سرخط خبرها

وقتی فردوسی درباره زنان می‌نویسد

  • کد خبر: ۲۲۷۹۲۶
  • ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۴۶
وقتی فردوسی درباره زنان می‌نویسد
گفت‌وگو با دکتر علیرضا قیامتی، مدرس دانشگاه فرهنگیان درباره زنانِ شاهنامه و بیت‌های جعلی.

شهرآرانیوز؛ فردوسی حکیمی که با دو بال حماسه و خرد، سیمرغ تاریخ ایران را به پرواز در می‌آورد و سخن خویش در شاهنامه را با نام خداوند جان و خرد آغاز می‌کند. پشت اشعار سترگ حماسه شاهنامه، فردوسی حکیم را می‌بینیم که از گذشت روزگار و ناپایداری قدرت و ثروت، خردمندانه سخن می‌گوید.

او دیرینه‌ترین دشمن انسان را حرص و آز می‌داند که در کردار فرزندان فریدون سلم و تور، ظاهر می‌شود.

با مرگ هر قهرمان داستان خود به سوگ می‌نشیند و از چشم تهمینه و فرانک اشک می‌ریزد و در پایان داستان سیاوش از زبان قهرمان چرایی مرگ را به چالش می‌کشد و سپس خود پاسخی خردمندانه می‌دهد که هدف از زندگی انسان نیک‌زیستن است، حتی اگر سرانجامش مرگ باشد. بااصالت زیستن و نام نیک برجای نهادن منتهی آمال آدمی است.

جهان یادگار است و ما رفتنی

به گیتی نماند به جز مردمی

به نام نکو گر بمیرم رواست

مرا نام باید که تن مرگ راست

به بهانه روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی گفتگو با دکتر علیرضا قیامتی، مدرس دانشگاه فرهنگیان درباره چهره زنان در شاهنامه گفتگو کرده‌ایم.

چهره زن در شاهنامه فردوسی چگونه نمایانده شده است؟

هیچ اثر حماسی در جهان به اندازه شاهنامه از بانوان به تجلیل و بزرگواری و خردمندی و پاکدامنی یاد نکرده است.

بهتر است بگوییم کمتر شاهکار ادبی در جهان پیدا می‌شود که باز هم چهره زنان این‌قدر مانند شاهنامه متعالی و بزرگ و والا باشد و در میان آثار به زبان فارسی هم هیچ اثری به اندازه شاهنامه چهره زنان، پارسا و خردمند و هوشیار و در نهایت زیبایی نشان داده نشده است.

ده‌ها بیت در ستایش بانوان در شاهنامه آمده که شاید بتوانیم بگوییم نظیرش را در آثار دیگر پیدا نمی‌کنیم:

اگر پارسا باشد و رایزن

یکی گنج باشد پراگنده زن

به ویژه که باشد به بالا بلند

فروهشته تا پای مشکین کمند

خردمند و هوشیار و با رای و شرم

سخن گفتنش خوب و آوای نرم

یا در جای دیگر فردوسی می‌گوید که:

ز پاکی و از پارسایی زن

که هم غمگسار است و هم رایزن

جای دیگر می‌گوید:

به سه چیز باشد زنان را بهی

که باشند زیبای تخته مهی

یکی آنکه با شرم و باخاسته است

که جفتش بدو خانه آراسته است

دگر آن‌که فرخ پسر زاید او

ز شوی خجسته بیفزاید او

سه‌دیگر که بالا و رویش بود

به پیوستگی نیز خویَش بود

این نکته لازم به گفتن است که بعضی از ابیات متاسفانه کاملاً جعلی و الحاقی و البته ناپسند را به نام شاهنامه بسته‌اند. این نیز ظلم و جفایی‌ست؛ هم به بانوان و هم به شاهنامه. آن بیت ناپسند و سخیف:

زن و اژد‌ها هر دو در خاک به

 جهان پاک از این هر دو ناپاک به

این بیت به نام شاهنامه متاسفانه زمانی مشهور و معروف شد، اما در هیچ‌کدام از نسخه‌های معتبر و کهن شاهنامه این بیت نیست و قطعا ساخته و جعلی است.

یا آن بیت.

