آمنه مستقیمی | شهرآرانیوز؛ این روزها که بازار سبک زندگی یا «لایفاستایل» داغ است و روانشناسان بهویژه نوع زرد آنها، نسخههایی را برای رهایی از درد و رنج و خشم تجویز میکنند -که اغلب تأثیری هم ندارد- خوب است یادمان نرود که سبک و سیره ائمه (ع) چه آموزههای مهمی برای مدیریت بحرانهای زندگی دارد؛ مثل سبک زندگی موسیبنجعفر (ع) که به صفات زیادی ایشان را میشناختند؛ ازجمله فروبرنده خشم، رئوف و مهربان، بسیار عبادتکننده و فردی که از لذتهای دنیا دوری میکرد؛ صفاتی که هرکدام را درنظر بگیریم و اجرا کنیم، خیلی از مشکلاتمان حل میشود. بهمناسبت سالروز شهادت آن حضرت با حجتالاسلاموالمسلمین ابراهیم بهاری، کارشناس مذهبی، درباره سبک زندگی ایشان گفتگو کردهایم.
هریک از ائمه (ع) کرامات و سبکی از رفتار را به یادگار گذاشتهاند که برای همه بشر تا انتهای تاریخ، قابل الهام و الگوگیری است. حضرت موسیبنجعفر (ع) نیز از ذوات مقدسهای هستند که در طول حیات بابرکت خود از ولادت تا شهادت، منشأ برکات و آثار بسیار شدهاند و بعد هم میراثی گرانبها از منش و سبک موردنیاز در زندگی بر جای گذاشتند که امروز هم برای ما کاربردی و راهگشاست و میتواند رابطه ما با خدا و مردم را اصلاح کند.
حضرت امامکاظم (ع) از همان ابتدای رسیدن به امامت، با جنگ نرم مواجه بودند و همزمانی با سه خلیفه عباسی بهویژه هارونالرشید، ایشان را با اتفاقات عجیبی مواجه کرد که جز با تدبیر و کیاست نمیشد از آنها مصون ماند و شیعه را حفظ کرد. هارون از قسیالقلبترین خلفای بنیعباس بود که میتوان او را با معاویه در بنیامیه، مقایسه کرد. از همان آغاز امامت، جان امامکاظم (ع) در خطر بود، اما امامصادق (ع) با این تدبیر که چند جانشین ازجمله منصور عباسی را برای بعد خودشان معرفی کردند، باعث شدند جان حضرت موسیبنجعفر (ع) حفظ شود.
اهلسنت هرکسی را بهعنوان راوی حدیث نمیشناسند، اما آنها امامکاظم (ع) را بهعنوان یک محدث موثق پذیرفتهاند و برایشان احترامی خاص قائل هستند و منابع رواییشان، بیشترین کرامات و اتفاقات غیرعادی را درباره آن حضرت معرفی کرده است. آنها حتی آزادی امام از بند هارون را معجزهگونه و کراماتی همچون حرف زدن در گهواره، صحبت با حیوانات، اطلاع از مکنونات قلبی دیگران و پیشبینی برخی اتفاقات آینده را مختص آن امام بزرگوار میدانند.
امامکاظم (ع) درمیان اهلسنت بیشتر بهدلیل بخشندگی، بخشش و گذشت و فروبردن خشم، شهرت دارند و لقب کاظم میان آنها بسیار معروف است. پرسش و پاسخهای ایشان با ابوحنیفه درباره اتفاقات روز آنهم در سنین اندک، از وسعت علم آن حضرت حکایت میکند. علاوهبر این، حضرت موسیبنجعفر (ع) ۳۷فرزند دارند که مشهورترین آنها امامرضا (ع) و حضرت معصومه (س) هستند و این سیاست فرزندآوریشان نیز در طول تاریخ، اتفاقات مبارکی را رقم زده است.
