به گزارش شهرآرانیوز، حتما درباره شهروند خبرنگارها چیزهایی شنیده اید. افرادی که در نقش یک خبرنگار حاضر میشوند و به جمع آوری و انتشار خبرها در جامعه کمک میکنند. درواقع این افراد با بازتاب اتفاقهای پیرامونشان بیشتر به دنبال حل معضلات اجتماعی هستند تا تولید صرف یک خبر. همان انتظاری که در آموزههای دینی هم از مردم داریم و از آن به عنوان واجب امر به معروف و نهی از منکر یاد میکنیم که سبب میشود تا مردم نسبت به رفتارهای اشتباه خود نگاه آگاهانه تری داشته باشند.
این رفتار درست در نقطه مقابل بی تفاوتی اجتماعی قرار دارد و مسئولیتهای ما را در نقش یک شهروند به ما گوشزد میکند. البته قرار نیست که همیشه گوشی به دست و دوربین روشن باشیم تا بتوانیم به درستی به رسالتمان درجامعه عمل کنیم. گاهی یک مشکل را میتوان با تذکری برطرف کرد، به جای اینکه منتظر دخالت و اعمال قانون مقامهای مسئول باشیم. البته گاهی هم فشار قانون تنها راهکار حل یک معضل است و در این صورت هم این ما هستیم که باید برای برطرف شدن آن مشکل احساس مسئولیت کنیم. موضوعی که برای درک بهتر آن میخواهیم با بیان چند نمونه عینی آن را برای شما ملموستر کنیم.
توی حال خودتان هستید و قدم زنان پیاده رو را طی میکنید که به یک باره خودرویی جلوتان سبز میشود. درست در نقطهای که پیاده رو قطع میشود و قرار است از طریق یک پل وارد خیابان شوید. راهتان را کمی کج میکنید تا خودرو را دور بزنید که جلوتر هم یک خودرو دیگر پارک شده است. هم زمان با شما پیرمردی هم قصد عبور از خیابان را دارد. مجبور میشود کمی آن طرفتر از روی جوی و با سختی عبور کند.
این پارک گذشته از اینکه افرادی مانند شما را مجبور میکند از مکانهای غیرمعمول عبور کنید، میتواند برای خیلیها مانند سالمندان و معلولان هم زحمت زیادی ایجاد کند. در این موقعیت چه کار میکنید؟ بی تفاوت رد میشوید یا برای برطرف شدن مشکل قدمی برمی دارید؟ برای این منظور شما میتوانید مالک خودرو را که به طور حتم در همان حوالی مشغول کاری است، پیدا کنید و با دادن قدری آگاهی که این رفتارش سبب زحمت دیگران شده و حق الناس است، مانع از تکرار دوباره آن شوید یا اینکه با اعلام شماره خودرو به سامانه ۱۱۰ پلیس منتظر پیگیری قانونی باشید.
دوهفتهای است که در ساعتهای رفت وآمد به محل کار یا زمانهایی که برای خرید از خانه خارج میشوید، متوجه پارک خودرویی شده اید که کسی در این مدت به سراغ آن نیامده است، در این شرایط چه واکنشی نشان میدهید؟ بی تفاوت از کنار موضوع رد میشوید یا با آن به عنوان یک دغدغه برخورد میکنید؟ بد نیست، بدانید یکی از راههایی که معمولا خودروهای سرقتی پیدا میشوند یا حوادث ضدامنیتی برملا میشوند، اطلاع رسانی شهروندان به پلیس مبنی بر توقف طولانی مدت یک خودرو در کنار یک خیابان یا کوچه است. برای پیگیری این مورد نیاز نیست زحمت زیادی به خودتان بدهید. کافی است مشخصات خودرو را به پلیس اعلام کنید تا آنها وارد عمل شوند.