زنان را از آن نام ناید بلند

که پیوسته در خوردن و خفتن‌ند

اینها بیت‌های الحاقی است. اما چهره زن در شاهنامه کاملا چهره برجسته است.

 نقش بانوان در حکومت‌داری هم به نظر نقش مهمی است و در داستان‌‎های مختلف به آن اشاره شده است.

زنان در شاهنامه به مقام به شه‌بانویی می‌رسند یعنی پادشاه می‌شوند و شهریار و فرمانروا می‌شوند و جالب این است که جامعه ایرانی این جایگاه را می‌پذیرد.

در عظمت و جایگاه زنان بگوییم که از ۷۵ زنی که در شاهنامه حضور دارند؛ فقط یک چهره کاملا منفی است و آن سودابه است و یکی دوتا چهره هم خاکستری‌اند.

مثل گردیه و مالکه و بقیه زنان شاهنامه همه ستایش شدند و فضایل بسیاری دارند، خوی‌های پسندیده بسیاری دارند این را شما نمی‌توانید در اثر دیگر حماسی ببینید.

نقش زن در جایگاه مادری در شاهنامه چگونه نشان داده شده است؟

در مادری هم زنان در شاهنامه سرآمدند. زنان شاهنامه شاید بتوانیم بگوییم وفادارترین و فداکارترین مادرانی هستند که تاریخ سراغ دارد و اسطوره‌های جهان، به روزگار خود دیده‌اند.

مادران شاهنامه مثل مادر سهراب که وقتی خبر مرگ سهراب را می‌شنود این‌قدر فریاد می‌زند و سوگواری می‌کند که نهایتا از سوگواری فرزندش جان می‌دهد:

سرانجام هم در غم او بمرد

روانش بشود سوی سهراب گرد

یا رودابه مادر رستم در مرگ رستم، در سوگواری رستم، او هم جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

یا جریده مادر فرود در کنار بالین فرزندش می‌آید و وقتی می‌بیند که فرزندش کشته شده او هم همان دشنه را بر پهلوی خود می‌زند و خودش را از بین می‌برد.

این فداکاری‌های بانوان و مادران شاهنامه را نمی‌توانیم در هیچ اثر دیگری در جهان پیدا کنیم.

دو مادر ویژه داریم؛ یکی فرانک و یکی فرنگیس.

فرانک مادر فریدون است که پادشاهی و فرمانروایی ایران و جهان از دستان او به جهان می‌رسد؛ یعنی اوست که فریدون فرزندش را با چنگ و دندان از نیرو‌های ضحاکی در امان نگه می‌دارد، پاسبانی می‌کند، از گاو برمایه شیرش می‌دهد، همه در‌به‌دری‌ها، آوارگی‌ها را تحمل می‌کند او را تربیت می‌کند تا فریدون را به پادشاهی ایران و جهان می‌رساند یا فرنگیس مادر کیخسرو را می‌بینیم که با سختی‌های بسیار فرزند خود را پرورش می‌دهد و نهایتا او را به ایران و پادشاهی ایران می‌رساند.

علاوه بر مطالبی که گفتید، دیگر چه مطلب شگفت‌انگیزی درباره بانوان شاهنامه می‌توانید بیان کنید؟

جایگاه بانوان در شاهنامه مطابق با فرهنگ ایران است. در کتیبه‌هایی که به جا مانده، فرماندهان ایرانی در شهر‌ها خودشان را با نام مادر معرفی می‌کردند. یعنی نام مادر معرف آنها و شناسنده آنها بوده است. بسیاری از آراستگی‌های دیگر زنان در آزرم و حیا سر آمدند در پاکدامنی شهره هستند. در اخلاق مداری هم سرآمدند، در اینکه جسارت دارند، آزادند، آزادگی دارند.

باتوجه به این‌که شاهنامه درباره لحظات مختلفی از زندگی و زیست قهرمانان و شخصیت‌های قصه‌هایش هست، حتما در درباره نحوه ازدواج زنان در شاهنامه مواردی ذکر شده است؟

در انتخاب همسر زنان شاهنامه حرف اول را می‌زنند و خودشان تعیین کننده‌اند. وقتی رودابه به مادرش سیندخت می‌گوید خوب چرا عاشق زال شدی؟  پهلوان شهر و پسر فغفور هند و خاقان چین و قیصر و روم خواستگار تو هستند.