امامکاظم (ع) در کادرسازی و چینش نیروها به قدری دقیق بودند که برمکیان از نفوذ ایشان در خلافت عباسی، ترس و واهمه داشتند؛ برای مثال علیبنیقطین، از شاگردان مبرز امام، وقتی بیان کرد که هارون از من برای حضور در دربار دعوت کرده است، حضرت فرمودند: «برو و مشارکت کن»، اما درمقابل، به بهلول چنین اجازهای را ندادند و او خود را به دیوانگی زد، درحالیکه هارون قسم میخورد او شیعه است و به امر موسیبنجعفر (ع) چنین میکند. این نشان میدهد که امامکاظم (ع) در سنجش و استفاده از ارزیابی ظرفیت و استعدادهای شاگردان و اطرافیان، بسیار دقیق عمل کردهاند.
امامکاظم (ع) ساعات مهمی از عمر مبارک خود را به نماز و دعا و مناجات با خدای متعال اختصاص میدادند و درحال نماز و مناجات، اشکشان مثل باران جاری میشد. درباره حالوهوای آن حضرت، نقل کردهاند که نوافل شب را به نماز صبح متصل میکردند و تا طلوع خورشید، به تعقیبات نماز مشغول بودند و سپس به سجده میرفتند و مدتی طولانی سر برنمیداشتند. ایشان با همه وجود و احساس خود در عبادت، متوجه خدا بودند و جز حضرت حق را نمیدیدند و مکرر در دعاها میگفتند: «اللّهمَّ إنّی أسألُکَ الرّاحَه عِندَ المَوتِ وَ العَفوَ عِندَ الحِسابِ».
صفات و سیره موسیبنجعفر (ع) ثابت میکند که ایشان به جرم تقوا و عبودیت، عشق به مردم و هدایت آنها زندانی شدند و سرانجام به شهادت رسیدند.
شیخمفید میگوید: «موسیبنجعفر (ع) فقیهترین، عابدترین و بزرگمنشترین فرد زمان خود و اهل تضرع به درگاه الهی بود، تاجاییکه به آن حضرت، لقب زینالمجتهدین داده بودند».
سیره امامکاظم (ع) به ما کمک میکند حضور قلب در نماز را که بیشتر ما از نبودنش رنج میبریم، تقویت کنیم. درباره امامموسیکاظم (ع) گفتهاند که به قدری در نماز خضوع و خشوع و حضور قلب داشتند که هیچچیز هنگام نماز توجهشان را جلب نمیکرد و میفرمودند: «آن کسی که من برای او به نماز ایستادهام، از همه به من نزدیکتر است». امامکاظم (ع) به «عبد صالح» شهرت داشتند.
امامکاظم (ع) را «بابالحوائج» میگویند؛ یعنی فردی که ملجأ و پناه حاجات مردم در این دنیا و نیز آخرت است. تنها امامی که در میان ائمه (ع) به این ویژگی شناخته میشود، حضرت موسیبنجعفر (ع) هستند. این لقب، ریشه روایی ندارد و بیشتر بین مردم تکرار شده است و مرحوم علامهمجلسی میگوید: «کاربرد این لقب، وجهه حدیثی ندارد و شهرت حضرت به آن، مربوطبه پس از شهادتشان است؛ به این صورت که نخستینبار ابن شهرآشوب در مناقب خود به مقابری از قریش، اشاره و محل دفن موسیبنجعفر (ع) در آنجا را میان عراقیها بهعنوان باب ادای حوائج معرفی کرد».
گذشت، بردباری و باز کردن گره از کار مردم در شهرت امامکاظم (ع) به این لقب، نقشی مؤثر دارد. ایشان نزد مردم عراق به «باب حوائج الیا...» معروف هستند و شیعیان و اهلسنت برای حاجات خود به آن حضرت متوسل میشوند.
شاید از دلایل شهرت حضرت موسیبنجعفر (ع) به بابالحوائج، خدمت به مردم و گرهگشایی از کار آنها باشد؛ موضوعی که حضرت برای آن بهطور ویژه تلاش میکردند. امامکاظم (ع) میفرمودند: «کمکرسانی تو به افراد ضعیف، از بهترین صدقههاست». حضرت موسیبنجعفر (ع) رفع حوائج مردم را از مهمترین کارهای خیر میدانستند.