معمولا در هر خیابان اصلی یک مخزن فلزی برای جمع آوری زبالهها قرار داده شده است و شهروندان موظف اند زباله هایشان را درون آن بریزند. با این همه، کم نیستند شهروندانی که فقط خود را موظف به خارج کردن زباله از خانه میدانند و آن را در هرنقطهای رها میکنند، به ویژه وقتی زمین افتاده یا ساختمان نیمه تمامی در آن حوالی هم باشد. غافل از اینکه این تجمع زبالهها در مکانهایی نابجا افزون بر تولید بوی نامطبوع در این گرما، سبب تجمع حیوانات و حشرات موذی هم میشود، مانند پشه آئدس که سبب انتقال بیماری تب دنگی است.
شما در این مواقع در جایگاه یک شهروند چه کار میکنید، به ویژه وقتی محل تجمع زبالهها قدری از محل سکونتتان هم فاصله داشته باشد؟ معمولا بیشتر افراد وقتی نسبت به عواقب کاری که میکنند، آگاه میشوند، از آن میپرهیزند؛ بنابراین یک راهکار عالی برای این مسئله این است که حضوری برای همسایههای متخلف توضیح بدهید یا با تهیه و چاپ یک بروشور اطلاعاتی و نصب آن در محل انباشت زبالهها به آنها اطلاع رسانی کنید. مطمئن باشید این کار بیشتر از لعنت فرستادن به پدر و مادر کسانی که بی ملاحظه زباله هایشان را رها میکنند، اثر فرهنگی دارد.
معمولا با غروب خورشید لامپهای روشنایی سطح معابر و خیابانها روشن و با طلوع خاموش میشوند. از آنجایی که استفاده از انرژی خورشیدی برای تأمین برق این روشناییها هنوز در همه سطح شهر فراهم نشده است، همچنان از سوختهای فسیلی برای تأمین آن استفاده میشود، ازاین رو هم سبب آلودگی بیشتر و هم گرم شدن زمین میشوند، بنابراین احساس مسئولیت نسبت به استفاده بی رویه یا نابجا از این انرژی واقعا یک مسئولیت اجتماعی و وظیفه تک تک ماست.
البته کمتر پیش میآید که در طول روز شاهد روشن بودن این روشناییها باشیم، ولی گاهی اتفاق میافتد. از آنجایی که این هزینهها قرار نیست مستقیم از جیب هیچ شهروندی برود، بنابراین کم پیش میآید که کسی نسبت به این اتفاق هم واکنش زیادی نشان بدهد. آیا شما هم ساده از کنار آن رد میشوید یا درجایگاه یک شهروند مسئول با اداره برق منطقه تماس میگیرد و اطلاع رسانی میکنید.
کاشت درخت و گسترش فضای سبز به ازای هر شهروند یکی از شاخصههای امتیازدهی برای توسعه کلانشهرهاست. ازاین رو شاهدیم که شهرداریها همه ساله هزینه زیادی را برای کاشت و نگهداری از گیاهان در فضاهای درون شهری صرف میکنند. به موازات این فعالیتها مردم هم علاقه زیادی به توسعه این فضاها دارند و خودکار دست به کار میشوند. این مسئله سبب میشود تا قدری دوگانگی در نظارت بر این فعالیتها اتفاق بیفتد. فراموش کردن آبیاری درختان و حرص آنها نمونهای از این اتفاقات است.
موضوع به ظاهر سادهای که گاهی سبب خشک شدن درختان و گاهی هم سقوط آنها در موقعیتهای خاصی میشود، مانند زمانی که تصادفی اتفاق میافتد یا ساختمانی درحال گودبرداری است. اینکه کسی پیش از وقوع اتفاق خطر را احساس و برای این کار اقدام کند، همان چیزی است که ما از آن با نام مسئولیت اجتماعی در حوزه فرهنگ شهروندی یاد میکنیم و اگر بدانیم عواقبی مانند سقوط درختان برروی خانه ها، افراد و کابلهای برق تحمیل هزینه به مردم و نهادهای شهری دارد، به طور حتم مسئولانهتر با این موارد برخورد میکنیم.