به مادرش با صدای بلند می‌گوید:

نه قیصر بخواهم نه فغفور چین

نه از تاجداران ایران زمین

به بالای من پور سام‌ست زال

ابا بازوی شیر و با برز و یال

گرش پیر خوانی همی گر جوان

مرا او به جای تن است و روان

او جای تن و روان من است و من او را می‌پسندم. آن که خودم پسندیدم، همان را هم انتخاب خواهم کرد.

یا در جای دیگری داریم که پدر آرزو بعد از اینکه بهرام از دخترش خواستگاری می‌کند به دخترش می‌گوید:

نگه کن بگو تا پسند آیدت؟

آیا او را می‌پسندی و آن موقع است که دختر می‌گوید:

بدو گفت: آری پسندیدم.

به جان و به دل هست، چون دیده‌ها

نشان دهنده این فرهنگ است؛ و البته ما می‌بینیم که در مورد زرتشت پیامبر در فرهنگ ایران باستان اینگونه بوده که او هم به دختر خودش پوچیستا می‌گوید:

من جاماسب دانشمند و ستاره‌شناس را به تو پیشنهاد می‌کنم. تو با خرد خودت آیا او را برمی‌گزینی؟ آیا او را انتخاب می‌کنی به عنوان همسر یا نه؟ این نشان دهنده این جایگاه در فرهنگ ایرانی است.

در مقام همسری هم زنان شاهنامه وفادارترین هستند.

شما ببینید منیژه به بیژن چقدر پایبند است؛ و نیز فرنگیس به سیاوش چقدر وفادار است. حاضر است که دربه‌دری بکشد از سرزمین پدری‌ش جدا شود، در مقابل پدرش بایستد، اما از همسرش دفاع کند. در برابر خاندان پدری می‌ایستد و نهایتا هم می‌بینیم که همه سختی‌ها و آوارگی‌ها را تحمل میکنه و یا بانو سین دخت یا چهره‌هایی مانند رودابه. اینها نشان‌دهنده وفاداری آنها به همسرانشان است که شاید بتوانیم بگوییم که ویژه و خاص‌اند.

چه تفاوتی در نگاه شاهنامه و کتاب‌های اساطیری ملل دیگر وجود دارد؟

کافی ا‌ست زنان شاهنامه را با زنان نقش‌پذیر در کتاب ایلیاد و ادیسه مقایسه کنیم. زنان شاهنامه زنانی هستند که در زیبایی‌های ظاهری، در اخلاق‌گرایی، در دادگری، در خردمندی، پاکدامنی و شرم و آزرم سرآمدند. در سیاست، کاردانی و هوشیاری سرآمدند. در پهلوانی سر آمدند. در میدان پهلوانی زنانی داره که گاهی از وطن دفاع می‌کنند. مثلاً گردآفرید لباس رزم می‌پوشد، به میدان جنگ می‌رود.  گردیه لباس رزم می‌پوشد و به میدان می‌رود. هم در پهلوانی و شجاعت سرآمدند، هم در خردورزی. مانند بانو سیندخت که با سیاست و کاردانی، حکومتی را اداره می‌کند و در عین حال از جنگ میان دو کشور هم جلوگیری می‌کند. در شاهنامه زنان در میدان نبرد مثل زنان ادیسه نیستند که مانند کالا به غنیمت گرفته بشوند بلکه آنها می‌توانند از خودشان دفاع کنند.

زنان در بند هوس مردان نیستند مثل زنان ایلیاد محکی برای درک توانایی مردان هم نیستند.

زنان ایلیاد در دفاع از ملت خودشان نقش چندانی ندارند، حتی از هم‌بستری با دشمنان سرزمین خودشون هم ابایی ندارند و پرهیز نمی‌کنند و همراه آنها هستند. محور جنگ‌ها به خاطر ربوده شدن یک زن به نام هلن و البته فریب خوردن او و با همراه شدن دشمنان است.

ما چنین مواردی را واقعا در شاهنامه نمی‌توانیم پیدا کنیم. دختران شاهنامه دلاورند، در برابر بیگانگان نیستند. در جنگ و دلاوری سرآمد هستند و از  کشور دفاع می‌کنند؛ اما شما این رفتار را در زنان ایلیاد نمی‌توانید ببینید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->