سرخط خبرها

از مکتب‌خانه تا آموزش مجازی

  • کد خبر: ۲۶۰۳۲
  • ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۸
از مکتب‌خانه تا آموزش مجازی
گفتگو با معلم قرآن محله امام هادی که بزرگ‌ترین گروه مجازی آموزش قرآن را در کشور مدیریت می‌کند
الهام ظریفیان
خبرنگار شهرآرا محله
علیرضا زارع ۳۵ سال است که یک جلسه قرآنی بزرگ و معروف در محله امام هادی (ع) دارد. در همین محله به دنیا آمده و بزرگ شده و بیشتر وقتش را در مسجد امام هادی گذرانده است. همه محل او را با عنوان قاری می‌شناسند. اما آنچه این روز‌ها آقای زارع را خاص کرده گروه قرآنی بزرگی است که در یکی از پیام‌رسان‌های مجازی با هدف آموزش قرآن راه‌اندازی کرده است. گروهی که ۴ سال پیش از ۲۰۰ نفر شروع شد و حالا با ۲۳ هزار عضو بزرگ‌ترین گروه قرآنی کشور محسوب می‌شود. در واقع خیلی پیشتر از اینکه شیوع یک بیماری همه‌گیر سیستم‌های آموزشی غیرآماده را وادار به روی آوردن شتابزده به فضای مجازی کند، آقای زارع در این وادی قدم گذاشته بود و بستر آموزش مجازی‌اش را حسابی پخته بود. با وی گفت‌وگویی کردم و از وی پرسیدم که علیرضا زارع کیست و چطور از جلسه‌های قرآن به گروه ۲۳ هزار نفری مجازی رسیده است.

استاد نیستم، ولی به من می‌گویند استاد
اصالتم به یزد برمی‌گردد، اما سال ۵۴ در محله امام هادی (ع) به دنیا آمدم و همین‌جا بزرگ شدم و در این ۴۵ سال توفیق شاگردی قرآن را داشتم. به صورت جدی تنها کسی که در فامیل، منطقه و محل خودمان به سمت قرآن رفت من بودم. سال ۶۵ اولین مسابقه قرآن را شرکت کردم. ۲ سال قبل از آن قرآن را به صورت هِجایی در مکتب‌خانه یاد گرفته بودم. بعد از آن در جلسه‌های قرآنی بسیاری از استادان مشهد شرکت می‌کردم. از سال ۷۲ مدیریت یک جلسه قرآنی در امام هادی که از سال ۶۳ تأسیس شده بود به من سپرده شد که هنوز هم دایر است. بچه‌هایی که آن زمان به جلسه‌ها می‌آمدند الان خودشان بابا شده‌اند و باز بچه‌های آن‌ها دارند به این جلسه می‌آیند. همه استادان مشهد در این جلسه شرکت کرده‌اند.
پدرم کشاورزی و دامداری می‌کرد. تا سال ۷۸ در شهرک حجت گاوداری و زمین کشاورزی داشتیم. در این سال منطقه مسکونی شد و گاوداری‌ها همه جمع شدند. با ارث پدری مغازه‌هایی را خریدم و دنبال کسب و کار رفتم. الان دو، سه سالی است که به دلیل کمردرد و پادرد نمی‌توانم کار کنم و مغازه‌ها را اجاره داده‌ام. در تمام این سال‌ها یک پایم در جلسه‌های قرآن بود و یک پایم در کسب و کار و کاسبی. هیچ وقت مشوقی نداشتم. هیچ‌کس به من نگفت برو قرآن یاد بگیر. مرحوم حاج کاظم حسن‌زاده می‌گفت شما نمی‌دانید اگر ۳ سال زحمت بکشید یک عمر راحت هستید. پدر و مادر‌ها خبر ندارند که اگر بچه‌هایشان در قرآن به سطح بین‌المللی برسند، زندگی‌شان عوض می‌شود تا دوم دبیرستان بیشتر نتوانستم درس بخواندم. مسئولیت گاوداری با ۱۲۰ گاو با من بود. سال ۶۳ سه ماه تعطیلی بود که برای اولین بار برای یادگیری قرآن به مکتب رفتم. سال بعد که رفتم معلم ترکه آلبالو دستش می‌گرفت و می‌گفت «اگر تو جواب بدهی می‌زنمت! هیچی نگو تا بقیه جواب بدهند.» همیشه در صبحگاه مدرسه نفر اولی بودم که سر صف قرآن می‌خواند. مقام‌هایی را در دوره راهنمایی آوردم. سال ۶۷ رضا عابدین‌زاده، حافظ کل قرآن، مربی ما بود و آن سال من نفر اول مدرسه شدم و برای مسابقات کشوری رفتم. سال ۶۸ که در مدرسه اول شدم دیگر همه جا من را می‌شناختند؛ در منطقه، محله و جلسه‌هایی که می‌رفتم قرآن را به سبک طبلاوی می‌خواندم که سبک شیرینی است. تلاوت در این سبک طوری است که وقتی می‌خوانی فکر می‌کنی در یک جمع صد‌ها نفره هستی. شور دارد. من به دلایل مختلف در مسابقات کشوری شرکت نکردم. کسانی که در مسابقات مقام می‌آوردند، شناخته می‌شوند و می‌شوند قاری فلان و استاد فلان. کسی که مقام ندارد، هیچ جایگاهی ندارد، ولی با اینکه استاد نیستم در جلسه‌ها به من می‌گویند استاد.

