کمبود حداقل ۱۴۰ هزار پرستار در کشور| تعرفه پرستاری باعث تبعیض شد تصادف دلخراش جاده زابل با ۱۳ کشته و مصدوم| سه کودک بین جان باختگان نجات ۷ شهروند از حادثه آتش سوزی در صادقیه مشهد (۱۵ آبان ۱۴۰۳) چاقوکشی مرگبار همسایه‌ها در تهران و دستگیری متهمان فراری بکارگیری غیرپرستاران در بیمارستان‌های خصوصی به علت کمبود پرستار تصادف شدید ۲ دستگاه تریلی کشنده با خودرو ام وی ام در بزرگراه کلانتری مشهد (سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳) کشف ۱۳۶ کیلوگرم تریاک در مشهد (۱۵ آبان ۱۴۰۳) انفجار پالایشگاهی در «ازمیت» ترکیه ۱۰ زخمی برجای گذاشت (۱۵ آبان ۱۴۰۳) دستگیری ۲۰ فعال یک شرکت هرمی در مشهد (۱۵ آبان ۱۴۰۳) فوت دختر یازده‌ساله در کاشمر براثر ضرب‌وجرح بوده است در آغوش مرگ و در بند فقر: قصه تلخ کارگران سالن تشریح پزشکی قانونی توقیف پراید با راننده یازده‌ساله در اصفهان + عکس اعلام اولویت‌ها و هزینه اولیه حج ۱۴۰۴ جهانگیر: اجل مهلت نداد حکم شارمهد اجرا شود تهاتر بدهی‌های دارویی سازمان غذا و دارو و تأمین اجتماعی افراد تحصیل‌کرده کمتر به زوال عقل مبتلا می‌شوند بررسی یکی از علل سقط جنین در خانواده‌ها پیش‌بینی شروع پیک اول آنفلوانزا از اواخر آذر ۱۴۰۳ آغاز فاز جدید رتبه‌بندی معلمان از مهرماه ۱۴۰۴ تحول نظام سلامت در ایران در گرو هوش مصنوعی است این متن را با صدای آهسته بخوانید! پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (سه‌شنبه، ۱۵ آبان ۱۴۰۳) | کاهش دمای ۱۱ تا ۱۵ درجه‌ای در انتظار استان پرونده سرم‌های آلوده دیالیز روی میز دستگاه قضا ۱۰ درصد سالمندان «کم‌ماهیچگی» یا «تحلیل عضلانی» دارند کمبود معلم، مانعی بر سر راه آموزش باکیفیت در مدارس ابتدایی | ثبت‌نام ۹ میلیون دانش‌آموز در مقطع ابتدایی عملکرد پزشکی قانونی خراسان رضوی در شش ماه اول ۱۴۰۳ | ۱۶۱ مرگ داغ در بهار و تابستان کاهش ابتلای بانوان به سرطان پستان و تخمدان از جمله تأثیرات مثبت فرزندآوری است چرا گردشگران ایرانی فقط استانبول و آنتالیا را برای سفر انتخاب می‌کنند؟ تنها مکان مطمئن برای عرضه دارو «داروخانه» است کاهش تدریجی قد یکی از علائم پوکی استخوان است  کشف ۵۷ کیلوگرم زعفران تقلبی در طرقبه‌شاندیز (۱۵ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

