ویدئو | منصور ضابطیان در «آپارات» میزبان ستارگان دوران مدرن می‌شود ویدئو | بخش هایی از گفتگوی جنجالی محمدحسین مهدویان با هوشنگ گلمکانی حادثه در تنکابن | یادی از مرحوم منوچهر حامدی خراسانی، بازیگر سینما و تلویزیون تمدید مهلت ارسال اثر به نوزدهمین جشنواره بین‌المللی شعر فجر به نام مادر | مروری بر مشهورترین مادر‌های سینمای پس از انقلاب اسلامی بومیان جزیره سی پی یو آموزش داستان نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش اول) همه چیز درباره فیلم گلادیاتور ۲ + بازیگران و خلاصه داستان نقش‌آفرینی کیانو ریوز و جیم کری در یک فیلم کارگردان فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای ردپا: پیام انسانی، رمز موفقیت در جشنواره‌های جهانی است اسکار سینمای اسپانیا نامزدهای خود را معرفی کرد برج میلاد، کاخ چهل و سومین جشنواره فیلم فجر شد آمار فروش سینمای ایران در هفته گذشته (٢ دی ١۴٠٣) استوری رضا کیانیان در واکنش به بستری‌شدن محمدعلی موحد و آلودگی هوا + عکس صوت | دانلود آهنگ جدید بهرام پاییز با نام مادر + متن صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳
سرخط خبرها
به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق؛

محمد مصدق؛ ساکن خفته در احمدآباد

  • کد خبر: ۱۹۹۱۰
  • ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۲
  • ۲
محمد مصدق؛ ساکن خفته در احمدآباد
۱۴ اسفند ۱۳۴۵، محمد مصدق، سی و پنجمین نخست وزیر ایران، در بیمارستان نجمیه تهران به مرض سرطان درگذشت و برخلاف وصیت خود مبنی بر خاکپاری کنار شهدای حادثه سی ام تیر، در قطعه شخصی اش در احمدآباد مستوفی بدون هیچ تشریفاتی به خاک سپرده شد.
به گزارش شهرآرانیوز، امروز پنجاه و سومین سال درگذشت دکتر محمد مصدق، نخست وزیر و بانی طرح ملی شدن صنعت نفت ایران است. مصدق در پی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سقوط کرد پس از محاکمه، به اعدام محکوم شد. با توجه به سن و سال وی، محمدرضاشاه خواهان تخفیف در حکم وی شد که نهایتا به سه سال حبس انفرادی در لشگر زرهی محکوم و پس از پایان محکومیت نیز، برای تبعید عازم ملک شخصی خود در قریه احمدآباد مستوفی شد و به مدت ۱۰ سال در حصر بود و نهایتا نیز درگذشت.

کودکی و جوانی

براساس ادعای مطرح شده در کتاب خاطرات و تالمات مصدق، وی متولد ۲۶ خرداد ۱۲۶۱ در سنگلج تهران است. خاندان مصدق از وابستگان به ایل قاجار و منسوبین به  عباس میرزا نایب السلطنه بودند. پدرش، وزیر دفتر ناصرالدین شاه و از متجددین زمان خود و مادرش، ملک تاج خانم (نجم‌السلطنه) دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرت‌الدوله و نوه عباس میرزا ولیعهد بود. مادر او نیز از زنان پیشرو و واقف بود که بیمارستان نجمیه تهران را بنا نهاد.

مصدق در ۹ سالگی در ردیف مستوفیان دربار درآمد و دیوان استیفای خراسان را در دست گرفت و پس از آنکه مقداری بزرگ‌تر شد و بر امور مسلط گردید، از مستوفیان کارآمد شد. به گونه‌ای که در زمان مظفرالدین شاه نیز به حکم میرزا فضل‌الله خان وکیل‌الملک، منشی مخصوص شاه، فرمان استیفای خراسان را کسب کرد. مصدق که پیش از این به میرزا محمد خان مصدق السلطنه نامیده شده بود، می‌رفت تا آینده خود را بسازد.
 
