توی بانک به کنار دستی خودت میگویی: چرا برای آب خوردن دو تا لیوان یک بارمصرف برداشتی؟ اگه به هم چسبیده بودند یکی شو جدا میکردی میذاشتی سرجاش. میگوید: ۲ میلیارد، ۲ میلیارد اختلاس میکنند، تو به خاطر اینکه به جای یک لیوان، دو تا لیوان نازک مصرف شد ناراحتی؟
به برادرت میگویی: این همه وعده که تو خواستگاری به خانواده دختر دادی، عملی نیست اصلا. بعدا شرمنده نمیشی؟ میگوید: مسئولان وعده دادند سالی یک میلیون خونه بسازند و بهره برداری کنند شرمنده نیستند، ولی من که فقط قول دادم یک خانه نودمتری اجاره کنم، نگران باشم که شاید نشه؟
به فرزندت میگویی: چرا بدون اجازه من بعد از مدرسه رفتی پارک؟ میگوید: فرزندان مسئولان بدون اجازه پدرشان میروند آن کشورهای دور و پدرشان هم میگویند خودمان خبر نداشتیم. ولی شما به خاطر اینکه من بدون اجازه نیم ساعت رفتم پارک ناراحتی!
به صاحب خانه میگویی: چرا باید از سال جدید، اجاره خونه رو ۵۰ درصد بیشتر بدم؟ میگوید: من خودم گوشت رو ۱۵۰ درصد بیشتر از پارسال میخرم، این افزایش اجاره که درصدش خیلی کمتره.
به همسایه میگویی: آقا ماشینت را با شلنگ حیاط منزل نشور. آب کم است! میگوید: مسئولان این همه کانالهای آبهای زیرزمینی رو مدیریت نکردند، بعد شما نگرانی که چرا من ماشین رو دارم با آب شیر میشورم.
به دانش آموزت میگویی: پسرم کار خوبی نکردی که تقلب نوشتی. میگوید: یادتون رفته فلانی پس از سالها مسئولیت معلوم شد مدارک تحصیلی اش واقعی نبوده. ولی الان شما به من گیر دادید که چرا نصفه برگه تقلب آوردم سر جلسه امتحان میان ترم؟
خلاصه اینکه اگر همه ما با همین فرمان پیش برویم و این طوری اشتباهات خودمان را توجیه کنیم، بعید نیست یک نفر همین طوری وسط خیابان با چاقو به ما حمله کند. بعد هم که بپرسیم مگه وجدان نداری؟ بگوید هیتلر چند میلیون آدم را کشت عذاب وجدان نداشت، ولی شما توقع داری من به خاطر این دو تا چاقو که تو شکمت زدم عذاب وجدان بگیرم؟