چند روزی از سیزده بدر گذشته، اما همه ما میدانیم علت نام گذاری روز سیزدهم فروردین به نام روز طبیعت این بوده است که دوباره با طبیعت آشتی کنیم. ولی سؤال اینجاست، آیا شما در روز سیزده فروردین نشانی از آشتی با طبیعت دیده اید؟ اصلا کسی که صندوق عقب ماشینش پر است از ژل آتش زا و کبریت و زغال چطوری میتواند با طبیعت دوست باشد؟ اسمش روز آشتی با طبیعت است، اما انگار یک دعوای یک طرفه با طبیعت است.
مثل ماجرایی که همین یکی دو ماه پیش در پردیس کرج اتفاق افتاد. دو نفری که قهر بودند و قرار بود در یک برنامه آشتی کنان کدورتها را کنار بگذارند و با هم آشتی کنند دوباره با هم درگیر شدند و یک نفرشان کشته شد. واقعا چرا باید روزی را که مردم از زباله ریختن توی شهر خسته میشوند و میروند تا داخل طبیعت زباله بریزند بگوییم روز طبیعت؟ آن هم زبالههایی که هم حجمشان بیشتر است و هم وزنشان!
بعضیها هم برای اینکه عذاب وجدان نگیرند و با خیال راحت بتوانند زباله هایشان را این طرف و آن طرف طبیعت پرتاب کنند، میگویند: پوست میوه و تخمه خود به خود توی طبیعت تجزیه میشود. بعد هم مشاهده میشود که حتی پوست چیپس و پفک خود را هم روی زمین رها کرده اند و انتظار دارند پوست چیپس و پفک هم، پوست سیب و پرتقال را الگوی خودشان قرار دهند و همانند آنها در زمانی اندک در طبیعت تجزیه شوند. بعضیها هم هستند که زبالههای خود را جمع آوری و همه آنها را داخل یک پلاستیک میگذارند و در آن را هم محکم میبندند.
میخواهی امیدوار شوی که نگران طبیعت هستند ولی وقتی میروند میبینی همه زیرانداز و وسایلشان را با خودشان میبرند غیر از همان پلاستیک. انگار توقع دارند راننده ماشین جمع آوری زباله به خاطر همان یک پلاستیک زباله تا بیست وهفت کیلومتری مشهد برود و رأس ساعت ۹ شب، پلاستیک زباله آنها را که درون طبیعت رها کرده اند بردارد!
خلاصه کلام اینکه نام گذاری ۱۳ فروردین به نام روز طبیعت، نام گذاری عجیبی است. مثل این است که اتحادیه فروشندگان گوشت قرمز تابلو خودشان را بردارند و یک تابلو دیگر روی سردرشان نصب کنند. تابلویی که رویش نوشته است: انجمن حمایت از گیاه خواران.