برای اینکه اولیای الهی را بشناسیم، باید بتوانیم از زاویه دید آنها به مسائل نگاه کنیم و آنچه افق دید آنها را میساخته است، بشناسیم. برای ما انسانهایی که از عصمت بهرهمند نیستیم و درک ناقصی از رویدادهای جهان هستی داریم، این کار کمک میکند تا بتوانیم به شناخت بزرگان الهی دست پیدا کنیم.
برادران یوسف (ع) با تمام نزدیکی خود به این پیامبر گرانقدر و همچنین پدر ارجمندشان، یعقوب (ع)، چون اشتراکی در افق دید و باورهای این دو بزرگوار نداشتند، نتوانستند درکی از عظمت وجودی ایشان پیدا کنند. آنها از نظر اعتقادی در حد برادر خود یوسف (ع) نبودند که در اینباره چنین گفتهاند:
یوسف اندر چشم اخوان، چون ستور
هم وی اندر چشم یعقوبی، چو حور
در این مطلب برای شناخت پیامبر گرامی اسلام (ص) و هدف ایشان و چیستی مسئولیتی که خداوند بر دوش آن حضرت گذاشت، بهسراغ امیرمؤمنان علی (ع) رفتهایم؛ فردی که خود پیامبر (ص)، ایشان را بابی و راهی برای شناخت و آگاهی از وجود مطهر خودشان معرفی کردهاند، از اینرو در آثار بهجایمانده از حضرت علی (ع)، جویای مقام و موقعیت پیامبر خدا (ص) شدهایم.
امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه فرمودهاند: «خداوند سبحان از فرزندان آدم (ع)، پیامبرانى برگزید و از آنها پیمان گرفت که وحى الهى را بهخوبى حفظ کرده، امانت رسالت را به مردم ابلاغ کنند.
این در زمانى بود که اکثر مردم پیمانى را که خداوند از آنها گرفته بود، دگرگون ساختند و همتا و شریکان، براى او قرار دادند و شیاطین، آنها را از معرفت خداوند بازداشتند و از عبادت او جدا کردند؛ به این دلیل خداوند، پیامبرانش را درمیان آنها مبعوث کرد و رسولان خود را پىدرپى بهسوى آنان فرستاد تا پیمان فطرت را از آنها مطالبه کنند و نعمتهاى فراموششده الهى را به آنان یادآورى کنند و با ابلاغ دستورهای او، حجت را بر آنها تمام کنند و گنجهاى پنهانى عقلها را براى آنها آشکار سازند و آیات قدرت خدا را به آنها نشان دهند؛ از جمله سقف برافراشته آسمان که بر فراز آنهاست و گاهواره زمین که در زیر پاى آنها نهاده شده است و وسایل زندگى که حیات به آنها میبخشد و سرآمدهاى عمر که آنان را فانى میسازد و مشکلات و رنجهایى که آنان را پیر میکند و حوادثى که پىدرپى بر آنان وارد میشود و خداوند سبحان، هیچگاه جامعه بشرى را از پیامبر مرسل یا کتاب آسمانى یا دلیلى قاطع یا راهى روشن، خالى نگذارده است؛ پیامبرانى که کمى نفراتشان و فزونى دشمنان و تکذیبکنندگانشان، آنها را از انجام وظایف، بازنمیداشت؛ پیامبرانى که بعضى به ظهور پیامبر آینده، بشارت میدادند و بعضى از طریق پیامبر پیشین، شناختهشده بودند و به این ترتیب، قرنها گذشت و روزگاران سپرى شد، پدران رفتند و فرزندان، جانشین آنان شدند».
در این بخش، مولا امیرالمؤمنین (ع) نخست به علت بعثت انبیا که شامل پیامبر خدا (ص) نیز میشود، اشاره میکنند و سپس ماهیت و محتواى دعوت آنها را روشن میسازند و در مرحله بعدی، چگونگى تعلیمات آنها را بیان میکنند و درنهایت، سخن از ویژگیهاى انبیا و مقاومت آنها در برابر مشکلات و ارتباط آنان با یکدیگر در طول زمان به میان میآورند.
در مرحله اول میفرمایند: «خداوند سبحان از فرزندان آدم (ع)، پیامبرانى برگزید و از آنها پیمان گرفت که وحى الهى را بهخوبى حفظ کنند و از آنان خواست که امانت رسالت را به مردم ابلاغ کنند». به این ترتیب، آنها از همان آغاز وحى، به خداوند پیمان سپردند که وحى الهى را بهخوبى پاسدارى کنند و این امانت بزرگ را با نهایت دقت به بندگان خدا برسانند.
آرى؛ آنها دربرابر این موهبت بزرگ، به زیر بار آن مسئولیت عظیم رفتند. این در زمانى بود که بیشتر مردم، پیمانى را که خدا از آنها گرفته بود، دگرگون ساختند، حق او را نشناختند و همتا و شریکانى براى او قرار دادند و شیاطین، آنها را از معرفت خداوند بازداشتند و به هرسو میکشیدند و آنها را از عبادت و اطاعتش جدا کردند». درحقیقت، شناخت نداشتن آنها از خداوند، سبب شد که در دره هولناک شرک، سقوط کنند و شیاطین، اطراف آنها را بگیرند و از عبادت و اطاعت خدا بازدارند.
سپس حضرت به فلسفه بعثت انبیا اشاره کرده، میفرمایند: «پس خداوند، پیامبرانش را درمیان انسانها مبعوث کرد و رسولان خود را پىدرپى بهسوى آنان فرستاد تا پیمان فطرت را از آنان مطالبه کنند و نعمتهاى فراموششده الهى را به آنان یادآورى کنند و با ابلاغ دستورهاى خدا، حجت را بر آنها تمام کنند و گنجهاى پنهانى عقلها را براى آنان آشکار سازند».
امامعلی (ع) در این فراز از فرمایش خود، به چندین هدف مهم درمورد بعثت انبیا اشاره کردهاند؛ نخست مطالبه پیمان فطرت؛ زیرا خداوند، معارف توحیدى را در سرشت انسان قرار داده است و هر انسانى اگر با این فطرت دستنخورده، پرورش یابد و آموزشهاى نادرست، او را منحرف نسازد و پدران و مادران مشرک، روح او را آلوده نکنند، بهطور طبیعى و فطرى، یگانهپرست خواهد بود و در سایه این فطرت توحیدى، به نیکیها و حق و عدالت پایبند. پیامبران میآیند تا انسانهاى منحرف را به فطرت توحیدى بازگردانند.
دوم اینکه نعمتهاى فراموششده الهى را به یاد او آورند؛ زیرا در وجود انسان، نعمتهاى مادى و معنوى فراوانی است که اگر از آنها بهخوبى بهره بگیرد، میتواند کاخ سعادت خود را برپایه آنها بنا کند، ولى فراموش کردن این نعمتها، سبب از دست رفتن آنها میشود؛ درست همانند باغبانى که نه از آبهاى موجود باغ براى آبیارى استفاده میکند نه از میوههاى درختانش بهموقع میچیند. هرگاه شخصی بیاید و این نعمتهاى فراموششده را به خاطر او بیاورد، بزرگترین خدمت را به وی کرده است و انبیای الهی و پیامبر اسلام (ص) نیز چنین بودهاند.