شعر افشین علا خطاب به رژیم صهیونی | عاقبت بیت‌المقدس را رها خواهیم کرد فریبرز عرب‌نیا: ترجیح می‌دهم در کنار مردم کشور عزیزم باشم + فیلم سریال محرمی «جایی برای همه» روی آنتن شبکه دو + زمان پخش آمار فروش سینماها در روزهای جنگ بین اسرائیل و ایران اکران سیار فیلم‌های کودکانه در مشهد کارگردان فیلم بعدی «جیمز باند» مشخص شد «کاتیا فولمر» ایران‌شناس آلمانی درگذشت فصل پایانی سریال «اسکویید گیم» در راه است تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۴) + زمان پخش قدردانی سخنگوی پلیس از اصحاب قلم در دوران جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران | عزیزان رسانه، گل کاشتید، دستانتان را می‌بوسم برنامه‌های حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد برای جبران خسارات گروه‌های موسیقی و نمایشی اجرای باشکوه ارکستر سمفونیک تهران در میدان آزادی حسام خلیل‌نژاد، بازیگر سینما و تلویزیون: اگر امروز هنری هست، میراث شهیدان است فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۵ و ۶ تیر ۱۴۰۴) + شبکه و زمان پخش سیمای محرم ۱۴۰۴ | معرفی برنامه‌های ویژه تلویزیون همراه با زمان پخش چرا توزیع سریال «شکارگاه» به تعویق افتاد؟ فرصت تماشای فیلم با قیمت نیم‌بها تا کی ادامه دارد؟ شعر‌هایی به‌مثابه موشک | شاعران مشهدی در کنار مدافعان وطن ایستادند
سرخط خبرها

هوا دل پذیر شد

  • کد خبر: ۲۱۰۵۰۲
  • ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۸
هوا دل پذیر شد
ما نسل عجیبی بودیم. مدرسه می‌رفتیم و سالی یک بار در سالروز جشن پیروزی انقلابی که هرگز ندیده بودیم، خود را به آب و آتش می‌زدیم تا جشنی با‌شکوه‌تر از سال قبل برگزار کنیم

ما نسل عجیبی بودیم. مدرسه می‌رفتیم و سالی یک بار در سالروز جشن پیروزی انقلابی که هرگز ندیده بودیم، خود را به آب و آتش می‌زدیم تا جشنی با‌شکوه‌تر از سال قبل برگزار کنیم. یکی دوهفته مانده به جشن‌های بهمن مدرسه، دفتر‌های دست‌نویس ترانه‌های انقلابی را از گنجه بیرون می‌کشیدیم و فاصله بین کلاس‌ها، سرهایمان را چند نفری می‌بردیم توی دفتر و جوری مضطرب، که انگار کلی بلیت برای اجرا فروخته‌ایم، اما هنوز کار جمع نشده است، تمرینات را از سرمی‌گرفتیم: «به آنان که با قلم، تباهی درد را/ به چشم جهانیان، پدیدار می‌کنند/بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد!»

و حتی نمی‌دانستیم اینکه کسانی تباهی درد را با قلم به چشم جهانیان پدیدار می‌کردند، یعنی دقیقا چه‌کار می‌کردند؟ ما فقط تمام نفس‌هایمان را در سینه حبس می‌کردیم تا ترانه را به مصرع آخر بکشانیم و حواسمان به آن شماره آخر مصرع‌ها باشد؛ آنجایی که گاهی نوشته بود:۲! یعنی دوبار تکرار کنیم و کسی ناکوک نخواند و بعد با صدای زنگ کلاس‌ها، تمرینات پروفشنال خود را به زنگ بعدی معوق می‌کردیم.

آن وقت باید منتظر می‌ماندیم تا آفتاب گرمی بر زمین سرد حیاط مدرسه پهن شود. آن وقت تماشاگران، با بلیت‌هایی که هرگز نخریده بودند، در صف‌های منظم برابر سن کوتاه حیاط، وسط زمین هندبال بایستند و معاون پرورشی، رادیوکاست کوچک تک‌بانده‌اش را بیاورد، نوار بی‌کلام سرود را روشن کند و میکروفن مدرسه را برابرش قرار دهد تا نتیجه روز‌ها تمرین را عرضه کنیم.

آن وقت با مقنعه‌های سرکج و دست‌هایی که پشت سرمان قفل می‌کردیم، چشم می‌دوختیم به تکه‌کاغذی که پنهانی برابرمان قرار داده بودیم و خداخدا می‌کردیم کسی از مارش نظامی جانماند: «هوا دل‌پذیر شد، گل از خاک بردمید/پرستو به بازگشت زد نغمه امید//به جوش آمده‌ست خون درون رگ گیاه/بهار خجسته‌باز، خرامان رسد ز راه (۲)».

«بهار خجسته» را جوری فریاد می‌زدیم که همسایه‌ها بدانند ما از دل فتحی بزرگ بیرون آمده‌ایم. خیل تماشاچیانی که مدام در حال تکان خوردن بودند، دست‌هایشان را روی پیشانی‌شان نگه می‌داشتند تا آفتاب کورشان نکند و ما همچنان غیورانه می‌خواندیم: «و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل/به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست//نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد!». ما خیلی طول کشید تا فهمیدیم چه خون‌بهایی داشته رهایی از آن «بند بندگی» و آن «بار فقر و جهل» که در سرود‌های انقلابی فریاد می‌زدیم.
ما می‌دانیم چطور می‌شود زمستان باشد، اما ملتی بهار را به یکدیگر تبریک بگویند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->