نذر میلیاردی خیر خراسانی به آسیب‌دیدگان کرونا

  • کد خبر: ۲۵۶۵۵
  • ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۰
نذر میلیاردی خیر خراسانی به آسیب‌دیدگان کرونا
روایتی از هدیه ۲میلیاردی مهدی مروج تربتی به پرستاران و خانواده‌های آسیب‌دیده از کرونا
الهام مهدیزاده/ شهرآرانیوز - یک حیاط بزرگ بزرگ؛ ۸۰۰متر، شاید هم ۱۰۰۰متر. از آن خانه‌های ویلایی اشرافی که آب‌نمایی زیبا با مجسمه‌ای بزرگ وسطش جاخوش کرده است. سنگ‌فرشی که لابه‌لای سنگ‌هایش، سبزه روییده است و باید کلی قدم بزنی تا به ساختمانی سنگی با نمای رومی برسی. درختانی بلند و سبز و چند خودروی گران‌قیمت خارجی که در گوشه حیاط بزرگ عمارت پارک شده است، اما درِ حیاط که به رویم باز می‌شود، همه این تصوراتی که تا قبل از رسیدن به خانه آقای کارخانه‌دار در ذهنم ساخته وپرداخته بودم، از ذهنم می‌پرد. خانه مهدی مروج‌تربتی، خیّر خوش‌نام خراسانی، مثل همه خانه‌های دوست‌داشتنی ایرانی است؛ حیاطی با پونه‌های سبزشده و گل یاسی که به دیوار حیاط کشیده شده است. خانه‌ای باصفا و به‌دور از زرق‌وبرق‌های رایج. او کسی است که فقط در همین دو ماهی که از حضور ویروس کرونا در کشور می‌گذرد، حدود ۲ میلیارد تومان از ثروتش را در این راه و به نفع مردم هزینه کرده است. در یکی از فعالیت‌های خیرخواهانه‌اش، بیش از یک میلیارد تومان کارت هدیه به پرستاران درگیر با بیماران کرونایی تقدیم کرده است تا به قول خودش «از امکانات و آنچه دارم، برای خدمت به مردم استفاده کنم. برای من گذشتن از پول، سخت نیست.» ساده و خودمانی حرف می‌زند، آن‌قدر که می‌شود فهمید در روز‌هایی که خیلی‌ها دارند با کرونا بارشان را می‌بندند، او به‌راحتی بارش را به نفع مردم سبک کرده است.

بازگشت به وطن در اوج جنگ
با روی خوش ما را می‌پذیرد. در خانه‌اش اصلا احساس غربت نمی‌کنیم. ورودمان را صمیمانه خوشامد می‌گوید: «خیلی خیلی خوش آمدید.» ریش و قیچی را به دست خودش می‌دهیم تا از زندگی و احوالش برایمان بگوید و مهدی مروج‌تربتی، روایتش را از کودکی و تحصیل شروع می‌کند: «متولد نجف هستم. تا یک‌سالگی و به‌خاطر تحصیل پدرم، در نجف بودم. بعد از آن همراه خانواده به زادگاه پدری‌ام، شهر تربت‌حیدریه، برگشتم. دوران ابتدایی و متوسطه را در تربت‌حیدریه و مشهد گذراندم و وارد دانشگاه فنی‌ومهندسی تهران شدم. بعد از پایان تحصیل برای ادامه تحصیلات دانشگاهی به آمریکا رفتم. سال‌های پایانی تحصیلات من در خارج از کشور با شروع جنگ تحمیلی هم‌زمان شد. خبر‌هایی که از ایران به گوشمان می‌رسید، زجرآور بود. نمی‌توانستم خودم را برای اتمام تحصیلاتم مجاب کنم. سال ۱۳۶۰ تحصیلاتم را تمام کردم و به ایران برگشتم.»

می‌خواستم گره‌گشا باشم
بازگشت او در اوج جنگ، مانند حرکت برخلاف جهت جریان آب بود. وقت برگشتنم، خیلی از هم‌دوره‌ای‌هایم گفتند چرا می‌خواهی برگردی؟ اینجا می‌توانی کار خوب و زندگی روبه‌راهی داشته باشی. اما این حرف‌ها برای من قانع‌کننده نبود. روز‌های اولی که برگشته‌بودم، با خودم گفتم چه‌کاری می‌توانم انجام دهم تا برای مردم کشور و استانم گره‌گشا باشد. درباره تمام کار‌هایی که می‌توانستم آن دوران انجام دهم، مطالعه کردم. تصمیم گرفتم با ایجاد اشتغال در استان، سهمی در کمک به مردم داشته باشم. آن زمان خیلی از مردم به‌خاطر جنگ بیکار شده بودند؛ چون کارخانه‌های زیادی تعطیل شده بود و صاحبانش به خارج از کشور رفته بودند. من برخلاف آن‌ها تازه از آمریکا به ایران آمده بودم و سرمایه آن‌چنانی نداشتم. خیلی‌ها می‌گفتند در این اوضاع، کدام آدم عاقل سرمایه‌گذاری می‌کند که تو می‌خواهی سرمایه‌ات را به کار تولید بزنی؟ ممکن است همین سرمایه اندک هم از دستت برود، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم. با همان اندک پس‌اندازم، کارگاهی با چهار کارگر برای تولید قوطی کنسرو تأسیس کردم.

