نمیدانم اگر یک افغانستانی بودم و میدیدم که دولت ایالات متحده در یک کشور دیگر با طالبان مذاکره کرده و سرنوشت کشورم را بدون حضور خودم و دولتم رقم زده است و سپس رئیسجمهور آمریکا بهطور صریح اعلام کرده است که پس از خروج آمریکا، طالبان میتوانند دوباره به قدرت بازگردند، در این صورت چه احساسی پیدا میکردم. احساس نفرت از دیگران یا بیزاری از خود؟ البته ترامپ حرف دیگری هم دارد که درست است. او میگوید «هر کشوری باید به وضع خودش برسد. فقط تا مدت معینی میتوان به دیگران کمک کرد.» صادقانه باید گفت که این گزاره ترامپ را نمیتوان تخطئه کرد، ولی نباید پرسید که مگر نه اینکه مسئولیت دولتها استمرار دارد؟ اگر جرج بوش به هر دلیلی به افغانستان حمله کرد، مسئولیت اقدام او به عهده رؤسای جمهور و دولتهای بعدی نیز هست. آیا نباید پاسخ داد که چرا هیچکدام از برنامههای ادعایی ایالات متحده درباره افغانستان به مرحله اجرا نرسیده است؟ این ترامپ در آن موارد هیچ مسئولیتی را متوجه خود نمیداند؟ آیا مثل برجام رفتار میکند و تعهدات رئیسجمهور قبلی را نادیده میگیرد؟
۱۹ سال پس از حمله به افغانستان که قرار بود دموکراسی را در آن نهادینه کنند، اکنون در شرایطی هستیم که انتخاباتی با میزان اندک مشارکت و نتایج نهایی و رسمی آن پذیرفتنی نیست و مضحکترین وضعیت ممکن رخ داده است و هر ۲ نامزد ریاستجمهوری، همزمان با فاصله کوتاهی از یکدیگر، خود را رئیسجمهور قانونی نامیدند و سوگند یاد کردند! و جالب اینکه بمبگذاری جناحهای ثالث و احتمالا طالبان یا سایر رقبا، برنامه تحلیف ۲ رئیسجمهور را به هم زد! با چنین وضعی که شکاف درون دولت افغانستان به حداکثر رسیده است و با وجود به رسمیت شناخته شدن طالبان و سرانجام کاهش مشارکت عمومی، چه آیندهای را برای افغانستان میتوان تصویر کرد؟
جامعه امروز افغانستان حالت کسی را دارد که از آنجا رانده و از اینجا مانده است. چیزهایی را به امید پیدا کردن وضع بهتر از دست داد، و نهتنها این وضع را به دست نیاورده است، بلکه آن چیزهای قبلی را نیز از دست داده است. این نیست مگر محصول دخالتهای بیگانگان و نیز خوشبینی نسبی برخی از فعالان سیاسی که گمان میکنند با تکیه بر عوامل و نیروهای خارجی میتوانند تغییرات عمیق داخلی ایجاد کنند. افغانستان و هر جامعه دیگری میتواند با کمک دیگران اندکی سریعتر حرکت کند، ولی حرکت دائمی و همیشگی باید درونزا باشد. ایالات متحده تأکید میکند که مطلقا در پی رفاه و آرامش ملتهای دیگر نیست، مگر به آن اندازه که رفاه دیگران کمکحال مردم و دولت آمریکا باشد. در واقع هر دلاری که در کشورهای دیگر صرف میکند، باید به جیب آمریکاییها برگردد و سودش را هم در نظر میگیرند. مشکلی که اکنون برای ایالات متحده پیدا شده، این است که هزینههای چندهزارمیلیارد دلاری آنان در افغانستان و خسارات جانی و مالی فراوانی که در آنجا متقبل شدند، متناسب با دستاوردهای این مخارج نیست. از این رو ترامپ نیز منافع آمریکا را مطابق شعار «اول آمریکا» تعریف کرده است و در این شعار جایی برای خیر و آینده افغانستانیها باقی نمیماند. از این رو باید این وضع تراژیک را پایان داد. کشورهای همسایه بهویژه ایران، پاکستان و چین باید کمک کنند که صلح و سازشی پایدار و مبتنی بر سنت افغانستانی در آنجا شکل بگیرد. البته این امر در درجه اول منوط به خواست افغانستانیهاست، ولی یک امر مسلم است؛ اینکه وجود کشوری ناآرام و سراسر درگیری همراه با امکانات وسیع قاچاق موادمخدر برای هیچکدام از همسایهها نهتنها مناسب نیست، بلکه زیانبار است. پس نفع مردم و جامعه ما اقتضا میکند که به شکلگیری صلح و آرامش در این کشور کمک کنیم.