مریم محبی | شهرآرانیوز؛ امروز، ۱۲ تیر، پنجاه وچهارمین سالگرد درگذشت عبدالحسین امینی نجفی، مشهور به «علامه امینی»، است. مجتهد بِنام شیعه که نامش همواره کتاب عظیم «الغدیر» را فرا یاد میآورد، کتابی که علامه برای تألیف آن سالها مشغول مطالعه و پژوهش و تحقیقات میدانی بوده و میراثی گران قدر برای جهان اسلام به شمار میآید.
سفرهای متعدد با هدف یافتن منابع دست اول که مؤید ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) باشند تنها بخشی از تلاش نویسنده برای خلق این اثر است. کوشش علامه در مطالعه هزاران نسخه خطی و کتاب چاپی و دیدارهای متقابل او و بزرگان و علمای دین، و ساخت کتابخانه امیرالمؤمنین نیز بخشی دیگر از اقدامات این عالم دین است.
همه این ها، علاوه بر اینکه محرک خوبی برای مطالعه تحقیق علامه محسوب میشوند، مشوق خوبی هم برای ثبت وضبط زندگی شخصی او با همه بالاوپایین هایش به شمار میآیند، کاری که سیدعلیرضا مهرداد پیش گرفته است. آن طور که این نویسنده مشهدی ــ که بیشتر با آثارش در حوزه دفاع مقدس شناخته میشود ــ میگوید، حدود پنج سال پیش، از اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی (علامه امینی زاده سراب در همین استان است) به مشهد میآیند و از او دعوت میکنند که در این زمینه اثری داستانی بنویسد. این کار البته هنوز به سرانجام نرسیده است، اما در سیر مطالعاتی خود تا نقاط قابل توجهی جلو رفته است. مهرداد، در گفتگو با ما قصه این کتاب را به تفصیل بازگفته است.
آذربایجان شرقی دیار علمای سرشناس بسیاری است که برخی مانند علامه فیلسوف، محمدتقی جعفری، علامه مفسر، سیدمحمدحسین قاضی طباطبایی، و علامه محقق، عبدالحسین امینی نجفی، نویسنده و خالق «الغدیر»، از برجستگان ایشان اند، کسانی که حدود پنج شش سال پیش اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی تصمیم میگیرد با هدف پاسداشت نام و یاد ایشان آثار مکتوبی درباره شان منتشر کند و به این منظور سراغ چند نویسنده میرود و در نهایت قرار میشود کار نگارش اثر مربوط به علامه امینی را بر عهده نویسنده مشهدی، علیرضا مهرداد، بگذارند.
«قبول کردم و شروع کردم به پژوهش و تحقیقات میدانی و کتابخانه ای: برای مطالعه، به تبریز و نجف و قم رفتم؛ در مشهد، در کتابخانه آستان قدس، در تالار تحقیقات، میزی گرفتم و مجموعه آثار مرتبط با علامه امینی را خواندم و از آنها فیش برداری کردم؛ در این مسیر، با دو تن از پسرانش مصاحبه کردم؛ به کتابخانه امیرالمؤمنین (ع) و مرکز اسناد سر زدم و نسخههای خطی علامه امینی و میکروفیلمهای او را که برای نگارش ‘الغدیر’ تهیه شده بود نگاه کردم؛ در قم به سراغ هم دوره ایها و آشنایانش رفتم. اما، هرچه بیشتر پیش میرفتم، کار سنگینتر میشد.»
اما این اثر قرار است در چه قالبی و با چه شکل و شمایلی به بازار کتاب عرضه شود؟ نویسنده زیست و زمانه علامه امینی را در قالب یک رمان تحریر کرده است، البته با ارائه مستندات، به گونهای که زندگی نامه معتبر این شخصیت برجسته دینی نیز باشد. مهرداد درباره این مسئله میگوید: «جنبه پژوهشی رمان از خودش مهمتر شد، خیلی طولانی و پیچیده و سنگین؛ برای همین، کار هنوز تمام نشده است.
هرچه جلوتر میرویم، جوانب مختلف دیگری پیدا میشود و کار وسعت میگیرد. اکنون به نظر میرسد که ــ علاوه بر یک رمان ــ باید یک اثر غیرداستانی هم درباره این شخصیت بزرگ شیعه نوشته شود. این طور بگویم: پروژه دیگر از خود نویسنده شده و از حیطه یک کار سفارشی بیرون آمده است، تبدیل شده است به یک کار دلی، کاری که احساس وظیفه میکنم با وسعتی که دارد به بهترین شکل انجام بگیرد. زندگی علامه امینی جوانب مختلفی دارد که باید از نظر تاریخی به دقت بررسی شود و مورد توجه قرار بگیرد.»