محمد مصدق؛ ساکن خفته در احمدآباد


در پی انقلاب مشروطه و تغییر در بافت سنتی اداری و مملکت داری، مصدق شغل مستوفی گری را رها و برا انجام تحصیلات عازم اروپا شد. وی در کتاب خود این چنین می‌گوید:  «یکی این بودکه از مسؤولیت کاری که داشتم خود را رها کنم تا بهتر بتوانم تحصیل کنم و دیگر اینکه، چون تبلیغات علیه مستوفیان روز به روز بیشتر می‌شد. من خود را از جرگه آنان خارج نمایم و علت فراوانی تبلیغات این بود که بعد از مشروطه این اندیشه در جامعه قوت گرفت که تجدید رژیم مستلزم تشکیلات نو است؛ کارمندان پیشین باید از کار خارج شوند و جای خود را به چهره‌های جدید بسپارند».



بازگشت به ایران و آغاز فعالیت

محمد مصدق در سال ۱۲۸۷ خورشیدی برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از پایان یافتن تحصیل علوم مالیه در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به دریافت درجه کارشناسی ودکتری در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. مصدق در سال ۱۲۹۳خورشیدی به ایران بازگشت و به درخواست، ولی الله خان نصر تدریس در مدرسه سیاسی مشغول شد.

بازگشت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. وی مدتی به عنوان معاون وزارت مالیه و رییس دیوان محاسبات مشغول بود و پس از چندی در دولت مشیرالدوله به والی گری فارس منصوب شد و تا کودتای ۱۲۹۹ در این سمت بود و، چون دولت کودتا را به رسمیت نشناخت، از سمتش عزل و مدتی متواری بود تا دولت کودتا برافتاد. در دولت قوام به وزارت مالیه رسید و دست به اصلاحات گسترده‌ای زد. پس از سقوط قوام، او برای مدتی والی آذربایجان شد و به علت سنگ اندازی‌های سردارسپه، از سمتش کناره گرفت و به عنوان وزیر امور خارجه به مرکز بازگشت.
 
محمد مصدق؛ ساکن خفته در احمدآباد


مصدق در دوره‌های پنجم و ششم مجلس، نماینده مردم تهران شد و در کنار حسن تقی‌زاده، حسین علاء و یحیی دولت‌آبادی و سید حسن مدرس، از مخالفان تغییر حکومت به حساب می‌آمد. پس از روی کار آمدن رضاشاه، مصدق از مناصب دولتی کناره گرفت و صرفا به امور بیمارستان نجمیه که موقوفه مادرش بود پرداخت و در ملک شخصی اش در احمدآباد مستوفی ماندگار شد. در پی سقوط دولت متین دفتری که داماد مصدق بود، وی دستگیر و به بیرجند تبعید شد که البته با کمک‌های شوکت الملک علم و سفارش‌های پسرش، آزاد و به احمدآباد بازگشت و در پی سقوط رضاشاه، پس از سه سال زندان و تبعید به تهران بازگشت.

حیات مجدد مصدق در دوران پهلوی دوم

مصدق پس از شهریور ۲۰ و سقوط رضاشاه در انتخابات دوره ۱۴ مجلس بار دیگر در مقام وکیل اول تهران به نمایندگی مجلس انتخاب شد. در این مجلس برای مقابله با فشار شوروی برای گرفتن امتیاز نفت شمال ایران، او طرحی قانونی را به تصویب رساند که دولت از مذاکره در مورد امتیاز نفت تا زمانی که نیرو‌های خارجی در ایران هستند منع می‌شد. این اتفاق در حالی رقم خورد که مصدق به اتفاق ۷ نفر دیگر از همفکرانش در مجلس پانزدهم، جبهه ملی را تشکیل داد و مقدمات ملی شدن صنعت نفت را فراهم آورد.

