جشنواره کوچه از امشب در بوشهر آغاز می‌شود (۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) معرفی نامزدهای سومین جایزۀ ادبی «چوک» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌منظور شرکت در مراسم تشییع پاپ عازم رم شد شبکه تلویزیونی کارمند افتتاح شد اعلام برنامه‌های هفته فیلم و عکس مشهد + جدول زمانبندی پوستر بیست‌ونهمین هفته فیلم و عکس مشهد منتشر شد برنامه صداوسیما برای دلجویی از هموطنان اهل سنت بهرام افشاری و سروش طاهری در تور آمریکای شمالی با «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت؟» فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) + زمان پخش مدیر پخش شبکه یک صداوسیما عزل شد| اعلام جرم علیه ۸ نفر چهره ماندگار | درباره جلال‌الدین معیریان، بنیان‌گذار چهره‌پردازی کلاسیک ایران سایه مات خندوانه | نگاهی به برنامه ۱۰۰۱ و انتظارات برآورده نشده آن گفت‌وگو با استادان دانشگاه‌های مشهد به‌مناسبت روز ملی معماری پرورده آفتاب ایران | مختصری در احوال و آثار شیخ بهایی روایتی سینمایی از یک قهرمان | گفتگو با عوامل فیلم سینمایی صیاد انتشار فراخوان جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان تفلیس آغاز اکران انیمیشن رویاشهر در سینما آیا نویسندگان پرفروش آینده دنیا باید ستاره فضای مجازی باشند؟ جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا برای فرانسیس فورد کوپولا فیلم کوتاه داستانی «جای خالی» در جشنواره ایتالیایی
سرخط خبرها

افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

  • کد خبر: ۲۴۳۳۳
  • ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۰
افسانه شریعتی‌ مزینانی: به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید/ یاد تو پرشکوه و جاوید است

افسانه شریعتی‌مزینانی

هوا هنوز گرگ‌ومیش بود که در را کوبیدند. از همان ابتدا کوبش‌ها شدید بود و با هر تأخیری، شدت بیشتری می‌گرفت. خبر، خوش نبود. می‌دانستیم که باز حکایت مکرر «بردن‌ها»ست. ساواک هربار که برای بردن پدر و برادر می‌آمد، صبح علی‌الطلوع را انتخاب می‌کرد. به خود می‌لرزیدیم و بیشتر از همه مادر بود که به التماس می‌‌‌افتاد: آقا! علی‌جان! چیز خطرناکی اگر هست، قایم کنیم و همیشه چیز خطرناکی بود.

به‌سرعت کتاب‌ها یا اطلاعیه‌ها و عکس‌هایی را که نباید به‌دست آن‌ها می‌افتاد، مخفی می‌کردیم. همیشه در جواب سؤال پدر و برادر که چه شده، چه‌خبر است، پاسخ این بود که هیچ، فقط شما را می‌بریم تا به چند سؤال پاسخ بدهید و برمی‌گردید و البته برگشتن‌ها خیلی طول می‌کشید. چشم‌به‌راهی، عادتمان شده‌ بود. گاه خبرهایی که درز می‌کرد، خوشایند نبود. بی‌قرار می‌شدیم اما تنها کارمان دعا بود.


بررسی اندیشه و دیدگاه‌های محمدتقی شریعتی از نگاه دیگران

اینجا ببینید: یادگار‌های فرهنگی شریعتی


پس از ماه‌ها که می‌آمدند، همه به گردشان حلقه می‌زدیم. همه را نمی‌گفتند اما آنچه می‌گفتند، هم درد داشت و هم غرور. قیافه‌هاشان تکیده‌ بود و خسته به نظر می‌آمدند اما روحیه، قوی بود و محکم. با خودت می‌گفتی کدام شعله، چنین گرمشان می‌کند؟

از فردایش خانه شلوغ می‌شد. اقوام و فامیل می‌آمدند و سخن‌ها همه حول سیاست بود و حال‌وهوای زندان.

روزگار چنین گذشت و...

پس از انقلاب، روزی که برای دیدن پدر رفتم، تابلویی نظرم را جلب کرد که بر سردر خانه نصب شده بود:

به‌خاطر رعایت حال استاد، از بحث سیاسی خودداری کنید.

در خانه پس از احوال‌پرسی، از پدر سؤال کردم آیا آن روزگارانی که چنان پرشور و مشتاق، مبارزه می‌کردید، چنین روزی را پیش‌بینی می‌کردید؟ اندوهی آشکار، سیمای پاکش را پر کرد. مکثی کرد و گفت باباجان! ما به تکلیف عمل می‌کنیم.

گفتم: اگر داداش بود؟

با تلخ‌خندی جواب داد: خوب شد نبود. از اتاق بیرون زدم.

بی‌شکوه و غریب و رهگذرند

یادهای دگر، چو برق و چو باد

یاد تو پرشکوه و جاوید است

و آشنای قدیم دل... اما

ای دریغ، ای دریغ، ای دریغ!

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->