ماجرای اظهارات سخنگوی وزارت بهداشت کشورمان در انتقاد از صداقت و شفافیت نداشتن دولت چین در ارائه آمار و اطلاعات مرتبط با ویروس کرونا، سپس پاسخ سفیر چین در ایران به آن انتقادات موضوعی بود که در روزهای اخیر در محافل سیاسی و رسانهای بازتاب گستردهای یافت و واکنشهای بسیاری را در فضای رسانهای کشور برانگیخت.
صرف نظر از میزان اعتبار یا حقانیت اظهارات سخنگوی وزارت بهداشت نکته مهمی که در این میان تأملبرانگیز است، نحوه واکنش سفیر چین به این سخنان و مهمتر از آن، شیوه مواجهه وزارت امورخارجه کشورمان با این حادثه و همچنین موضعگیریهای برخی مسئولان و فعالان سیاسی است. لحن عتابآلود و غیر دیپلماتیک سفیر چین در توئیت خود به سخنگوی وزارت بهداشت بهگونهای بود که بهطور طبیعی میتوانست واکنش اعتراضی وزارت امورخارجه ایران را به همراه داشته باشد و حتی به احضار سفیر مربوط منجر شود، اما در کمال شگفتی، مسئولان سیاست خارجی کشورمان نه تنها به عمل سفیر چین اعتراضی نکردند، بلکه در برابر دولت چین از در دلجویی و استمالت برآمدند و حتی عذرخواهی کردند! علاوه بر این، برخی از کنشگران سیاسی و رسانهای نیز پا را از این فراتر نهادند و به جای انتقاد از لحن غیرمتعارف آقای سفیر، تیغ تیز حملات خود را متوجه سخنگوی وزارت بهداشت کردند که چرا با سخنان ناسنجیده خود، اسباب رنجش دولت چین را فراهم کرده است؟! عجیبتر آنکه برخی از این معترضان، حادثه مذکور را به عرصه دعواها و رقابتهای جناحی و سیاسی کشاندند و سعی در القای این مطلب داشتند که اظهارات سخنگوی وزارت بهداشت برخاسته از مواضع یک جریان سیاسی خاص و حتی تحت تأثیر تبلیغات رسانههای غربی بیان شده است.
در پاسخ به چنین اظهاراتی باید خاطرنشان کرد که این مسئله و مسائلی نظیر آن، بسیار مهمتر و فراتر از اختلافات ایدئولوژیک و رقابتهای جناحی است و فهم صحیحشان، مستلزم توجه به ۲ نکته مهم و حیاتی است:؛ نخست، توجه به الفبای سیاست خارجی و روابط بینالملل و دوم، رجوع دوباره به مبانی و اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران.
بر کسی پوشیده نیست که در جهان کنونی، دولتها سیاست خارجی خود را در وهله نخست بر اساس منافع ملیشان تعریف و طراحی میکنند نه بر مبنای ملاحظات اخلاقی و بشردوستانه. این واقعیت تلخی است که در سیاست مدرن، بهعنوان اصلی خدشهناپذیر تلقی شده است و اغلب دولتها بر پایه آن عمل میکنند. در چنین فضا و بستری، اگر یک دولت از دولتی دیگر حمایت میکند یا روابط اقتصادی خود را با آن دولت گسترش میدهد، به معنای اقدامی اخلاقی یا معنوی نیست، بلکه اتفاقا عملی است در راستای تأمین منافع دولت حمایتگر. به بیان دیگر هیچ دولتی از دولت دیگر حمایت نمیکند، مگر آنکه نفعی در آن حمایت نهفته باشد؛ همچنین هیچ دولتی از پشتیبانی دولت دیگر برخوردار نخواهد شد مگر آنکه هزینهها و بهای آن پشتیبانی را به دولت حمایتکننده بپردازد. این قاعده در خصوص دولت چین یا هر دولت دوست دیگر نیز صادق است؛ بنابراین خوشبینی عاطفی و اعتماد بیش از حد به این دولت خطایی پرهزینه در دیپلماسی و سیاست خارجی است.
نکته دوم توجه به یکی از محوریترین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، یعنی اصل «سیاست موازنه منفی و عدم تعهد» یا همان شعار «نه شرقی، نه غربی» است که هم در بیانات امام خمینی (ره) و هم در قانون اساسی مورد تأکید قرار گرفته است. اساسا یکی از اهداف و مطالبات اصلی انقلاب اسلامی، حفظ استقلال و عزت در روابط خارجی بود که در شعار معروف «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» تبلور یافت و به یکی از اصول تغییرناپذیر نظام اسلامی بدل شد، چنانکه اصل یکصدوپنجاه و دوم قانون اساسی میگوید: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطهجویی، سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدمتعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است».
بااینحال حادثه اخیر نشان داد که گاهی ممکن است این اصل بنیادی، از سوی برخی مسئولان مورد غفلت قرار گیرد یا اینکه عدهای آن را مطابق با سلیقه و نظر خود تفسیر بهرأی کنند و برای آن تبصره و استثنا قائل شوند. مسلما انتظار این است که هم مسئولان سیاست خارجی کشورمان با اتخاذ مواضع سنجیدهتر پایبندی خود را به این اصل نشان دهند و هم فعالان و تحلیلگران سیاسی متوجه این نکته مهم باشند که مسئله اصلی در چنین رویدادهایی نه دعوای اصولگرا و اصلاحطلب است و نه صفآرایی غربگرایان در برابر شرقگرایان، بلکه آنچه مهم است دغدغه عزت در سیاست خارجی و حفظ استقلال در برابر دول خارجی، اعم از غربی و شرقی است.