فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

نواندیشی دینی و غیاب مقوله «ایران»

  • کد خبر: ۲۵۸۸۵
  • ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۲
نواندیشی دینی و غیاب مقوله «ایران»
دکتر حسن انصاری - پژوهشگر دینی
در چند دهه اخیر، اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بلکه بهتر بگویم گفتمان‌های مختلف روشن‌فکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به‌طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشن‌فکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی‌مان کار کرده‌اند و اندیشه‌ورزی کرده‌اند؟ بسیار می‌بینیم که روشن‌فکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می‌زنند، اما مگر می‌توان از این ۲ مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت، اما درباره عناصر شکل‌دهنده هویت ملی‌مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می‌توان درباره قدرت‌های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی، فقهی، سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند، اما درباره نسبت میان اصحاب علم، قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگرسو در شکل‌دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟
 
ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی، فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل‌دهنده مفهوم آن دست‌کم ۲۵۰۰ سال است، تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دست‌خوش تغییر شده، اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران، اندیشه، فرهنگ و تمدن ایرانی مهم‌ترین عناصر اصلی‌اش قرن‌ها و بل چندهزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی‌اش همچنان باقی است. یکی از این‌ها نسبت میان دین، دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن‌هاست از عناصر تعیین‌کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل‌ها و صورت‌ها تغییر کرده، اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
 
هانری کربن از اسلام ایرانی سخن می‌گفت. شخصا این نوع تعبیر را برای تشیع یا تصوف ایرانی یا حتی عمومی‌تر برای توصیف تفکر یا مذهب ایرانی نمی‌پسندم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می‌راند نمی‌پسندم. تفکر نمی‌تواند در چارچوب چنین ذات‌انگاری‌ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال‌های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب‌ها، همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه‌هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می‌برد، گرچه خود یک مذهب تاریخی است. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت‌های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت‌هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من باز مقوله تازه طرح شده ایران‌شهری جواد طباطبایی هم نیست. به عقیده من، و دست‌کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است، چنان سخنانی معطوف به اندیشه فلسفی ایران‌شهری نیست، بلکه برداشتی از سیاست‌نامه‌های اندیشه غالب سلطانی است. آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن‌ها و فرهنگ‌ها و قومیت‌های دیگر و در عین کثرت، اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی‌مان شده است. ساسانیان یکی از پرده‌های این پدیده ثابت و در عین حال متحول‌اند و صفویه پرده‌ای
دیگر. روشن‌فکری دینی چند دهه است درباره دین، دولت و نسبت این ۲ و درباره هویت، سیاست، مردم‌سالاری، آزادی، حق و تکلیف سخن می‌گوید. همچنان که دیری است روشن‌فکران دینی ما از صفویه و تشیع صفوی انتقاد می‌کنند.

وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می‌گوییم در بهترین حالت نظریه‌پردازی‌هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است و نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی‌مان ندارد. باید بازگردیم به آنچه محققان تاریخ میهنمان در ۱۰۰ سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی نوشته‌اند. باید از قزوینی، تقی‌زاده، حسن پیرنیا، عباس اقبال آشتیانی، عباس زریاب، عبدالحسین زرین‌کوب، احسان یارشاطر و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته‌اند. حاصل آن پژوهش‌ها را امروز می‌توان در مقالات متعدد دانش‌نامه ایرانیکا و همچنین دایره‌المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند. روشن‌فکری دینی ما نیازمند بازخوانی تاریخ ایران و اندیشه‌ورزی درباره ایران تاریخی است.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->