برپایه نقل شیخمفید، امامکاظم (ع) شبانه از فقرا و مستمندان شهر مدینه، تفقد و دلجویی میکردند و پول و مواد غذایی به منزل آنها میرساندند و این کار را به شیوه ناشناس انجام میدادند. علاوهبر این، حضرت به خریدن بندهها و آزاد کردن آنها در راه خدا اهتمام ویژه داشتند و نقل است که هزار بنده را خریدند و در راه خدا آزاد کردند.
آن حضرت، حمایتی گسترده از قرضداران و ورشکستگان میکردند؛ چنانکه در پرداخت قرض و دِین به آنها کمک میکردند و در اینباره نقلهای بسیاری آمده است؛ برای مثال ابنقرطی نقل کرده است که ملخها به زمینهای کشاورزی او آفت زدند و وی با عطایای، اما مکاظم (ع) بدهیهایش را پرداخت و با باقیمانده آن، مجددا به کشاورزی مشغول شد. او میگوید: «به برکت عطا و دعای آن حضرت، خدا به کار من برکت داد و سود فراوانی بهدست آوردم و بعدا آن مزرعه را به ۱۰ هزار دینار فروختم».
حضرت موسیبنجعفر (ع) مصداق بارز لقبی بودند که به ایشان داده بودند و همانطور که به «کاظم» شهرت دارند، در فروبردن و مدیریت خشم، الگویی بینظیر هستند و بر این موضوع تأکید بسیار کردهاند؛ چنانکه از ایشان روایت شده است: «هرکه خشمش را از مردم بازدارد، خداوند در روز قیامت خشمش را از او بازخواهد داشت». مرور روایتهای بیشمار از مدیریت خشم حضرت، میتواند سبک زندگی ما را هم دستخوش تغییرات بسیار کند.
نقل شده است مردی از نوادگان عمربنخطاب در حضور امامکاظم (ع) به امامعلی (ع) توهین کرد. همراهان امام (ع) خواستند به او حمله کنند، اما حضرت مانع شدند و سپس به مزرعه آن مرد رفتند. امام (ع) به او نزدیک شدند و با خوشرویی پرسیدند که «چقدر خرج کاشت مزرعه کردهای؟». مرد گفت: «صد دینار». سپس پرسیدند: «امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟». مرد پاسخ داد: «غیب نمیدانم».
امامکاظم (ع) فرمودند: «گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟» مرد پاسخ داد: «دویست دینار». امام (ع) سیصد دینار به او دادند و گفتند: «این سیصد دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است». سپس به طرف مسجد رفتند. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امامکاظم (ع) برخاست و آیه ۱۲۴سوره انعام را بلند خواند: «خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد».
وقتی پیکر مطهر موسیبنجعفر (ع) را برای تشییع آوردند، حالتی غریبانه داشت. برادر هارونالرشید از کاخ خود که مسلط به قبرستان قریش بود، صحنه را نگاه میکرد و با بهت دید پیکری را برای دفن میآورند. وقتی درباره هویت آن پرسید، گفتند: «بزرگ شیعه و امام آنهاست»
. وی سربرهنه شد و جمعیت بسیاری را فراخواند و با شکوه و حضور جمعیت بسیار، حضرت را به خاک سپردند و بعدها نوه امام، حضرت جوادالائمه (ع)، نیز درکنار آن حضرت در کاظمین به خاک سپرده شد. علاوهبر شیعیان، بسیاری از اهلسنت نیز در این مکان به زیارت امامکاظم (ع) میروند. بزرگان و مشاهیر ازجمله ابنقولویه، شیخمفید، سیدرضی، سیدمرتضی و خواجهنصیرالدین طوسی در جوار حضرت موسیبنجعفر (ع) دفن شدهاند.
همانطور که گفتیم، سبک زندگی امامکاظم (ع) بهویژه در مدیریت خشم، کمک به محرومان و گرهگشایی از کار دیگران اگر در زندگی امروز ما هم تا جای ممکن اجرا شود، خیلی از مشکلاتمان برطرف میشود. دیگر با عصبانیتهای لحظهای و بیجا، کاری نمیکنیم که بعد جز پشیمانی برایمان نماند یا اطرافیانمان از تنگی معیشت، آنقدرها رنج نمیبرند. باید همت کرد و این سبک و سیره را محدود به زمان نکرد.