این نویسنده، در ادامه، به نقاط عطف تاریخی زیادی که در اثرش به آنها پرداخته نیز اشاره میکند: «جنبش مشروطه ایران، قیام ۱۵ خرداد، تقابل نواب صفوی و احمد کسروی، وحدت شیعه و سنی، اختلاف بین آیت ا... بروجردی و علامه امینی، مسئله سلفی گری و وهابیت و آثاری که وهابیون علیه شیعه تولید کردند، خود مسئله غدیر و پژوهشهای قبل از علامه امینی در این زمینه، همگی از مسائلی هستند که در نگارش این رمان اهمیت ویژهای دارند. خراسان، مشهد و حرم مطهر رضوی، نیز، به عنوان مکانی که علامه امینی بارها به آن رجوع میکند و در آن اتفاقات زیادی را از سر میگذراند و با بزرگان زیادی دیدار میکند، در این سیر تاریخی جای میگیرند.»
مهرداد در توضیح این مسئله میگوید: «علامه امینی در طول عمر خود چندین مرتبه به مشهد میآید و در این رفت وآمدها با بزرگان زیادی، چون غلامرضا قدسی شاعر و محمدتقی شریعتی دیدار میکند. در حرم مطهر امام رضا (ع) نیز اتفاقاتی را از سر میگذراند. در بازهای منبر او در مشهد را تعطیل میکنند که ناراحت میشود و مشهد را ترک میکند.
او حتی به طرقبه و شاندیز نیز آمده است. دیداری با آیت ا... میلانی نیز دارد که اختلاف مشربهایی بینشان نمایان میشود. خلاصه، مسائل زیادی در جغرافیای خراسان و مشهد هست که به علامه امینی مربوط میشود و در این اثر به آنها اشاره خواهد شد. علامه امینی، با علامه حکیمی، از شخصیتهای برجسته مشهدی، نیز رفت وآمد داشتند. علامه حکیمی کتابی دارد که یادنامهای است برای علامه امینی.»
این اثر مجموعهای از مقالات تحقیقی است ذیل همین عنوانِ «یادنامه علامه امینی» که محمدرضا حکیمی و سیدجعفر شهیدی آن را فراهم آورده اند. (حکیمی، خود، هم کتابی درباره اثر علامه پدید آورده است که «حماسه غدیر» نام دارد.) به گفته مهرداد، در فرایند نگارش این اثر، خاطرات علامه حکیمی از علامه امینی هم جمع آوری شده است که کار را به لحاظ دربرگیری جوانب مختلف جغرافیایی و تاریخی گستردهتر و غنیتر کرده است. علاوه بر این ها، ردپای غورکردنهای مشتاقانه امینی که به ساخت کتابخانه منجر میشود نیز در اثر قابل مشاهده است.
زیست علامه امینی را بدون مطالعه و پژوهشهای عمیق و طولانی مدت و مداوم نمیتوان مجسم کرد. او مطالعات خودش را از کتابخانه حسینیه شوشتریها آغاز کرد که در آن زمان تنها کتابخانه عمومی نجف بود. امینی، در روزها و شبهایی که برای مطالعه به این کتابخانه میرفت، کتابدار را راضی کرده بود که حتی هنگام رفتن هم در را به روی او ببندد و با کتابها تنهایش بگذارد. به این ترتیب، کتابدار، در لحظه تعطیل شدن کتابخانه، در را به روی امینی قفل میکرد، و او در میان کتابها غرق میشد.
امینی در دوران نگارش «الغدیر» و در سفرهایی که به کشورهای مختلف، چون هند و سوریه میرود، به این نکته پی میبرد که برای ارتقای فرهنگ شیعه وجود یک کتابخانه تخصصی در نجف (میزبان مهمترین حوزه جهان تشیع) ضروری است؛ همین امر پایههای ساخت یک کتابخانه در این شهر را میگذارد.
او، به گفته خودش، احساس حقارت میکرده که در نجف کتابخانهای نیست؛ بنابراین، احساساتش برانگیخته میشود که چنین مکان غنی فرهنگیای را تأسیس کند. مهرداد میگوید: «اکنون، کتابخانه امیرالمؤمنین در نجف یادبودی است از علامه امینی که در محله الحویش در شارع الرسول نجف قرار دارد، دقیقا کنار خانه خودش.
