درخشش خبرنگاران شهرآرا در سومین جشنواره مطبوعات شرق کشور | شهرآرا، سرمایه فرهنگی مشهد است برگزیدگان جشنواره ملی عکس زعفران معرفی شدند + تصاویر برگزیده مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (جمعه، ۹ آبان ۱۴۰۴) صوت | آهنگ جدید علیرضا قربانی با نام «گیسوی باران» + لینک دانلود رسانه‌ها چگونه بر تصمیمات و ادراکات ما اثرگذارند؟ | بررسی اثر رسانه‌ها بر شناخت و روان انسان اکران «هلو کیتی» کمپانی وارنر برادرز در تابستان ۲۰۲۸ «قیصر امین‌پور» مرتبه‌ وجودی متفاوتی داشت گای ریچی و جیسون ششمین فیلم اکشن را با هم می‌سازند نسیم ادبی «اتاق فرار» را روی صحنه تئاتر می‌برد زمان انتشار فصل پنجم سریال پسران مشخص شد «کج‌پیله» پیشتاز سینمای ایران صوت | آهنگ جدید محمد معتمدی با نام «عاشقم» + لینک دانلود دیوید تنانت در سریال «دختران گیلبرت» بازی می‌کند؟ توقیف فیلم‌های «پژمان جمشیدی» تکذیب شد زمان اکران «ماجراجویی‌های کلیف بوث» دیوید فینچر اعلام شد
سرخط خبرها

برای دیوار‌های مستحکم زندگی

  • کد خبر: ۲۰۸۰۹۲
  • ۰۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۳:۵۵
برای دیوار‌های مستحکم زندگی
اصولا دیوار‌های محکم و استوار نسبت و قرابتی محکم با پدران دارند.

درختان کهن سال، پنجره‌های چوبی یا آهنی رو به خیابان، کوچه‌های باریک بن بست و دیوار‌های قدیمی شاهد‌های منصف و خوبی هستند، زیرا با صبوری زیاد گذر زمان را لمس کرده اند و خم به ابرو نیاورده اند. دل که بدهی، رفیق که بشوی، زبان باز می‌کنند و تو را شریک رازهایشان می‌کنند. یکی از آن‌ها این دیوار قدیمی محله ماست که درست نمی‌دانم از چند نسل پیش اینجا در شکوه و سکوت ایستاده است. هربار که از کنارش عبور می‌کنم و حالش را می‌پرسم، مثل آن شهرفرنگی‌های قدیمی یک دریچه به روی خاطرات قدیمی ام باز می‌کند. درست مثل یک فیلم سینمایی.

امشب که پارسا را قلمدوش خودم نشانده بودم و از مقابلش عبور می‌کردم بازهم دست مرا گرفت و با خودش برد به سال‌های دور. برف می‌آمد باورنکردنی، سنگین، جوری که انگار بار پنبه صد‌ها کامیون چپ شده باشد. مدرسه تعطیل شد، منِ ریز جثه با آن کفش‌های کتانی پارچه‌ای تا زیر زانو پاهایم توی سفیدی برف فرو می‌رفت. خیسی و سرما خیلی زود از لای بافته‌های پوسته کفش، پاهایم را گزیدند.

یکی صدایم می‌زد! تصور کردم صدای باد و «قریج!» صدای برف زیر پایم است، اما دوباره صدایم زد. خودش بود! باورم نمی‌شد! از لای پرده رقصان بلور‌های برف ایستاده بود جلو در مدرسه و نگاهم می‌کرد، لبخندش با منحنی سبیلش زیباترین شکل هندسی نامنظم بود. آمد سمتم و بلندم کرد و گذاشت روی دوشش، قدم بلند شده بود، بلندتر از این دیوار. نمی‌دانم چندبار! اما این دیوار پدرم را زیاد دیده است.

گاهی با من، گاهی تنها. دیوار دیده بود که مردی چطور با یک کودک سوزان در تب پنج کیلومتر را تا درمانگاه دویده بود. دیوار دیده بود که مردی یک دوچرخه کوچک قرمز را روی یک شانه اش گرفته بود و سوی خانه اش می‌رفت. دیوار دیده بود برق چشمان خسته مردی که انتهای شب یا سر صبح توی گرما و سرما از شیفت دوازده ساعته اش برمی گشت سمت یک جفت چشمان کوچک منتظر.

دیوار دیده بود مردی ساک به دوش با لباس خاکی عازم جنگ بود. دیوار پدران و کودکان زیادی را تا امروز باهم یا تنها دیده است. دیوار گاهی سنگ صبور و رازدار آن‌ها بوده است هنگام اشک و لبخندهایشان. این دیوار و اصولا دیوار‌های محکم و استوار نسبت و قرابتی محکم با پدران دارند.
عکس: مرتضی امین الرعایی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->