توضیحات رئیس سازمان حج و زیارت درباره جزئیات حج تمتع ۱۴۰۵ معاون استاندار خراسان رضوی: اداره کشور در جنگ ۱۲روزه به دست رهبری، نماد رهبری مقتدر و اتحاد مقدس ملت ایران بود بخش ویژه جشنواره ملی ادبی «واج» به آثار حوزویان اختصاص یافت آیینه تمام‌نمای فاطمی | بررسی برخی ابعاد شخصیتی و ویژگی‌های حضرت زینب کبری(س) تشییع و تدفین پیکر مادر شهیدان عاکفی + فیلم شیخ نعیم قاسم: امام خامنه‌ای در تمامی ابعاد زندگی اسلامی پیش‌گام هستند پرداخت پاداش به مجموعه‌های زیان‌ده بنیاد شهید ممنوع اعلام شد المان شهدای جنگ ۱۲روزه ساخته می‌شود رونمایی از ۳ طرح ملی مرکز عالی قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کنگره ملی شعر فاطمی میزبان آثار شاعران در ۳ زبان مختلف می‌شود + جزئیات معرفی حافظان و قاریان برتر قرآن کشور در سال ۱۴۰۴ آیا مقام امام‌زمان(عج) در کربلا، سندیت دارد؟ پیام تبریک عباس عراقچی به مناسبت میلاد حضرت زینب(س) تصویری از تشرف آیت الله خامنه‌ای به حرم حضرت زینب (س) در سال ۶۳ پیام تقدیر رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت از عوامل فیلم «مجنون» و سریال «پسران هور» تبیین صبر جمیل زینبی در مکتب رضوی مدیرکل مرکز هنر‌های نمایشی حوزه هنری: تئاتر مسجدی، تربیت هنرمندان متعهد و متخصص کشور را تضمین می‌کند خانواده؛ سنگری برای حفظ آرامش و هویت
سرخط خبرها

بی‌بی دیگر قلیان نکشید

  • کد خبر: ۲۳۷۸۱۱
  • ۱۷ تير ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۰
بی‌بی دیگر قلیان نکشید
نمی‌دانم هشت‌نه‌ساله بودم یا بیشتر، اما برای یک بچه در این سن‌وسال خیلی هیجان‌انگیز است که بی‌بی برای یک روضه خانگی دورتادور دو اتاق کوچک خانه‌اش را قلیان بچیند تا زن‌ها بیایند روضه.

یادم نمی‌آید چندساله بودم که زن‌ها از جلسه‌شان پرتم نمی‌کردند بیرون. حتما خیلی ریزه‌میزه بوده‌ام و زن‌ها با دیدنم معذب نمی‌شده‌اند. همین حالا هم که به آنها فکر می‌کنم، یادم می‌آید که بیشترشان هم‌سن بی‌بی (مادربزرگم) بودند. اصلا گیرم که قدبلندی هم می‌کردم، مهم این بود که در چشم یک جمع پیرزن هنوز پشت لبم سبز نشده بود.

نمی‌دانم هشت‌نه‌ساله بودم یا بیشتر، اما برای یک بچه در این سن‌وسال خیلی هیجان‌انگیز است که بی‌بی برای یک روضه خانگی دورتادور دو اتاق کوچک خانه‌اش را قلیان بچیند تا زن‌ها بیایند روضه. من و پسردایی‌ها مسئول زغال‌ها بودیم تا خوب جرق شوند و گُر بگیرند.

اولین زن که می‌رسید، انگار که زنگ مدرسه ما خورده باشد، همه به‌سمت خیابان می‌دویدیم؛ اما یکی‌دوبار من با بچه‌ها نرفتم و خواستم بدانم داستان آن قلیان‌ها و زغال‌ها چیست. هنوز هم از آن همه دودی که از دهان بی‌بی‌ها بیرون می‌آمد و در کمتر از نیم‌ساعت فضای خانه را پر می‌کرد، متعجم.

تعجب آن زمانم به‌دلیل دیدن آن همه آدم بود که یک‌جا قلیان می‌کشیدند و الان متعجم که چرا آن زمان این همه سرطان و درد و کوفت دیگر نمی‌گرفتند. این داستان هر چهارشنبه خانه بی‌بی بود و تنها تفاوتش با روضه‌های محرم، در استفاده از سینی‌های زرد بیضی‌شکل اندازه کف دست یک آدم بزرگ بود که کنارش یک تکه نان قاق (نان قندی) هم می‌گذاشتند.

اما یک چهارشنبه که صدای خش‌خش جاروزدن حیاط بی‌بی تمام شد، از رختخواب زیر پنجره مشرف به بهارخواب برخاستم، دیدم فقط سماور بزرگ روشن است و خبری از قلیان‌ها نیست. فکر کردم بی‌بی خواب مانده و نرسیده قلیان‌ها را بچیند، اما از آن روز به بعد دیگر قلیان‌ها را ندیدم و نفهمیدم فلسفه وجودشان چه بوده است و حالا با کدام منطق و فلسفه جمع شده‌اند!

این معما تا نوجوانی گاهی قلقلکم می‌داد تا اینکه روزی از زبان مادرم که برای یکی‌دیگر تعریف می‌کرد، شنیدم که بی‌بی روزی مریض می‌شود و دکتر می‌رود، دکتر وقتی می‌فهمد که او قلیان می‌کشد، نهی‌اش می‌کند و از مضرات قلیان برایش می‌گوید. از همان روز بی‌بی وقتی می‌فهمد که قلیان چقدر ضرر دارد، نه‌تن‌ها خودش دیگر قلیان نمی‌کشد، بلکه آن را دیگر در شأن مجالس حضرت اباعبدا... (ع) هم نمی‌بیند و با یک تلنگر کوچک، قلیان برای همیشه از برنامه‌های چهارشنبه‌اش حذف می‌شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->