کار هنریکردن یکجور سیروسلوک است. فرق نمیکند این کار نوشتن باشد یا فیلمساختن. البته حساب آنها که آمدهاند تا از این طریق نامی بههم زنند و نانی بیندوزند جداست. آنها در هر طریق که باشند کاسباند و کاسب اگرچه حبیبا... است، اما هنرمند نیست. سیروسلوک هم عالم خودش را دارد. نباید با متر و معیارهای
«دو دو تا چهار تا»ی اهل کسبوکار با آن مواجه شد. سالک پرسشگر است و دغدغههای معرفتشناختی خود را پی میگیرد. گاه میلغزد، گاه اشتباهی هولناک میکند، گاه یکسره گذشته خود را انکار میکند و... این افتوخیزها لزوما به نتیجهای منجر نمیشود. بهتعبیر حزین لاهیجی، «همین که عمر شود صرف جستوجو کافی است!» جستوجو است که به سرگشتگی و شیدایی منجر میشود و کیست که نداند سرگشتگی و شیدایی اصل و اساس کار هنری است.
این چند کلمه را برای این نوشتم تا بگویم چرا ساختههای ابراهیم حاتمیکیا دیگر همانند گذشته چنگی بهدل برخی از ماها نمیزند. واقعیت این است که حاتمیکیا از حیث تکنیکی فیلمسازتر شده و یکی از بهترین فیلمهایش در مقام کارگردانی (بادیگارد) گواهی بر این مدعاست، اما هرچقدر از حیث تکنیکی بر ابزار کارش مسلط شده، از حیث شیدایی و سرگشتگی از عالم هنر فاصله گرفته است. او دیگر برخلاف «آژانس شیشهای» و «خاکستر سبز» و «از کرخه تا راین» با خودش درگیری ندارد. با خدای خودش هم تکلیفش روشن است. آن بیتکلیفی و تردید و رفتوآمد بین آدمهای منتقد و حافظ وضع موجود دلچسب بود و مخاطب را با انبوهی از پرسش مواجه میکرد. در «آژانس شیشهای» شما بین مأمور امنیتی و حاجکاظم و عباس نمیدانستی طرف کدامیک را بگیری. اما در سالهای اخیر حاتمیکیا تصمیمش را گرفته است؛ اینکه این تصمیم خوب است یا بد، موضوع دیگری است. حرف این است که از دل این قاطعیتی که حاتمیکیا بدان دست یافته است، کار هنری بیرون میآید یا نه. شاید امروز حاتمیکیا با این یقینی که بدان دست یافته است، شبها سر آسودهتری بر بالین بگذارد، اما یادمان نرود که «عاشقی کار سری نیست که بر بالین است!» بیشک عدهای نیز در این یقین و قاطعیت با حاتمیکیا همدلاند. اتفاقا شاید آنها حاتمیکیای «خاکستر سبز» و «از کرخه تا راین» را چندان نپسندند و «بادیگارد» و «خروج» را نمونه اعلای سینمای متعهد و آرمانی بدانند. خب آنها احتمالا به اینکه هنر چیزی از جنس سیروسلوک است باور ندارند. در نظر آنها هر چیزی باید مبلغ شعارها و آرمانهایشان باشد وگرنه از دایره نقد و گفتگو خارج است. بحث بر سر خوب و بدبودن نظر آنها یا نظر ما نیست؛ آنها جنس دیگری از مخاطباند و من و امثال من هم جنس دیگر. اگر حاتمیکیا تصمیم گرفته است فقط برای پسند مخاطبان جدیدش فیلم بسازد، کسی نمیتواند او را منع و ملامت کند، اما میتوان به او یادآور شد که این شکل از فیلمسازی دیگر ربطی به آنچه او پیشترها میساخته است ندارد. دستکم او حق ندارد از دست خیلیها ناراحت باشد که چرا دیگر فیلمهایش را دوست ندارند.