با تشکیل دولت رزم آرا و انتخابات مجلس شانزدهم، مصدق با تلاش برای جلوگیری از تقلب آشکار در تهران، موفق شد تا به مجلس راه یابد. همکاری او و سرلشگر زاهدی، رییس شهربانی وقت که خصومت دیرینه‌ای با رزم آرا داشت، باعث شد تا جبهه ملی دارای مصونیت شود. از سوی دیگر، شاه نیز مخالف دولت رزم آرا بود و نتیجه این اقدامات و مخالف وی با جریان ملی شدن نفت، سرانجامی بهتر از ترور برای سپهبد رزم آرا نداشت. با ترور او و روی کارآمدن دولت معتدل حسین علاء، زمینه‌ها برای تصویب لایحه ملی شدن صنعت نفت ایران مهیا شد و این لایحه، ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ از تصویب مجلسین گذشت.

دوران نخست وزیری

پس از قانون ملی شدن صنعت نفت، مصدق با پیش شرط تصویب خلع ید انگلیس از نفت ایران، نخست وزیر شد. دولت اول مصدق، مبنای فعالیت خود را بر انجام برخی اصلاحات و قانونی کردن اموری گذاشت که پیش از این بدون نظارت صورت می‌پذیرفت. با آغاز انتخابات مجلس هفدهم و بالاگرفتن درگیری‌ها و احتمال تقلب، اختلافات دولت و دربار زیاد شد. مصدق در دو جناح می‌کوشید: اصلاح امور و مدیریت نزاع نفتی با انگلیس در لاهه؛ بنابراین در بازگشت از لاهه مجددا با رای اعتماد، مامور تشکیل کابینه شد. اما پس از چندی در تیر ۱۳۳۱ خورشیدی مصدق از شاه درخواست کرد تا مسئولیت وزارت جنگ را به او بسپارد. شاه این درخواست را نپذیرفت و مصدق نیز استعفا کرد. این استعفا و روی کار آمدن قوام باعث شد تا آیت ا... کاشانی به حمکایت از مصدق برخیزد و در ادامه با شدت عمل قوام، حادثه سی تیر ۱۳۳۱ شکل گرفت و دربار فردای آن روز، مجددا با عزل قوام، مصدق را مامور تشکیل کابینه کرد و با دادن اختیارات مدنظر او، دور دوم نخست وزیری اش را با اقتداری بیشتر آغاز کرد.
 
محمد مصدق؛ ساکن خفته در احمدآباد


دوستان دیروز مصدق، تبدیل به مخالفان او شدند و همین مسئله در کاهش قدرت و حوزه نفوذ او موثر بود. امثال کاشانی، مکی، بقایی و زاهدی یا مستقیما به مخالفت پرداختند یا هیچ حمایتی نمی‌کردند. توطئه قتل مصدق در نهم اسفند ۱۳۳۱ که به تحریک دربار شکل گرفت و البته ناموفق بود و همچنین قتل رییس شهربانی دولت او در سال ۱۳۳۲، وضعیت دولت او را با مشکلات فراوانی مواجه کرده بود. از سوی دیگر، مصدق در فروش نفت ملی شده دچار ناکامی بود و همین باعث ایجاد تردید در شیوه دولت داری او می‌شد. همچنین حمایت‌های صورت گرفته از سوی حزب توده به نفع او، مستمسک مطلوبی به دست دولت و ارتش داده بود تا زمینه‌های سقوط او را با کمک سرویس‌های خارجی آماده کنند.

کودتا، سقوط و تبعید

۲۳ مرداد، براساس طرح امریکا برای سقوط مصدق، فرمان عزل او و انتخاب زاهدی توسط شاه امضا و نصیری فرمانده گارد آن را تسلیم مصدق می‌کند. مصدق ضمن دستگیری نصیری و با آگاهی از وضعیت موجود، ۲۵ مرداد طی نقطی رادیویی از کشف یک کودتا علیه دولتش سخن می‌گوید. شاه که از انجام موفقیت‌آمیز کودتا مطمئن بود، پس از خبردار شدن از شکست کودتا از رامسر به بغداد می‌رود. وضعیت داخلی کشور بسیار بغرنج می‌شود و عملا کنترل کشور از دست مصدق و نیروهایش خارج می‌گردد. اما هنوز خبری از عملیات اصلی نیست.
صبح ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دومین عملیات برعلیه دولت شکل گرفت و این بار منجر به سقوط وی شد. کنترل اماکن اصلی دولتی از دست یاران مصدق خارج و او نیز محل اسکان خود را ترک کرد. مجموعه‌ای از ارتشیان، اراذل، روسپیان و... در نزاع‌های خیابانی و تصرف مراکز حساس با ارتش و بانیان کودتا مشارکت کردند و سرانجام نیز پیروز شدند. در نهایت، روز ۲۹ مرداد مصدق و بیشتر یارانش خود را به شهربانی تسلیم کردند.

