جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد مراسم گرامیداشت مقام «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» در مشهد برگزار شد (۳۰ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

هوا دل پذیر شد

  • کد خبر: ۲۱۰۵۰۲
  • ۱۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۸
هوا دل پذیر شد
ما نسل عجیبی بودیم. مدرسه می‌رفتیم و سالی یک بار در سالروز جشن پیروزی انقلابی که هرگز ندیده بودیم، خود را به آب و آتش می‌زدیم تا جشنی با‌شکوه‌تر از سال قبل برگزار کنیم

ما نسل عجیبی بودیم. مدرسه می‌رفتیم و سالی یک بار در سالروز جشن پیروزی انقلابی که هرگز ندیده بودیم، خود را به آب و آتش می‌زدیم تا جشنی با‌شکوه‌تر از سال قبل برگزار کنیم. یکی دوهفته مانده به جشن‌های بهمن مدرسه، دفتر‌های دست‌نویس ترانه‌های انقلابی را از گنجه بیرون می‌کشیدیم و فاصله بین کلاس‌ها، سرهایمان را چند نفری می‌بردیم توی دفتر و جوری مضطرب، که انگار کلی بلیت برای اجرا فروخته‌ایم، اما هنوز کار جمع نشده است، تمرینات را از سرمی‌گرفتیم: «به آنان که با قلم، تباهی درد را/ به چشم جهانیان، پدیدار می‌کنند/بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد!»

و حتی نمی‌دانستیم اینکه کسانی تباهی درد را با قلم به چشم جهانیان پدیدار می‌کردند، یعنی دقیقا چه‌کار می‌کردند؟ ما فقط تمام نفس‌هایمان را در سینه حبس می‌کردیم تا ترانه را به مصرع آخر بکشانیم و حواسمان به آن شماره آخر مصرع‌ها باشد؛ آنجایی که گاهی نوشته بود:۲! یعنی دوبار تکرار کنیم و کسی ناکوک نخواند و بعد با صدای زنگ کلاس‌ها، تمرینات پروفشنال خود را به زنگ بعدی معوق می‌کردیم.

آن وقت باید منتظر می‌ماندیم تا آفتاب گرمی بر زمین سرد حیاط مدرسه پهن شود. آن وقت تماشاگران، با بلیت‌هایی که هرگز نخریده بودند، در صف‌های منظم برابر سن کوتاه حیاط، وسط زمین هندبال بایستند و معاون پرورشی، رادیوکاست کوچک تک‌بانده‌اش را بیاورد، نوار بی‌کلام سرود را روشن کند و میکروفن مدرسه را برابرش قرار دهد تا نتیجه روز‌ها تمرین را عرضه کنیم.

آن وقت با مقنعه‌های سرکج و دست‌هایی که پشت سرمان قفل می‌کردیم، چشم می‌دوختیم به تکه‌کاغذی که پنهانی برابرمان قرار داده بودیم و خداخدا می‌کردیم کسی از مارش نظامی جانماند: «هوا دل‌پذیر شد، گل از خاک بردمید/پرستو به بازگشت زد نغمه امید//به جوش آمده‌ست خون درون رگ گیاه/بهار خجسته‌باز، خرامان رسد ز راه (۲)».

«بهار خجسته» را جوری فریاد می‌زدیم که همسایه‌ها بدانند ما از دل فتحی بزرگ بیرون آمده‌ایم. خیل تماشاچیانی که مدام در حال تکان خوردن بودند، دست‌هایشان را روی پیشانی‌شان نگه می‌داشتند تا آفتاب کورشان نکند و ما همچنان غیورانه می‌خواندیم: «و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل/به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست//نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد!». ما خیلی طول کشید تا فهمیدیم چه خون‌بهایی داشته رهایی از آن «بند بندگی» و آن «بار فقر و جهل» که در سرود‌های انقلابی فریاد می‌زدیم.
ما می‌دانیم چطور می‌شود زمستان باشد، اما ملتی بهار را به یکدیگر تبریک بگویند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->