از مکتب‌خانه تا گروه ۲۳ هزار نفری مجازی
سال ۹۵ وقتی طرز حرف زدن جوان‌ها را می‌دیدم که خیلی مناسب نبود یک گروه مجازی آموزش قرآن تشکیل دادم. با خودم گفتم ما برای چی داریم قرآن می‌خوانیم وقتی جوان‌هایمان را نتوانسته‌ایم درست تربیت کنیم. اول کار ۲۰۰ نفر عضو گروه شدند. کم‌کم اعضا زیاد شدند تا الان که ۲۳ هزار عضو داریم. مطالب اخلاقی و تصحیح و قرائت قرآن می‌گذارم. گروه‌های دیگری هستند که از همه چیز مطلب می‌گذارند به اسم قرآن. وقتی روخوانی قرآن را بلد نباشید چه چیزی می‌توانید از آن یاد بگیرید؟ وقتی روخوانی شما درست باشد، نمازتان اشکال ندارد. جوان‌های الان همه چیز دارند. ما قبلا با بدبختی جلسه می‌رفتیم. یک نوار می‌خواستیم بخریم یک مؤسسه در مشهد بود که گاهی نوار‌های قرآنی و مذهبی داشت. الان در تلگرام طرف تا چیزی را می‌خواهد سریع برایش می‌فرستند. خیلی‌ها الان دنبال نغمات هستند، ولی وقتی از آن‌ها می‌خواهم کمی قرآن بخوانند می‌بینم غلط دارند. قرآن صحیح را بلد نیستند بخوانند اول کار می‌خواهند نغمه یاد بگیرند. در این ۴ سال خیلی‌ها گفته‌اند از حفظ یا تلاوت قرآن زده شدیم. این‌ها خودشان در خانه کار کرده‌اند. می‌گویم یک تلاوت کوچک برایم بفرستید. بعد می‌بینم که اصلا اشتباه می‌خوانند. بدون استاد و راهنما حفظ کرده‌اند و حالا قرآن را کنار گذاشته‌اند. می‌گویم کار را اصولی یاد بگیرید. اول پی ساختمان باید درست باشد.
از وقتی کرونا جلسه‌ها را تعطیل کرده ما این جلسه‌ها را در مجازی برگزار کردیم. از هفت ساله تا هفتاد ساله در این گروه داریم. امروز قرآنی‌ها باید از فضای مجازی بهره بگیرند. حتما لازم نیست از یک سر شهر بروند به یک سر شهر تا بتوانند در جلسه‌های قرآن شرکت کنند. از توی خانه تلاوت می‌فرستند قرائت‌هایشان را تصحیح می‌کنیم. غیر از این گروه ۹ گروه و کانال دیگر هم برای مطالب آموزشی دینی دارم. بعضی‌ها می‌آیند می‌گویند ما دوست داریم، گروه بزرگ داشته باشیم. می‌گویم شما هم ۴ سال زحمت بکشید گروهتان از ما هم بزرگ‌تر می‌شود. در این گروه‌ها تا بگویی تلاوت، برایت فایل می‌فرستند. در حالی که باید درست جلو بروند. هنوز نوجوان هستند و پایه روخوانی‌شان درست نیست، می‌روند سمت تلاوت‌های آنچنانی. خب به جایی نمی‌رسند، چون پایه‌شان قوی نیست. آن زمان ما چیزی را که می‌خواستیم به سختی به دست می‌آوردیم. الان همه چیز در دسترس است. وقتی چیزی را با سختی به دست نیاوری قدرش را نمی‌دانی. آن زمان بچه‌ها با دل و جان می‌آمدند مکتب. الان همه چیز تلفن همراه شده، خیلی فرق کرده است.
برخی فکر می‌کنند قرآن خواندن فقط برای سر خاک‌ها یا برای ختم است، ولی قرآن فقط برای قبرستان نیست. وقتی درست بلد باشی قرآن بخوانی نمازت درست می‌شود و وقتی داری با خدا حرف می‌زنی معنای آن را می‌فهمی. الان پدر و مادر‌ها خودشان بچه‌هایشان را می‌آورند و دوست دارند بچه‌هایشان مؤمن و خدایی و قرآنی بار بیایند، ولی بچه‌ها آن‌قدر که در رفاه هستند قدر نمی‌دانند. بچه‌ای داشتیم که ۲۵ جزء قرآن را حفظ بود، ولی خواندن صحیح را بلد نبود. خب این زحمت حیف است.
خیلی‌ها مشکل در قرائت دارند. متأسفانه از وقتی سبک قاری‌های مصری مثل محمود شهاب و قاری‌های ایرانی که در تلاوت‌هایشان از آهنگ‌ها استفاده می‌کنند، باب شده، مشکل بیشتر هم شده است. بعضی‌ها جوری قرآن می‌خوانند که اصلا غنا می‌شود! قرآن را به شکل ترانه می‌خوانند. جوان‌ها و نوجوان‌ها هم به سمت آن‌ها جذب می‌شوند. پایه را ول می‌کنند و می‌روند که روی صدایشان کار کنند. این اشتباه است. من اصلا در گروهم اجازه نمی‌دهم کسی این‌طوری قرآن بخواند. در این گروه همیشه حداقل سه هزار نفر آنلاین هستند. خیلی‌هایشان بچه‌ها و نوجوان‌ها هستند. این طرز قرآن خواندن را اگر ببینند به سمتش می‌روند و به جایی نخواهند رسید. چون پایه‌شان مشکل پیدا می‌کند. قدیم اصولی روی قرآن‌خوانی کار می‌شد.