طبقه پایین آن نیز مرکز نسخههای خطی و میکروفیلمهایی است که علامه از شهرها و کشورهایی، چون استانبول و هند و سوریه جمع آوری کرده است و تحت نظر یونسکو نگهداری میشود.» ساخت کتابخانه و راه اندازی مجله آن با عنوان «صحیفةالمکتبه» از جمله خدمات بسیار مهمی است که امینی در کشور عراق انجام داده است. جالب است که پیکر او هم در همین کتابخانه دفن شده است.
مهرداد، در ادامه صحبت هایش، ضمن اشاره به عنوان کامل کتاب ‘الغدیر’، یعنی ‘الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب’ (بررسی واقعه غدیر در قرآن و در سنت و در ادبیات)، به رویکرد علامه امینی نسبت به ادبیات نیز اشاره میکند و میگوید: «علامه امینی، خود، یک ادیب است و جنبههای مختلف کتاب ‘الغدیر’ نیز از نظر زبان و نثر و کلمات بسیار اهمیت دارد؛ حتی علامه اردوبادی که یک جورهایی بر تألیف این اثر نظارت داشته است، خود، از ادبای بزرگ عرب است.
در نتیجه، مخالفت علامه با شعرایی، چون مولانا و حافظ از باب مخالفت با شعر و ادب و ادبیات نیست، از باب اختلاف مشرب است و مسائلی که به متصوفه مربوط میشود، مفاهیمی، چون ‘وحدت وجود’ و ‘کثرت وجود’. علامه متمایل بوده است به تفکیک؛ و در جریان هستید که تفکیکیها با مولانا و حافظ مشکل دارند. یکی دو صوت از علامه در اختیار داریم که در آنها میشنویم به شدت به حافظ و مولانا میتازد و با آنها برخورد میکند.»
صوت یکی از سخنرانیهای علامه امینی که در آن به مولوی و حافظ اشاره شده است
اما تحقیق و پژوهش فقط یک بعد از زندگی علامه امینی است. مهرداد درباره جنبههای دیگری از زندگی علامه امینی میگوید که خودش در طول بررسی زندگی او با آنها روبه رو شده است: «از همان ۱۶ سالگی که وارد نجف میشود، اتفاقات عجیب وغریبی در زندگی اش رخ میدهد. زیست و زندگی علامه عبدالحسین امینی نجفی قلههای زیادی دارد: تلاش و پرکاری او، عشق و علاقه شدیدش به امیرالمؤمنین (ع)، اعتقاد راسخش به مقام ولایت علی (ع)، زیارت هایش که زبانزد است، عنایت ویژه حضرت به او، کراماتش، همه، از مواردی هستند که در سیر مطالعه و شناخت این شخصیت بزرگ شیعه و اسلام اهمیت دارند.
گفته میشود که علامه امینی، از روزی که وارد نجف شده است تا زمانی که فوت میکند، هیچ تغییری در زیارت هایش در حرم حضرت علی (ع) ایجاد نشده است. این یعنی چه؟ یعنی همان گونه که روز اول به عنوان یک زیارت اولی به حرم میآید و میایستد و اشک میریزد و ساعتها با امامش عشق بازی میکند روزهای بعد و سالهای بعد هم میآید. این رفتار بدان معنی است که زیارت حضرت علی (ع) برای علامه امینی کاری نبوده است که در گذر زمان تکراری و سرد شود. البته مسائل مختلف و مهم دیگری هم در زندگی او وجود دارد که یکی نبوغ اوست.
برای نگارش ‘الغدیر’، اسناد و مدارک بسیاری را از کتابهای اهل سنت گردآوری کرده است؛ برخی دیگر را نیز از جاهایی مثل کتابخانههای هند آورده است. او، آن روزی که در پی جمع آوری این نسخ خطی بود و نمونهها را میآورد یا از روی آنها عکس میگرفت، میگفت: ‘اینها را میآورم، چون وقتی من کتاب را چاپ کنم سلفیها خواهند رفت و آنها را از بین خواهند برد. ’ همین اتفاق هم میافتد. کتاب ‘الغدیر’ سلفیها را بیچاره کرد.»
آیا تاریخ انتشار مشخصی برای این کتاب تعیین شده است؟ مهرداد میگوید: «نمی دانم! هرچه جلوتر آمده ام، به دلیل تعدد منابع و پژوهش ها، کار سنگینتر شده است. امیدوارم کار جمع شود و جزو افتخارات کارنامه من ثبت شود.» او ابراز امیدواری میکند که در مسیر تکمیل کار، با همراهی و کمک دیگران، باز هم مدرکی در اختیارش قرار بگیرد که به غنای بیشتر این پروژه منجر شود.
مصراعی است از بابافغانی شیرازی.