۲۰ سال بدون وام بانکی
حاج‌آقا مروج ادامه می‌دهد: قطعا آن روز‌ها امکانات زیادی نداشتم، اما کم‌کم توانستم کارخانه را گسترش دهم و الان این کارخانه جزو کارخانه‌های مطرح مشهد است. جالب است بگویم که ۲۰ سال است وام نگرفته‌ام. بار‌ها مدیران بانک‌ها به من مراجعه و اعلام کردند حاضرند فلان وام با فلان میزان سود را به من بدهند، اما من قبول نکردم و گفتم به اندازه‌ای که بتوانم مواد اولیه کارخانه را بخرم، ارز و تسهیلات لازم دارم و بیشتر از آن نمی‌خواهم. بعضی‌ها هم می‌گفتند: «ایرادی ندارد، وام را بگیر و ببر خارج از کشور»، ولی این کار را هم نکردم؛ چون به نظرم نوعی دزدی مدرن است.

پول نان، به اندازه اجاره خانه
روز‌های اولی که به مشهد آمدیم، در محدوده خیابان مطهری خانه‌ای اجاره کردیم. یادم هست که اجاره خانه‌ام ۴ هزار تومان بود. همسرم معلم بود و آن زمان در مدارس محدوده گلشهر تدریس می‌کرد. چندباری با مدیر مدرسه آن محدوده صحبت کردم و او از مشکلات بچه‌های آنجا گفت؛ اینکه بچه‌های آن منطقه مشکل تغذیه دارند. به مدیر مدرسه گفتم به چند نانوایی محدوده زندگی آن‌ها بگویید که هر خانواده‌ای که با یک فهرست مخصوص آمد، به او رایگان نان بدهند و حساب‌وکتاب نان‌هایی که فروخته‌اند، برعهده خودم خواهد بود. گاهی مخارج این کار از اجاره خانه‌ای که می‌پرداختم، هم بیشتر می‌شد، اما در آن کار عشقی بود که با هیچ چیز مقایسه‌شدنی نبود.
در کارنامه آقای مروج، ساخت چند سالن ورزشی برای دانش‌آموزان مناطق حاشیه مشهد هم به چشم می‌خورد: «بچه‌ها و دانش‌آموزان، پایه‌های اصلی توسعه و پیشرفت کشور هستند. در دو سال گذشته ۸ سالن ورزشی برای مدارس مشهد و تربت‌حیدریه تهیه کرده‌ام و در اختیار آموزش‌وپرورش قرار داده‌ام. به لطف خدا در دو سال گذشته، بیش از ۴۰ میلیارد تومان برای ساخت و آماده‌سازی این سالن‌ها هزینه شده است.»

با عشق برای سفیدپوشان
فعالیت‌های خیرخواهانه او بیش از آن است که بتواند همه را یک‌به‌یک نام ببرد، بنابراین سراغ آخرین اقدام او می‌رویم که بهانه اصلی ما برای حضور در منزلش شده است. این خیر خراسانی برای ارج نهادن به زحمات پرستاران شاغل در بخش‌های کرونای استان، ۲۰۰۰ کارت ۵۰۰ هزار تومانی به آن‌ها هدیه داده است.
دلیل عملی کردن این انگیزه را این‌گونه توضیح می‌دهد: کرونا شرایط جدیدی برای کشور ایجاد کرد. دیدن پرستاران بخش‌های کرونای بیمارستان‌ها در تلویزیون، برایم جالب بود؛ اینکه می‌گفتند چند هفته‌ای است به خانه نرفته‌اند تا ناجی بیماران باشند، اینکه از استراحت و آرامش خود گذشته‌اند و اینکه هر لحظه ممکن است خود نیز مبتلا شوند و حتی در این راه، جان خود را از دست بدهند. همه این‌ها بسیار ارزشمند است. با خودم گفتم باید این کار پرستار‌ها را ستود و تشکر کرد. این شد که ۲۰۰۰ کارت هدیه ۵۰۰ هزار تومانی تهیه کردم و آن‌ها را به پرستاران بیمارستان‌های مشهد و تربت‌حیدریه هدیه دادم و در پیامی خطاب به آن‌ها نوشتم: «شما از جان گذشتید تا ناجی بیماران باشید. شما دغدغه سلامتی بیماران را دارید و ما دغدغه سلامتی شما را. این هدیه به پاس زحمات شماست؛ اینکه ما همه کنار هم هستیم.» جدا از این، ۱۶۲۰ کیسه برنج برای حمایت از خانواده‌های کادر درمانی بخش کرونا به کارکنان بیمارستان امام‌رضا(ع) اهدا کردم.