چه شد که با وجود اینکه ما سابقه طولانی مکتب‌خانه‌ها را داشتیم به جایی رسیدیم که آموزش‌های پایه تجوید و روخوانی قرآن از یاد رفت؟
از سال ۷۰ به بعد این طور شد. آن زمان قاری‌های مصری که آمدند من به مسجدکرامت می‌رفتم و پای محفل‌های آن‌ها می‌نشستم. آن‌ها که آمدند سبک تلاوت قرآن در ایران عوض شد. مردم از تجوید و روان‌خوانی و روخوانی به سمت نغمات رفتند. حتی در مهدیه مشهد و مسجد کرامت تشویقشان می‌کردند و ا... ا... می‌گفتند. همه به سمت یادگیری نغمات و موسیقی رفتند. الان ۱۰ سال است که به صورت علمی دارند آن را درس می‌دهند، ولی خیلی کم افرادی هستند که بخواهند نتها، ردیف‌خوانی و فواصل بین نت‌ها را یاد بگیرند. می‌خواهند سریع بروند آخر کار. مثل این است که از کلاس سوم بچه برود دانشگاه. این بخش برای بچه جذاب است، ولی اگر اصولی کار نکنند بعد گیر می‌کنند.

در قدیم با وجود اینکه بیشتر مردم سواد خواندن و نوشتن نداشتند، ولی سواد قرآنی داشتند که آن را در مکتب‌ها یاد گرفته بودند. حالا ما از کلاس اول دبستان آموزش قرآن را در مدارس داریم. باید بچه‌های ما در قرآن‌خوانی خیلی قوی‌تر می‌بودند در حالی که این‌طور نیست. مشکل کجاست به نظر شما؟
سبک کسی که دارد آموزش می‌دهد اشتباه است. من پارسال به چند مؤسسه قرآنی برای تدریس رفته بودم. من به بچه‌ها لحن عربی یاد می‌دادم. بچه‌ها می‌گفتند ما وقتی در مدرسه با این لحن قرآن می‌خوانیم معلم‌هایمان ما را دعوا می‌کنند و می‌گویند فارسی بخوان. متأسفانه در آموزش و پرورش این‌طوری است. معلم‌ها در مدرسه دارند قرآن را فارسی درس می‌دهند، ولی قرآن که فارسی نیست قرآن عربی است. وقتی بچه‌ای فارسی بخواند بعد دیگر نمی‌تواند عربی بخواند. خواندنش می‌شود مثل روضه‌خوانی. لحن عربی فرق دارد. معلم‌ها خودشان اشتباه یاد گرفته‌اند. این‌ها همان‌هایی هستند که بعد از سال ۷۰ سراغ یادگیری آمدند. مشکل ما، مربی‌های مهد قرآن‌ها و معلم‌های قرآن مدارس که خودشان شاگردی نکرده‌اند.

