حمایت جدی انجمن آثار و مفاخر کشور از پژوهش‌های مرتبط با حکیم ابوالقاسم فردوسی + فیلم ارسال ۳۸۶ مقاله به سومین همایش حکیم ابوالقاسم فردوسی + ویدئو فرماندار مشهد: فردوسی بزرگ جایگاه خاصی در ذهن و روان همه ایرانیان دارد مسگرانی: نوجوانان و جوانان ما آشنایی خوبی با مفاخر فرهنگی به خصوص شخصیت فردوسی و شاهنامه ندارند رئیس انجمن آثار و مفاخر کشور: شاهنامه فقط برای دوره فردوسی نبوده، بلکه برای امروز و فردای ماست ادبیات امروز باید همچون شاهنامه مسئله‌محور باشد زمان پخش سریال «بامداد خمار» مشخص شد| ادغام دو قسمت پایانی سریال «آبان» تصویرگر تصنیف‌های زندگی | یادی از پرویز مشکاتیان استاد بی‌بدیل سنتور حکم تتلو شکسته شد +عکس سلام سینما؛ نسخه مجازی | درنگی در باب چرخش غیرحرفه‌ای بازیگری به سمت بلاگر‌ها فضای مجازی، سکوی پرتاب چهره‌های جدید | چگونه بلاگر‌های مشهدی راه خود را به تلویزیون و سینما باز کردند؟ لودمیلا اولیتسکایا، نویسنده مطرح و معاصر روس: به جنبه انسانی بیشتر علاقه مندم تا تحلیل سیاسی آموزش داستان نویسی | صحبت‌های بی آغاز (بخش دوم) صدور مجوز ساخت برای ۴ فیلم‌ساز در ستایش آرکتایپ و نگاه مینیمال مؤلفش | وقتی سلیقه، سالن‌ها را از عنصر دیدن خالی می‌کند بازی دروغ‌ها در روشنایی چراغ‌های کم‌سو | گزارشی از نمایش «بلوف زودرس» در پردیس تئاتر مستقل مشهد پرداخت ۲۲۰ میلیارد تومان تسهیلات به هنرمندان عضو صندوق اعتباری هنر اجلاس وزرای فرهنگ سازمان همکاری اسلامی برگزار می‌شود رونمایی از پوستر همایش ملی بزرگداشت فردوسی در نمایشگاه کتاب تهران با حضور وزیر فرهنگ امیر جعفری بازپرس کهنه‌کار سریال «کوری» شد
سرخط خبرها

آن روز روی دیوار، ۳ کودک نشسته بودند

  • کد خبر: ۲۱۰۶۶۹
  • ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۸
آن روز روی دیوار، ۳ کودک نشسته بودند
آن روز دست هایشان را به نشانه پیروزی روی هوا چرخاندند. رقصیدند، پایکوبی کردند، کِل کشیدند و از عمق وجودشان خندیدند.
مجید ادیبی
نویسنده مجید ادیبی

آن روز دست هایشان را به نشانه پیروزی روی هوا چرخاندند. رقصیدند، پایکوبی کردند، کِل کشیدند و از عمق وجودشان خندیدند.

خنده هایشان چنان اصالت داشت که انگار از اعماقِ تاریخ بیرون آمده بود. تاریخی که تا پیش از آن، هیچ وقت به رویشان نخندیده بود و خنده‌ای هم بر لبشان نکاشته بود. تا پیش از آن روز، تاریخ برای آن‌ها ارمغانی نداشت به جز چند سایه، پادشاه و تاجش.
اسارت و بردگی.

آن روز اما، سایه سیاه پادشاه از سرشان که نه، از زندگی شان کوتاه شده بود و چه دلیلی از این بهتر که با تمام وجودشان بخندند. هر چند، خنده‎های‏شان چیزی از تلخی و محنت استبداد دوهزاروپانصد سال پادشاهی را کم نمی‌کرد، اما سلاحی برنده بود، برای یک غلبه بزرگ. نه بر توپ و تانک،  که بر یک تاریخ سیاه و سرتاسر رنج.

آن روز حتی سینمای سوخته «شهرفرنگ» هم داستان خودش را داشت. با اینکه فیلمی روی پرده اش اکران نمی‌شد. فیلم واقعی همان بود که در کف خیابان‌های شهر در جریان بود و برای همیشه بر پرده تاریخ نشان داده می‌شد.

کسی چه می‌داند؟ شاید پشت همین آدم‎های شاد عکس، روی همان دیوار که جلو سر در سوخته سینما ساخته بودند، سه نوجوان نشسته اند. همان‌هایی که یک ماه پیش از آن روز، معصومانه در شعله‌های جهل و استبداد سوخته بودند. *

آری تاریخ همین است. همین عکس. همین خنده‌ها که بعد از چهل و پنج سال هنوز هم انرژی دارند.

تاریخ مکتوب را شاید تحریف یا وارونه تعبیر کنند، اما تاریخ مصور، نه.

تاریخ مصور روایتی بدون واسطه است. بدون تحریف و تغییر و امروز همین عکس برگ زنده‌ای است از تاریخ این شهر و دیار.

* اشاره‌ای است به حوادث خونین نهم و دهم دی ۱۳۵۷ و شهادت تعداد زیادی از شهروندان مشهدی. در آن روز‌های خونین، سه نوجوان معصوم هم در حادثه آتش سوزی سینما «شهر فرنگ» (آفریقای امروز) به شهادت رسیدند.

عکس: محمدباقر اوحدی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->