به گزارش شهرآرانیوز، دنیای ما دنیای خیلی شلوغی است، اما به همان اندازه آدمهایش تنها هستند. تنهایی ذاتی انسان، ارزشمند است و به ذات خود چیز بدی نیست؛ بخش سخت و وحشتناک آنجاست که انسان از این تنهایی ذاتی و درونی خود گریزان است و آن را نمیپذیرد و همه دردسرهای ما از همین نقطه آغاز میشود، از عدم پذیرش؛ و انسان تنهای بالذات برای گریز از آن، به هر کسی و هرچیزی چنگ میزند.
به خانواده، به دوست، به محبوب، به یار، به کار و حتی به آدمهای گذرای زندگیاش و تصمیمها و انتخابهایش جوری رقم میخورد که برای خودش هم ناباورانه است.
ممکن است دچار ترسها و اضطرابهایی شود که خودش به خودش تحمیل کرده، اما منشا آن را نمیداند؛ چون تنهاییاش را به رسمیت نشناخته که بخواهد راه درست را انتخاب کند و زندگیاش میشود پر از بیراهه، پر از آدمهای اشتباه، پر از کارهای خستهکننده، پر از کارهای نکرده، پر از زمانهای ازدسترفته، پر از حضورهای اشتباه، پر از تصمیمها و انتخابهای مبهم، پر از احساسهای متناقض، پر از حسرت، پر از ندانستن و نفهمیدن. او خودش و اطرافیانش را هم عاصی میکند؛ چون اصطلاحاً تکلیفش با خودش معلوم نیست و انتظاراتش هم از دیگران اخلاقی و انسانی نیست.
اما راه مقابله با این همه بیراهه چیست؟ تنها یک جواب دارد: پذیرش تنهایی و درک این موضوع که ما در این دنیا تنهای تنهای تنها هستیم و وقتی میتوانیم زندگی را خوب و باب میلمان بچینیم که از پس آن برآمده باشیم.
انسان سالم، تنهایی را بهخوبی درک میکند. آنگاه دیگر، رابطههای اشتباهی را وارد زندگی نمیکند. انسان برای بقا به دیگران احتیاج دارد، اما بعد از درک تنهایی خودش و اینکه بداند در رابطه نباید انتظار تسکین دردهای روانشناختیاش را داشته باشد، تا بتواند رابطه را رشد دهد وگرنه در باتلاق تنهاییاش بیشتر و بیشتر فرو میرود و طرف مقابلش را رنج میدهد و اگر هر دو طرف، اینگونه باشند، آن وقت است که باید گفت وا مصیبتا!
فرار انسان از تنهایی که جزو ذات وجودی اوست، با انتخاب دوست، همسر و... مثل این است که وقتی سردرد هستیم، بخواهیم آن را با دیگری هرچند نزدیک و صمیمی، تقسیم کنیم و این امکانپذیر نیست؛ مثلاً بگوییم ۵۰درصد سردردم مال تو درحالیکه همه آن درد از من است و برای من.
انسان موجودی تنهاست و اگر آن را بپذیرد، رابطههایش در هر سطحی از زندگی هم، قشنگ و زیبا و دلچسب میشود. مانند یک قایقران که وقتی از سلامت و ایمنی قایقش مطمئن است، خودش به شنا مسلط است و از دریا ترسی ندارد میتواند افرادی که در قایق زندگیاش قرار داده را هم به سلامت به ساحل امن برساند در غیراینصورت آرامش و نشاط جای خودش را به اضطراب و دلمردگی میدهد.
انسان تنها، اگر ابتدا عاشق خودش باشد، میتواند عشقی زیبا هم به اطرافیانش هدیه کند.
دوئی از خود برون کردم، یکی دیدم دو عالم را
یکی جویم، یکی گویم، یکی دانم، یکی خوانم
دکتر شریعتی هم درباره این موضوع گفته است: در نهان، به آنانی دل میبندیم که دوستمان ندارند و در آشکارا، از آنانی که دوستمان دارند غافلیم و شاید این است دلیل تنهاییمان.