در مکتب‌خانه‌ها این‌طوری نبود؟
نه. مکتب‌ها سنتی بودند، ولی درست کار می‌کردند. الان همه چیز صنعتی شده و کار خراب شده است. همین‌هایی که دارند در مدارس درس می‌دهند بیایند پیش استادان امتحان بدهند و بگویند پیش کدام استاد شاگردی کرده‌اند که دارند بچه‌های ما را تربیت می‌کنند. حتی مداح‌ها هم همین هستند. در تعزیه‌ها و مراسم‌ها می‌بینیم یک مداحی خیلی قشنگ می‌خواند و گریه ملت را درمی‌آورد. ولی وقتی شروع به تلاوت می‌کند، تلاوتش آن‌قدر خراب است که من می‌روم بیرون! مداح‌هایی که این‌قدر خوب مداحی می‌کنند سراغ یادگیری قرآن نرفته‌اند. بیشتر مداح‌ها قاری نیستند. فقط در حد روضه‌خوانی یاد گرفته‌اند.

باید چه کار کرد به نظرتان؟
باید جلوی این‌ها را گرفت. اول باید قرآن خواندن را یاد بگیرند بعد روضه بخوانند. متأسفانه قرآن را دارند با سبک چهچه و روضه می‌خوانند و در کشور هم جا افتاده است. مربی‌ها هم باید دوره ببینند. وقتی مربی چیزی یاد ندارد چی می‌خواهد یاد بدهد.

درعین حال یک تب «نابغه قرآنی» شدن هم بین پدر و مادر‌های این دوره همه‌گیر شده است که بیشتر نمایشی به نظر می‌آید. نظر شما چیست؟
من خودم پارسال به مدرسه‌ای می‌رفتم و تدریس می‌کردم. خیلی از پدر و مادر‌ها اشتیاق دارند که بچه‌هایشان قاری یا حافظ شوند، ولی بچه‌هایشان این‌طوری نیستند. باید ببینند دل بچه چه می‌خواهد. بچه می‌گوید: «مادر من قرآن نمی‌خواند من هم نمی‌خوانم.» پدر و مادر خودشان قرآنی نیستند، دوست دارند بچه‌شان قرآنی باشد. خب خودتان هم قرآنی شوید! صدای قرآن را پخش کنید و بنشینید قرآن بخوانید و بچه را کنارتان بنشانید. مثل شما وضو بگیرد و باحجاب پشت رحل قرآن بنشیند. نمی‌کنند. چند سوره به او یاد می‌دهند و می‌گویند چه کنیم که بچه‌مان حافظ شود. خب خودتان بخوانید که بچه ببیند پدرش دارد می‌خواند. فضا قرآنی شود. این راهش است.

چه می‌شود روزی که در برنامه درسی بچه‌ها زنگ قرآن هست همه غایب می‌شوند یا کلاس جبرانی برای بچه‌ها می‌گذارند. مقصر این موضوع معلم‌ها هستند یا اینکه سیاست گذاری درستی در آموزش و پرورش نشده است؟
سیاست گذاری درستی در آموزش و پرورش نشده است. مدیران مدارس بیشترشان قرآنی نیستند. من، چون خودم قرآنی هستم و زحمت کشیدم کارم را بلدم و این گروه را رسانده‌ام به ۲۳ هزار نفر. کسی که می‌خواهد کاری انجام دهد اگر خودش این‌کاره باشد موفق می‌شود. قرآنی نیستند ادای قرآنی بودن را درمی‌آوردند. برای همین است که زنگ‌های قرآن برای بعضی بچه‌ها کسل‌کننده هستند. الان نرم‌افزار‌های قرآنی جالبی آمده که بچه‌ها برای آن‌ها ذوق و شوق نشان می‌دهند، ولی فقط برای یک مدت است. کم‌کم سرد می‌شوند و روزی که زنگ قرآن دارند نصف بچه‌ها غایب می‌شوند.