تهیه ۱۰۰ تن سیب‌زمینی برای آسیب‌دیدگان کرونا
دیدار با خانواده‌های آسیب‌دیده از کرونا، یکی دیگر از اقدامات این خیر خراسانی است. او می‌گوید: یکی از روز‌ها برای خرید سیب‌زمینی به بازار مراجعه کرده بودم. قیمت هر کیلو ۸ هزار تومان بود. چند روز بعد فروشنده‌ای را دیدم که سیب‌زمینی‌هایش را با قیمت مناسب و حدود نصف قیمت رایج بازار می‌فروخت. آن لحظه تصمیم گرفتم برای خانواده‌هایی که از کرونا آسیب دیده‌اند، سیب‌زمینی تهیه کنم. برای پیدا کردن این خانواده‌ها از آموزش‌وپرورش کمک گرفتم. قرار شد مدیران نواحی آموزش‌وپرورش، فهرستی از این خانواده‌ها تهیه کنند. تا الان ۳۰ تن سیب‌زمینی بین آن‌ها توزیع کرده و برای توزیع ۷۰ تن دیگر نیز برنامه‌ریزی کرده‌ایم.

گذشتن از پول، سخت نیست
او گذشتن از پول را کار سختی نمی‌داند و می‌گوید: هدف من کمک به مردم است و به‌خاطر هدفی که دارم، به‌راحتی از پول می‌گذرم. همین کار به خودم و زندگی‌ام آرامش داده است. از حال و وضع زندگی‌ام هم راضی هستم و نیازی به ایجاد تغییر در آن نمی‌بینم. خیلی‌ها همین که به پول و شهرت می‌رسند، برای خرید خانه‌ای ویلایی و اشرافی در تهران یا شهر‌های ایرانی‌پسند خارج کشور اقدام می‌کنند. از او درمورد تمایلش به این سبک زندگی سوال می‌کنم و با خنده می‌گوید: می‌خواهم چه‌کار؟ اگر این مدل خانه‌ها و زندگی را دوست داشتم که در همان آمریکا می‌ماندم و برنمی‌گشتم. در این اوضاع نابسامان، باید از همدیگر دستگیری و گره‌گشایی کنیم، نه اینکه ابزاری برای تفاخر و مال‌اندوزی فراهم کنیم.

بختم را با سیاست نیازموده‌ام
۴۰ دقیقه‌ای از آمدن ما می‌گذرد و پایان‌بخش سؤال‌هایمان، سیاست و حضور او در عرصه سیاسی است. اینکه این خیر خراسانی چقدر همانند برخی‌ها، بخت خود را برای حضور در عرصه سیاست آزموده است. مروج‌تربتی می‌گوید: بار‌ها به من پیشنهاد دادند که نامزد نمایندگی مجلس شورای اسلامی و شورای شهر بشوم. دوستان و هم‌دوره ای‌های من مثل آقای غفوری‌فرد (وزیر سابق نیرو)، نجفی (شهردار سابق تهران) و آقای هاشمی (وزیر سابق صنایع) همه به عرصه سیاست وارد شدند، اما من گفتم در شرایطی که سیاسی و دولتی نیستم، نیز می‌توانم به مردم خدمت کنم.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->