انسان از بدو تولد تا زمان مرگ همواره با مصیبتها، دردها، محدودیتها، مشکلات، کمیها و کاستیهای فراوانی دستوپنجه نرم میکند و برای رسیدن به اهداف، آرمانها و آرزوهایش با چالشهای بسیاری روبهرومیشود، تاجاییکه درنهایت بسیاری از خواستههایش برآورده نمیشود و ناکام میماند.
این خصلت دنیا و زندگی آن است که با راحتی، بیگانه است و آدمی را بهشدت تحت فشار قرار میدهد. علامهطباطبایی در کتاب گرانقدر «المیزان» در تفسیر آیه شریفه «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ» میگوید: «انسان از آغاز زندگى حتى از آن لحظهاى که نطفه او در قرارگاه رحم واقع میشود، مراحل زیادى از مشکلات و درد و رنجها را طى میکند تا متولد شود و بعد از تولد در دوران طفولیت و سپس جوانى و از همه مشکلتر دوران پیرى، مواجه به انواع مشقتها و رنجهاست و این است طبیعت زندگى دنیا و انتظار غیر آن داشتن، اشتباه است و این معنای آیهای است که انسان را در سختی و دشواری آفریدیم».
پس فرزند آدم همواره متحمل سختى و ناراحتى میشود تا از دنیا بیرون رود و در این میان به تعبیر امیرالمؤمنین (ع): «هرکه بر مرکب شکیبایى نشیند، به خط پایان پیروزى رسد» و میتواند نهایتا در زندگی، آرامش و آسایش بیشتری داشته باشد.
صبر درواقع بازداشتن نفس از اظهار بىقرارى و بیتابی در فرازوفرودهای زندگی است، بهگونهایکه آدمی از دایره منطق خارج نشود و همواره رضای خداوند مهربان را درنظر داشته و شاکر او و نعمتها و حکمتهایش باشد. شاید نتوان صفتی مهمتر از صبر و شکیبایی در زندگی فردی و اجتماعی انسان یافت؛ زیرا وجود این صفت در انسان به معنای آن است که او خود را از خشم و عجله و واکنشهای عصبی، احساسی و مانند آن، که موجب پشیمانی است، صیانت میکند.
البته اگر واقعبینانهتر بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم، رسیدن به قدرت صبر و شکیبایی در طول زندگی بهآسانی میسر نیست و مستلزم یک آمادگی ذهنی و روانی است که با تمرین و خویشتنداری در طول زمان، در رفتار آدمی متجلی میشود و بهعنوان یک خصلت و عادت در امور جاری انسان قرار میگیرد.
بنا به فرموده پیامبر اکرم (ص)، «فردی که صبر را با رضا و دعا جمع کرده باشد، خیر دنیا و آخرت را نصیب خود کرده است». البته مبانی نظری و توصیههای اخلاقی و آموزههای دینی در این زمینه فراوان است که کمابیش همگان از آن آگاه هستند یا دستکم دربارهاش شنیدهاند.
نکته مهم در این راستا، کسب توانایی برای رسیدن به مقام صبر است که بهراحتی محقق نمیشود. گاهی انسان از خود میپرسد مگر چندبار متولد میشوم یا چندبار فرصت زندگی دارم که در آن همواره باید درگیر حلوفصل مشکلات و سختیها باشم و بهناچار بسیاری از آرزوهای خود را نادیده بگیرم؟ این یک سؤال جدی و حق آدمی است که بداند بهراستی این فرصت زندگی که میتواند شیرین و لذتبخش باشد، چرا باید با این میزان درد و رنج عجین شود و در بسیاری از زمینهها ناکام بماند.
شاید برای عارفان و زاهدان و بندگان برگزیده خداوند، این مسائل بهراحتی قابل درک و هضم باشد، ولی انسانهای عادی، گاه در درک این واقعیت و پذیرش آن با چالشهای زیادی مواجه میشوند که گاهی امیدواری و شادمانی آنها را کاهش میدهد. برای گذر از این تردیدها و مشکلات، انسان باید علاوهبر مسائل مادی به عوالم روحی و فرامادی نیز توجه کند.
در گام اول، قبول کند که اینها واقعیت زندگی است و تغییری در آن ایجاد نخواهد شد. دوم بپذیرد که این محدودیتها فراگیر است و هرچند نسبت آن برای افراد متفاوت است، همگان درگیرش هستند و گام آخر، این است که پرهیز از بیقراری و حلاوت شکیبایی و تلاش در مسیر اهداف را جایگزین تردیدهای بینتیجه کند.