«جزر و مد» قربانی بی‌نظمی پلتفرم شد | منتظر ادامه سریال نباشید! واکنش تند حجت‌الاسلام قمی به جلد هم‌میهن: «رذالت خبری» به‌جای «رسالت خبری» اظهارات وکیل پژمان جمشیدی در خصوص سفر موکلش به ترکیه و گزارش روزنامه هم‌میهن (۶ آبان ۱۴۰۴) محمود پاک‌نیت: تداوم فعالیت گروه‌های مسجدی ضامن آینده هنر ایران است پژمان جمشیدی به ترکیه رفت + علت (۶ آبان ۱۴۰۴) خوراکیان: رسالت هنر متعهد، انعکاس حقیقت معارف اهل‌بیت(ع) است رسالت حوزه هنری، پرورش هنرمندان اخلاق‌مدار و انقلابی است تلاش وزارت ارشاد برای تقویت ارتباطات فرهنگی در شرایط تحریم رادیو تئاتر پس از چند دوره غیبت به جشنواره تئاتر فجر بازمی‌گردد «تنهاتر از من» در مسیر جهانی | حضور فیلم فریبا نادری در سه جشنواره بین‌المللی از پلی‌استیشن به پلتفرم | کراش باندیکوت به نتفلیکس می‌آید شبکه نمایش با فیلم‌های ضداستکباری به استقبال ۱۳ آبان می‌رود دواین جانسون به دنیای زوتوپیا پیوست مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (چهارشنبه، ۷ آبان ۱۴۰۴) حمید لولایی با «قلب تصادفی» در راه سینما یک جایزه و یک نامزدی بین المللی برای «شال سیاه» نگاهی به قسمت سوم سریال «بامداد خمار» مارگو رابی در فیلم ترسناک «روانی آمریکایی» فروش ۵ میلیاردی فیلم‌های «غریزه» و «بچه مردم»
سرخط خبرها

افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

  • کد خبر: ۲۴۳۳۳
  • ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۰
افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

افسانه شریعتی‌مزینانی

هوا هنوز گرگ‌ومیش بود که در را کوبیدند. از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هر تأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت. خبر، خوش نبود. می‌دانستیم که باز حکایت مکرر «بردن‌ها»ست. ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد. به خود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادر بود که به التماس می‌‌‌افتاد: آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگر هست، قایم کنیم و همیشه چیز خطرناکی بود.

به‌سرعت کتاب‌ها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی را که نباید به‌دست آن‌ها می‌افتاد، مخفی می‌کردیم. همیشه در جواب سؤال پدر و برادر که چه شده، چه‌خبر است، پاسخ این بود که هیچ، فقط شما را می‌بریم تا به چند سؤال پاسخ بدهید و برمی‌گردید و البته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید. چشم‌به‌راهی، عادتمان شده‌ بود. گاه خبرهایی که درز می‌کرد، خوشایند نبود. بی‌قرار می‌شدیم اما تنها کارمان دعا بود.


بررسی اندیشه و دیدگاه‌های محمدتقی شریعتی از نگاه دیگران

اینجا ببینید: یادگار‌های فرهنگی شریعتی


پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم. همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند، هم درد داشت و هم غرور. قیافه‌هاشان تکیده‌ بود و خسته به نظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم. با خودت می‌گفتی کدام شعله، چنین گرمشان می‌کند؟

از فردایش خانه شلوغ می‌شد. اقوام و فامیل می‌آمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال‌وهوای زندان.

روزگار چنین گذشت و...

پس از انقلاب، روزی که برای دیدن پدر رفتم، تابلویی نظرم را جلب کرد که بر سردر خانه نصب شده بود:

به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید.

در خانه پس از احوال‌پرسی، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار، سیمای پاکش را پر کرد. مکثی کرد و گفت باباجان! ما به تکلیف عمل می‌کنیم.

گفتم: اگر داداش بود؟

با تلخ‌خندی جواب داد: خوب شد نبود. از اتاق بیرون زدم.

بی‌شکوه و غریب و رهگذرند

یادهای دگر، چو برق و چو باد

یاد تو پرشکوه و جاوید است

و آشنای قدیم دل... اما

ای دریغ، ای دریغ، ای دریغ!

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->