مصدق پس از دادگاه‌های مختلف و علیرغم دفاع‌های مستدل و کوبنده، به حبس و اعدام محکوم شد که حکم اعدامش توسط شاه لغو و صرفا به سه سال زندان انفرادی محکوم شد. پس از اتمام زندان، به ملک شخصی اش تبعید شد و بدون آنکه ارتباط ویژه‌ای با کسی داشته باشد، در تنهایی زندگی می‌کرد. محمد مصدق در روز‌های آخر عمر خود درباره حوادث سال ۳۲ می‌گوید:

«کمونیسم را بهانه کرده‌اند که نفت ما را ۱۰۰ سال دیگر هم غارت کنند. دادگاه نظامی مرا به سه سال حبس مجرد محکوم کرد که در زندان لشکر ۲ زرهی آن را تحمل کردم. روز ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ که مدت آن خاتمه یافت به جای این‌که آزاد شوم به احمدآباد تبعید شدم و عده‌ای سرباز و گروهبان مأمور حفاظت من شدند. اکنون که سال ۱۳۳۹ خورشیدی هنوز تمام نشده مواظب من هستند و من محبوسم و، چون اجازه نمی‌دهند بدون اسکورت به خارج [قلعه]بروم در این قلعه مانده‌ام و با این وضعیت می‌سازم تا عمرم به سر آید و از این زندگی خلاصی یابم».
 
محمد مصدق؛ ساکن خفته در احمدآباد


دکتر محمد مصدق سرانجام در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، ۱۳ سال پس از سقوط بر اثر ابتلا به سرطان در بیمارستان نجمیه، همان بیمارستانی که مادرش به عنوان اولین بیمارستان مدرن تهران وقف کرده بود درگذشت. از آنجا که اجازه تدفین در ابن بابویه داده نشد، مصدق را در احمدآباد دفن کردند. پیکر او توسط دکتر یدالله سحابی غسل و شستشو داده شد سپس نماز میت محمد مصدق توسط سید رضا زنجانی اقامه گردید.
 
محمد مصدق؛ ساکن خفته در احمدآباد


مصدق خالی از اشتباهات سیاسی نبود و برخی تک روی‌ها و حتی اعتماد‌های فراوانش به برخی اطرافیان، بعد‌ها او را زمین گیر کرد. اما امروز که ۵۳ سال از درگذشت او می‌گذرد، اقدام بزرگ او در ملی کردن نفت و اتکای او به ملیت و توانمندی جوانان ایرانی، صفحه پرباری در تاریخ معاصر ایران را به نام او کرده است.
 
منابع:
خاطرات و تالمات مصدق، به کوشش ایرج افشار
دکتر مصدق در دوران قاجار و پهلوی، مرتضی مشیر
مصدق نفت و دفاعیات او، آرش شعاع
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۴/۱۳
0
0
آرامگاه موقت دکتر مصدق در روستای احمداباد مصدق در نزدیکی شهر آبیک واقع است. احمد آباد مستوفی در جایی دیگر و در نزدیکی تهران قرار دارد.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۳۶ - ۱۳۹۹/۱۰/۰۹
0
0
اگر مصدق جلوی اعدام شهید نواب صفوی می گرفت یا حرف آیت‌الله کا شانی گوش می کرد به این سر نوشت دچار نمی شد تاریخ همیشه باید برای ملت عبرت باشه
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->