خب باید چه کار کرد؟
باید پایه را قوی کرد. مسئولان، معلم‌ها، مداح‌ها آن‌هایی که در رأس هستند خودشان بیایند امتحان بدهند ببینیم کارشان درست است که دارند درس می‌دهند یا نه؟ وقتی کار آن‌ها لنگ بزند معلوم است که زیردستشان همه خراب می‌شوند. مخصوصا در مدرسه‌ها.

قرآن چه تأثیراتی در زندگی‌تان داشته است؟
اگر قرآن نمی‌بود معلوم نبود که من کجا و چه کاره بودم. از قدیم نیتم یادگیری قرآن بوده و هنوز هم هست. از روزی که خودم را شناختم یادم است پیاده می‌رفتم حرم که در محفل‌های قرآنی شرکت کنم و پیاده هم برمی‌گشتم. حتی در ازدواجم هم لطف قرآن شامل حالم شد. آبجی‌ای داشتم که ۶ ماه جلوتر برای برادرخانمم شیرینی خورده بودند. در همین رفت و آمد‌ها که بود من خانمم را دیدم. موضوع را با خانواده‌ام که مطرح کردم گفتند اول باید بروی خدمت. رفتم آموزشی‌ام را تمام کردم.
وقتی می‌خواستم برگردم شنیدم که برای فلانی خواستگار می‌خواهد بیاید. شوکه شدم و دست و پایم شل شد. همان جا توی ترمینال توی اتوبوس که منتظر نشسته بودم نامه‌ای نوشتم و دادم به پدرم و گفتم وقتی رفتم باز کنید بخوانید. پدرم نامه را که خوانده بود زده بود زیر گریه. بعد رفته بود نامه را به مادرخانمم نشان داده بود.
خوشم (مادر زنم) هم که نامه را خوانده بود زده بود زیر گریه و گفته بود «دیشب خواب دیدم که دارم علی را می‌بوسم.» خواستگار را رد کردند و گفتند «این دختر مال شما.»، چون توی این ۶ ماه دیده بودند که من در جلسه‌های قرآنی و مسجد رفت‌وآمد می‌کنم دخترشان را دادند. تمام کار‌های مسجد امام هادی دست من بود یعنی واقعا قرآن کمکم کرد. شیرینی که خوردیم بعد از یکی دو روز عقد کردیم. بعد از ازدواج یک پایم در جلسه‌ها بود و یک پایم در کاسبی. در اصل نه به این رسیدم و نه به آن. وسط بودم. اگر به کاسبی می‌رسیدم از الان خیلی بهتر بودم. اگر فقط به قرآن می‌رسیدم از الانم که هستم خیلی بهتر می‌شدم. یادم نمی‌رود شب‌های ماه رمضان ساعت ۱۰ می‌رفتم جلسه، دم اذان می‌آمدم خانه. بابام می‌گفت نرو بچسب به کاسبی‌ات.

الان اگر برمی‌گشتید به آن موقع دلتان می‌خواست به کدام می‌چسبیدید؟
دلم می‌خواست به قرآن بچسبم. دلم می‌خواست طوری بود که آزادم می‌گذاشتند. کمی برایم خرج می‌کردند و به کارم بها می‌دادند. من با حامد شاکرنژاد که از من کوچک‌تر است با هم جلسه می‌رفتیم. او شد حامد شاکرنژاد و من شدم این. او پدرش استاد بود و از نوجوانی بچه‌هایش را می‌برد جلسه یا جواد فروغی که با هم رفیقیم. تمام استادان ایران من را می‌شناسند. استاد موسوی، آقای پرهیزگار، آقای ستوده و هر استادی که بگویید به خاطر این گروه قرآنی من را می‌شناسند. این‌ها خانواده‌هایشان هوایشان را داشتند و از ایشان پشتیبانی می‌کردند. استاد خوب هم داشتند. من آموزش درستی نداشتم. از سال ۷۱ که جلسه داشتم دیگر نشد بروم. ۲ سال که رفتم خدمت، بعد هم داماد شدم و در زندگی افتادم. آن طوری که می‌خواستم نشد. اگر برگردم می‌روم سمت قرآن.

