اسفندماه هر سال، موعد آغاز خانهتکانیهاست و هرچه به روزهای آخر سال نزدیک میشویم، رفتار مردم لحظه به لحظه تغییر میکند که نمودش را در شهر به خوبی میشود دید. از به هم ریختگی ترافیک در شهر و عادی شدن رانندگی بینظم گرفته تا جهش ناگهانی قیمت برخی از اجناس و افزایش بیرویه مصرف انرژی، به ویژه آب که در این نوشتار کوتاه قصد شمردن تک تکِ این رفتارها و نقد کردن آنها را نداریم. اما سالهاست که در همین روزها رفتار ناخوشایند و ناپسندی از بعضیها سَر میزند که نتیجهاش به هم زدن نظم و زشت کردن چهره زیبای شهرِ در آستانه بهار و کوچههای خلوت و تمیز در محلهها و دوچندان کردن زحمت شهرداری است.
صدای پای نوروز که میآید، همه دوست دارند خانه و مغازه و محل کارشان را تمیز کنند و با سر و شکل نو و جدید به استقبال بهار بروند. اما متأسفانه خانهتکانی بعضیها به قیمت کثیفی و زشتی کوچه و خیابانهای شهر تمام میشود. بهتر بگویم، عدهای از شهروندان و همسایههای من و شما، پلشتی و کهنگی و کثیفی را از خانههایشان بیرون میکنند و به کوچه و محلهها میفرستند. کم پیش میآید که در این روزها، از کوچه و خیابانی بگذرید و با انبوهی از زبالهها و وسایل کهنه و فرسوده که به حال خودشان رها شدهاند مواجه نشوید. اینکه مردم حق دارند خانه و مغازهشان را از اشیای کهنه و شکسته و پوسیده خالی کنند و آنها را دور بریزند حرفی نیست. اما حرف ما این است که چرا بیتوجه به حق و حقوق شهروندیِ همسایهها، بدون ذرهای تفکر درباره تمیزی و زیبایی محله و بدون رعایت حال پاکبانان نجیب و زحمتکش شهرداری این کار را میکنند؟ مسئله اینجاست که بعضیهایمان نخاله و شیشه شکسته و شاخ و برگ درخت را که در خانه میبینیم، بدون رعایت حداقلها و در بیشتر اوقات به صورت فله و بدون قراردادن در پلاستیک یا سطل زباله، در کوچه و خیابان رها میکنیم، بدون اینکه ذرهای فکر کنیم که پاکبانها چطور باید این آشغالها را جمعآوری کنند. این افراد به قول خودشان زرنگی به خرج میدهند و این کار را در سکوتِ آخر شب انجام میدهند که کسی متوجه رفتار زشت و غیر متمدنانهشان نشود. وقتی هم که کسی از راه میرسد و برحسب تکلیف و وظیفه شهروندی به آنها تذکر میدهد، با پرخاش و لحن طلبکارانه جواب میدهند که: مگر تو مأمور شهرداری و وکیل و وصی آنها هستی؟
خانهتکانی دمِ عید و نونوار کردن خانه و مغازه خیلی هم خوب است، اما در این اوضاع و احوال به فکر پاکبانان و کارگران شهرداری هم باشید بد نیست. آنها چه گناهی کردهاند که باید آشغالهای من و شما را که فلهای در کوچه و خیابان رها کردهایم با هزار زحمت جمع کنند؟
در این شب و روزهای عید رعایت حالِ پاکبانان نجیب شهرداری را بکنید و زحمتشان را دو چندان نکنید. این نارنجیپوشان زحمتکش انتظار زیادی از شما ندارند و فقط میخواهند که حواستان به آنها باشد و هرچه میخواهید از خانهتان بیرون بریزید، وظیفه شهرداری است که آنها را جمع کند، اما خردهریزها و ضایعاتیهای خانهتان را سرِ کوچه و خیابانها رها نکنید که یک محله را به گند بکشد و چهرهاش را در آستانه بهار زشت و زحمتی مضاعف برای پاکبانها درست کند. آیا این انتظار و توقع بیجایی است؟ اگر مردم یک کشور، شهر یا حتی محله همین یک رفتار ساده را به خصلت دائمی خودشان تبدیل کنند، باور کنید ارزش این رفتار و کار خداپسندانه کمتر از تسلط بر یک نیمکره زمین نیست.