علی عابدزاده
کارشناس شهرسازی
نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم مطهر رضوی بهعنوان یکی از اقدامات بزرگ صورتگرفته در بافتهای تاریخی در مقیاس ملی، پس از انقلاب اسلامی از سابقهای بیستوپنجساله برخوردار است. آنچه امروز پیش روی ماست با همه قوتها و ضعفها، پیروزیها و شکستها و فراز و فرودها، برآیند تمام داراییهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فنی زمانه خویش است. این موضوع باوجود طولانی شدن فرایند نوسازی و بهسازی و با همه نقدهای منصفانه و غیرمنصفانه موجود، دستاوردهای انکارناپذیری با خود دارد که تسهیل امر زیارت، جذب سرمایههای کلان و خرد در مقیاس ملی و منطقهای، ایجاد فرصتهای شغلی مرتبط با خدمات زیارت، تقویت زندگی عمومی زائران و مجاوران و شکلگیری رفتارها و آداب زیارتی در پیوند با فضاهای شهری تازه و غنی از آن جملهاند. امروز همگام با تغییرات اجتماعی و اقتصادی در سطح ملی و محلی و به تبع آن تغییر رویکردها در بازآفرینی شهری بافتهای تاریخی، طرح نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم مطهر رضوی آبستن تغییر و تحولات تازه است. اما میزان پیشرفت فیزیکی طرح، حقوق مکتسبه ناشی از اقدامات صورتگرفته و همه آنچه تاکنون از اقدامات پیشین تجسم اجتماعیفضایی یافته است، نشان میدهد که نمیتوان در تقابل و تضاد با رویکردهای پیشین، طرحی نو درانداخت، بلکه باید با برقراری رابطه میان آنچه هست و آنچه باید باشد، با حفظ استخوانبندی فضاییعملکردی طرح، در اجزا و عناصر درونی سازمان تاریخی، اجتماعی، مکانی بافت دست به آرایشی تازه زد. در این راه تازه، آنچه بیش از پیش اهمیت دارد، شیوه مواجهه با دوگانههای موجود در چشمانداز پیش روست. به دیگر سخن تصمیمسازان و تصمیمگیران باید بهروشنی اعلام کنند که به باور آنان بازآفرینی شهری بافت پیرامون حرم مطهر رضوی امری اقتصادی است یا امری فرهنگی؟ امری اجتماعی است یا امری فضایی؟ تودهگراست یا نخبهگرا؟ حفاظتگراست یا ساختوسازگرا؟ حافظ منافع عمومی است یا منافع خصوصی؟ بر چارچوبی از برنامهریزی متمرکز استوار است یا برنامهریزی غیرمتمرکز؟ امروز و در آستانه تغییر یا تدقیق و اصلاح رویکردها، هرکدام از دوسر این طیفها، طرفداران رادیکالی دارند و شلاق کشیدن بر قامت طرح و نقد بیرحمانه اقدامات موجود متاع پرخریداری است. حال آنکه ترسیم رابطه هریک از بازیگران شهری با این دوگانهها و شجاعت در یافتن و پذیرفتن نقطه تعادل میان آنها، در این راه تازه، ناگزیر است.