فکر می‌کنید می‌توانستید از راه قرآن کسب درآمد کنید؟
یک معضلی که الان در جامعه ما هست این است که وقتی حرف قرآن می‌آید می‌گویند قرآن برای دل است و برای قرآن خواندن نباید پول بگیری. ولی این‌هایی که دارند درس می‌دهند سال‌ها زحمت کشیده‌اند. حق‌التدریس‌شان خیلی زیاد است. معلم اگر ۵ سال درس خوانده و دارد درس می‌دهد، این‌ها یک عمر زحمت کشیده‌اند.
الان همه به مدرک نگاه می‌کنند. وقتی می‌گویم سوادم سیکل است، نه در مدرسه برای تدریس راهم می‌دهند و نه در جایی دیگر. الان می‌توانم در گروه بزنم که من درس می‌دهم اگر کسی می‌خواهد ساعتی این‌قدر پول بدهد به او یاد بدهم که خیلی‌ها دارند همین کار را می‌کنند، ولی خب من از قدیم نیت کردم که هیچ وقت از قرآن درآمد کسب نکنم.

پس از کجا می‌خواستید کسب درآمد کنید؟
کسی که بخواهد قاری شود حتما باید از نظر مالی تأمین باشد. الان استاد داریم که ۲۵ سال است دارد تدریس می‌کند، هنوز مستأجر است. هنوز بابت صدایش دارد پول می‌گیرد. اگر یک روز بیمار شود درآمد ندارد. برای قرآن باید اول یک حرفه داشته باشید. من اگر برمی‌گشتم کسب و کارم را درست می‌کردم و سراغ قرآن می‌رفتم. مثلا سر یک کاری می‌رفتم که هنری برایم بشود. خودم استادکار شوم. حرفه من تمام وقت و با درآمد پایین بود. برای همین نه به آن رسیدم و نه به این. کسی نبود که راه درست را به من نشان دهد. فقط جلسه قرآن می‌رفتم. دنبال این که مقام بیاورم نبودم. اگر مقام می‌آوردم درآمد که هیچی، همه چیز داشتم. خیلی از استادان مگر چه کار می‌کنند؟ آن‌ها یک شغل دارند.
قاری‌ها خیلی‌هایشان شغل دیگری دارند. این‌طور نبود که درآمدشان فقط قرآن باشد. چنین استادی نداریم. من وقتی جلسه داشتم مغازه را به شاگرد می‌سپردم. سر سال می‌دیدم کم آورده‌ام. جمع می‌کردم باز به یک شغل دیگر می‌زدم. ۱۷ شغل در این ۲۷ سال عوض کردم. پدرم می‌گفت: «قرآن را ول کن بچسب به کسب و کار.» یادم است یک سال جلسه را ول کردم دیدم از آنی که هستم دارم خراب‌تر می‌شوم. گفتم: «باباجان یک سال نرفتم این هم نتیجه یک سال کاسبی کردن من.» باز قرآن را دوباره شروع کردم. ولی طوری نبود که استاد بالای سرم باشد. خودم بودم و خودم، ولی الان خداراشکر همه چیز خوب است.

حالا می‌خواهید به کجا این گروه را برسانید؟
تا جایی می‌روم جلو که همین چیز‌هایی که من به بچه‌های خودم یاد دادم به بچه‌های دیگر هم یاد بدهم. در روز ۱۷، ۱۸ ساعت وقت می‌گذارم. ولی این‌طور نیست که هرجا می‌روم گوشی دستم باشد. سر ساعت مشخصی فعالیت می‌کنم. خیلی‌ها از من ناراحت هستند که آقای زارع که مقام ندارد چطور توانسته است این گروه را راه بیندازد. در زندگی‌ام هم همین‌طور است. می‌گویند علی که فقط یک قرآن خوان است چطور این کار را می‌کند. این توفیق است. تجربه است. آن چیزی است که در این ۲۵ سال یاد گرفته‌ام. خیلی از استادان هنوز مستأجر هستند.
اگر ۱۰ روز صدایشان درنیاید نان ندارند. دنبال حرفه نرفته‌اند نه حمایتی هست، نه پشتیبانی هست، نه به قاری بها می‌دهند. یک مراسمی که هست به مداح فلان قدر پول می‌دهند، به قاری که می‌رسد می‌گویند قاری هم مگر پول می‌خواهد؟
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->