسبات مادی و طبیعی زندگی دنیا قواعد و قوانین مشخصی دارد که سر جای خودش هست. در عین حال باور و عقیده ما به نقش جدی آن ذوات مقدسه در تغییر امور عالم هم در جای خود محفوظ است.
ما از سویی به ضرورت قوانین زندگی برای معالجه به پزشک مراجعه میکنیم و از سوی دیگر، برای اثربخش بودن تجویز پزشک، دست به دعا برمیداریم و از اولیای خدا شفا و درمان کامل را میخواهیم، زیرا باور داریم که پزشک باید دوا بدهد و خدا باید شفا را عنایت کند. چنانکه برای افزایش رزق و برکت مال خود مشغول دعا و توسل و ذکر میشویم، اما در همان حال، به کاسبی و کار و تلاش اقتصادی و کارآفرینی و تولید میپردازیم، زیرا معتقدیم که هم باید به ظاهر امور در ساحت مادی توجه داشته باشیم و هم نباید از باطن امور در ساحت معنوی غافل شویم. از دیرباز در فرهنگ عمومی جامعه دینی ما این دوگانه کاملا تبیین شده بود و عباراتی نظیر «از تو حرکت، از خدا برکت» یا «دوا از طبیب و شفا از حبیب» به همین مفهوم اشاره میکند.