زیارتی که امامصادق (ع) در حرم عباسبنعلی (ع) قرائت میکنند و برای ما باقی مانده است، زیارت بینظیری است و جلوه حقیقی تاسوعا را برای ما به نمایش میگذارد. برخی تصور میکنند حضرت عباس (ع) در روز تاسوعا به شهادت رسید، درحالیکه جنگ کلا در روز عاشورا صورت گرفت. نبردهای عباسبنعلی (ع) در صفین، مشهور است که در شانزدههفدهسالگی طوفانی بهپا کرد. همچنین فتوت و جوانمردی ایشان زبانزد خاص و عام شده بود. شمر قصد داشت با جدا کردن عباس (ع)، خیمه ابیعبدا... (ع) را متزلزل کند، لذا برای ایشان اماننامه آورد، اما حضرت عباس (ع) جوابهای حسابشدهای به شمر دادند.
امامصادق (ع) در بیان دلایل مقامات حضرت عباس (ع) میفرمایند: «اول عبد بودی و دوم مطیع». عبد یعنی بنده، خودش را آقا نداند و مطیع باشد. اگر فردی اطاعت محض کرد، قطعا مزد آن را میگیرد. به حضرت عباس (ع) جایگاه بزرگی دادهاند؛ چون خود را تالیتلو امام معصوم قرار داد.
امروز هم عباسبنعلی (ع) را بهعنوان یک جوانمرد در عالم میشناسند. نقل است وقتی اموال غارتشده اهلبیت (ع) را برمیگرداندند، علم حضرت عباس (ع) هم جزو آنها بود، درحالیکه تمام چوبهاش تیر خورده بود. گفته شده است یزید با دیدن آن گریه کرد و گفت: «عباس! خدا تو را رحمت کند که اجازه ندادی کسی بگوید برادرش را یاری نکرد و تا آخرین لحظه پای برادرت ایستادی!».
این سخن را دشمن میگوید. فضیلت همین است که دشمن از آدم تعریف کند. الگوپذیری از عباس (ع) در طول تاریخ کم نبوده است و امروز هم دیده میشود. تاسوعا به این دلیل به نام ایشان سند خورده است که در این روز پا روی نفس خود گذاشت، حتی وقتی امامحسین (ع) به او گفتند: «اگر میخواهی بروی، برو»، متواضعانه گریه کرد و فرمود: «اگر بروم، فقط به نجف کنار قبر امیرالمؤمنین (ع) میروم و گله میکنم که شما مرا به نوکری حسینتان فرستادید، اما ارباب، نوکرش را بیرون کرد».
امام در شب عاشورا چند کار مهم انجام دادند. زمانی که عباسبنعلی (ع) مهلت گرفت و برگشت، امامحسین (ع) برای اقامه نماز مغرب آماده شدند. پس از آن بین دو نماز مغرب و عشا به سخنرانی پرداختند. مرحوم خوارزمی در مقتلالحسین (ع) نقل میکند: «سیدالشهدا (ع) پس از حمد و ثنای پروردگار، او را شکر میکند و میفرماید: «خدایا! تو شاهد باش من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهلبیتی فرمانبردار و به صلهرحم پایبندتر از اهلبیت خودم نمیشناسم»، سپس آنها را دعا کردند که «خدا، شما را بهخاطر یاری من جزای خیر دهد!».
در ادامه به آنها فرمودند: «من میدانم که کار ما با این سپاه به جنگ کشیده خواهد شد. من بیعت خود را از شما میبردارم. هرکه میخواهد برود، از این تاریکی شب استفاده کند». حتی فرمودند: «من از آنهایی که بروند، هم راضی هستم. همین که تا اینجا مرا کمک کردید، خدا خیرتان بدهد! همین که دارید میروید، دست خانواده من را هم بگیرید و در روستاها و شهرهای اطراف پراکنده شوید تا خدا خودش فرجی حاصل کند. اینها فقط با من کار دارند و کاری با شما ندارند».
پس از این سخنان، عدهای رفتند، اما آنهایی که ماندند، خالصترین و رشیدترینها بودند. تعداد شهدا در کربلا تا ۱۴۵نفر هم آمده است، اما در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه، ۱۲۵نام مشخص است که برخی از آنها، قبل و برخی دیگر بعد از عاشورا، به شهادت رسیدند. اباعبدا... (ع) پس از مهلتی که گرفتند، نیروهای خود را غربال کردند تا کسی با جبر و زور نمانده باشد، اما صبح فرمودند: «هرکه میخواهد زیر این چتر قرار بگیرد، جا نماند و بیاید»؛ لذا صبح حر، اطرافیان حر و افراد دیگری همچون وهب نصرانی به سپاه حسینبنعلی (ع) پیوستند.
دومین کار امامحسین (ع) در شب عاشورا، قرآن خواندن بود. ایشان فرمودند: «من عاشق قرآن هستم و امشب میخواهم تا صبح بیدار باشم، قرآن بخوانم و نماز اقامه کنم». صبح روز عاشورا امامحسین (ع) پس از بهجا آوردن نماز صبح، مجددا خطبه و بعد این دعا را خواندند: «خدایا! تو در مشکلات پناهم هستی. در سختیها و بلاها و مصائب، پناه و یاورم هستی! تو بر هر نعمتی ولی هستی و صاحب هر خیری تو هستی و انتها و غایت هر آرزویی تو هستی!».