این روزها که گرمای هوا بیداد میکند، بیش از هرزمان دیگری قدر انرژیهایی مانند آب و برق را میدانیم، به ویژه برای ما ایرانیها که در منطقه خشکی هم زندگی و همه ساله میلی متری ریزش باران را رصد میکنیم. متاسفانه برخلاف همه هشدارهایی که در این باره از رسانهها میشنویم و میبینیم، کم نیستند افرادی که همچنان برای شستن حیاط خانه و ماشین، آبیاری درختان و امثال آن از شلنگ و آب شرب استفاده میکنند. جای تاسف بیشتر اینکه این رفتارها برای برخی به یک عادت معمول و روزانه هم تبدیل شده است.
شما در جایگاه یک شهروند در برابر دیدن این صحنهها چه میکنید؟ آیا بی تفاوت از کنارشان رد میشوید؛ فقط حرص میخورید؛ پیش میروید به شهروند متخلف تذکر میدهید یا اینکه با اداره آب منطقه تماس میگیرید و گزارش این تخلف را میدهید؟ البته که انتخاب با شماست، ولی تجربه نشان داده است که کار فرهنگی اثر بیشتری از کار سرهنگی دارد، چون سبب میشود تا این فرد در خفا هم مراقب هدررفت آب و رفتارش باشد. اتفاقی که به طور حتم اثر ماندگارتری دارد.
دزدگیرها قرار بود مایه آسایش بیشتر ما شوند، ولی گاهی جز سلب آسایش کارکرد دیگری ندارند. حتما برایتان پیش آمده که باصدای جیغ یک سره دزدگیر یک خودرو یا فروشگاه از خواب بیدار شوید یا خوابتان نبرد. صدایی که بدجوری روی اعصاب است و با آن نمیتوان کاری کرد. معمولا صاحب این خودروها یا فروشگاهها در همان حوالی نیستند که این اتفاقها میافتد.
نکته تأمل برانگیز ماجرا هم اینجاست که گاهی این ترفندی برای دستبرد به این خودروها و فروشگاه هاست تا سارقان از نبود صاحب خودرو یا فروشگاه اطمینان بیابند که اگر ما درست و به موقع مداخله کنیم و مانند خیلیها بی تفاوت از کنار آن رد نشویم، هم دیگران را از صدای آزاردهنده دزدگیرها خلاص کرده ایم و هم احتمال سرقت را ازبین برده ایم. خرج آن هم یک تماس با ۱۱۰ و اطلاع ماجراست. البته اگر نتوانیم در لحظات اولیه صاحب خودرو یا آن فروشگاه را در همان حوالی بیابیم.
این روزها نسبت به گذشته بسیار کمتر شاهد کودک آزاری و دعواهای علنی زن و شوهری در آن به اصطلاح چهاردیواری خودشان هستیم، اما همچنان برخی افراد با این حق مالکیت کاذب سبب آزار اعضای خانواده و همسایگان خود میشوند. آزارهایی که گاهی از حد میگذرند و پرونده یک قتل یا صدمه جسمی ناخواسته را هم در محاکم قضایی باز میکنند. اتفاقهایی که اگر با پادرمیانی یک ریش سفید همراه بودند، هرگز از مرز یک دعوای ساده خانوادگی فراتر نمیرفتند.
اگر یکی از این همسایههای بی مبالات در نزدیکی شما زندگی کند یا با یکی از این موارد، خیلی گذرا برخورد کنید، به نظرتان درستترین تصمیم چیست؟ به طور حتم درچنین مواقعی که ما فقط نقش یک رهگذر را داریم، کمک گرفتن از نهادهایی مانند اورژانس اجتماعی (۱۲۳) بهترین گزینه است، ولی اگر شناختی روی آن فرد داشته باشیم، کدخدامنشی یا ریش سفیدی اثر بهتری دارد، حالا میخواهد آن فرد خودمان باشیم یا کسی که میشناسیم و میتوانیم او را برای این مسئولیت مهم هماهنگ کنیم.