هرچه سعی میکنم به چیز دیگری به غیر از اوضاع اقتصادی این روزهای مردم سرزمینم فکر کنم، نمیتوانم. اگر همهچیز بر قرار و قاعده و سامان بود، باید نوشتن در این موضوعات به اهلش واگذار میشد و من و امثال من هم سهم عشق و دل را ادا میکردیم، اما روزگاری که تا کمر خم شدن پیر و جوان و کودک در سطل زباله را به تکراریترین تصویر روزمره ما بدل کرده است، نه حالی برای اهل دل باقی گذاشته است و نه گوشی برای شنیدن سخنهای عاشقانه. حرف سیاسی نمیزنم، اما مگر میتوان در مقابل این همه لجامگسیختگی اقتصادی و مردمی که از شدت نگرانی فردای نیامده یکشبه پیر میشوند، خاموش نشست و دم برنیاورد؟ چه کسی مسبب این اوضاع شلمشورباست. به اصولگرایان معترض میشوی، میگویند: این نتیجه سیاستهای اصلاحطلبان است و کرنش آنها در مقابل آمریکا و غرب. از اصلاحطلبان میپرسی مقصر کیست؟ میگویند: اصولگرایان و الدرمبلدرمهای آنها در مقابل قدرتهای بزرگ و شعارهای نامعقول. یکی با آنکه وزیر بوده است و همهکاره ساختوساز و مسکن در این سرزمین، سیاستهای سوسیالیستی را مقصر این اوضاع و احوال میداند. مخالفان هم سیاستهای لیبرالی و نئولیبرالی را نتیجه این اوضاع نابسامان میدانند. کافی است اندکی از سیاست سر دربیاوری تا بدانی این میزان از دلالبازی و بیاعتنایی در هیچ مرام و مکتبی رایج نبوده و نیست. نه در کوبای کمونیست پشتبام خانهای را برای یک شب خوابیدن ۵۰ هزارتومان کرایه میدهند و نه در مهد لیبرالیزم و نئولیبرالیزم بازار هر کاری دلش میخواهد میکند و به هیچکس پاسخگو نیست. حکومتی که دعوی دینمداری دارد و نگران بهشت و جهنم مردمان است، چطور میشود به «من لا معاش له لا معاد له» بیاعتنا باشد؟ اگر شکر خدا صاحب خانهاید و خیلی ملتفت نمیشوید چه میگویم، سری به بازار مسکن در فضای مجازی و حقیقی بزنید تا دریابید جان سخن را. همین دیروز پیرمردی را دیدم که میگفت صاحبخانهام گفته باید ۲۶۰ میلیون به رهن خانهام اضافه کنم تا اجارهخانهام را تمدید کند. ۳۴۰ میلیون رهن خانهاش بود و ناگهان باید آن را به ۶۰۰ میلیون تبدیل کند تا آواره این بنگاه و آن بنگاه نشود. چه خبر است؟ این شهر کلانتر ندارد؟ آن پیرمرد و هزاران هزار، چون او به کجا باید پناه ببرند؟ با خیل مردمان ناامیدی که فکر میکنند تا اینجای زندگی سرشان کلاه رفته است و باید به جای شرافتمندانه زیستن از ابتدا به فکر دلالی و کلاهبرداری میبودند، چه فردایی را میتوان انتظار داشت؟ آنان از امروز فرزندان خود را چگونه تربیت خواهند کرد؟ راستی هنوز هم در مدارس کسی به بچهها انشای علم بهتر است یا ثروت سفارش میدهد؟