کالایی شدن زیارت
مفهوم زیارت با شهر مشهد عجین شده و سازمان اجتماعیفضایی شهر مشهد متأثر از مفهوم زیارت شکل گرفته است. از دلایل شکلگیری شهری مشهد تا تغییرات صورتگرفته در دوران صفویه تا اقدامات صورتگرفته در ۱۰۰ سال اخیر، زیارت و فراهم آوردن ملزومات و خدمات آن، اصلیترین دلایلی است که به تغییر و تحولات تاریخی شهر مشهد منجر شده است. اما نکته اینجاست که از دورهای به بعد، امر زیارت در بافت پیرامون حرم مطهر رضوی از معنا تهی و فایدهمند میشود و با از دست دادن ارزش معنایی خود، به کالا تبدیل شده، ارزش مبادلهای پیدا میکند. به عبارت دیگر، زیارت از یک امر فرهنگی به امری اقتصادی تبدیل میشود و رقابت بر سر جذب زائر، بیشتر از مسیر رقابت بر سر تصرف فضا درمیگیرد. زیارت و خدمات وابسته به آن برای بازار سرمایه کالای پرسودی میشود و سیاست «بیشتر در برابر بیشتر» در پیش گرفته میشود؛ فضای بیشتر در برابر زائر بیشتر. این نوع نگاه، نه مجاوران بلکه زائران را خطاب قرار میدهد. زائرانی که بر خلاف مجاوران از فضاهای شهری استفاده نمیکنند، بلکه از کنار آنها عبور میکنند؛ بنابراین یادگارهای محلی و تاریخی که زندگی عمومی مجاوران در آن جریان داشته است و باید حفظ شوند، جای خود را به فضاهای شهری فراخی میدهند که صرفا عبور زائران را تسهیل کنند. حال سؤال اینجاست؛ آیا بازآفرینی شهری بافت پیرامون حرم مطهر رضوی امری فرهنگی است یا امری اقتصادی؟ آیا فرایندی است که از رهگذار آن جهانزیست مجاوران و معنای مستتر در آن حفظ و تداوم مییابد یا در چرخه سوداگرانه تولید، فروش و سود، بافت از معنا تهی میشود و در عینیت کالبدی و بصری خود بهعنوان یک تصویر محصور میماند؟ آیا در این فرایند، اقتصاد فرهنگی میتواند نادیده گرفته شود؟ آیا بازآفرینی شهری بافت پیرامون حرم مطهر رضوی تنها با تکیه بر منابع دولتی و بیآنکه بازاری جذاب برای سرمایههای کلان و خرد بخش خصوصی فراهم آورد، قابل تصور است؟
مرور همه آنچه در ۱۰۰ سال اخیر در بافت پیرامون حرم مطهر رضوی صورت گرفته است، نشان میدهد که تصمیمسازی و تصمیمگیری در این موضوع بر فرایندی نخبهگرایانه متکی بوده است. بدین معنا که در همه این سالها در فرایندی بالا به پایین و در برنامهای تکنوکراتیک، هنجارهای تازهای برای جامعه تجویز شده است. در این فرایند با نادیده گرفتن جامعه محلی، مدیران و متخصصان نقش اصلی را در توسعه بافت بر عهده میگیرند. این در حالی است که بافت پیرامون حرم مطهر رضوی سدههاست که در حال نوسازی دائمی خویش است و جامعه محلی با تکیه بر منابع بومی، فرایند نوسازی خلاق بافت را بهصورت ارگانیک و زنده، هدایت میکند. حال سؤال اینجاست که نخبگان تا چه میزان از دانش فنی و تخصصی لازم در این فرایند برخوردارند؟ آیا نخبگان به قدر کفایت به مهارتها و ابزارهایی که لازمه اقداماتی از این دست است، مسلح هستند؟ از طرف دیگر، در این فرایند آیا نخبگان در مقابل انتقال نقش خود به جامعه محلی مقاومت نشان نمیدهند؟ آیا جامعه محلی ظرفیت پذیرش نقش تازه خود در شکلدهی به بافت پیرامون حرم مطهر رضوی را دارد؟ با گذاشتن این نقش بر دوش جامعه محلی چگونه میتوان از پیچ خطرناک عوامگرایی (بخوانید عوامفریبی) عبور کرد؟
خاطره یا فراموشی
فرم شهرها همواره در حال تغییر و تحول است و تاریخ فرم شهری، معماری و زندگی اجتماعی و اقتصادی شهرها در میان رشد، زوال، جانشینی و دگرگونی روایت میشود. تغییر امری گریزناپذیر در شهرهاست. آنچه اهمیت دارد، نرخ تغییر و اجزا و عناصر این تغییر است. جریان انسانی زائر و کالا و خدمات وابسته به آن در بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی، نوسازی خلاق و دائمی بافت را رقم زده است. با وجود سابقه هزارودویستساله شهر مشهد، وجود اندک بناهای تاریخی باقیمانده در بافت که حداکثر قدمت آنها به دوره قاجار میرسد، گواهی بر این ادعاست. با وجود این، چیزی فراتر از کالبد شامل رفتارها، آیینها، سنتها و معانی که آنها را با خود حمل میکردهاند، مورد حفاظت قرار گرفته است، اما اقدامات صورتگرفته در دوره معاصر به نفی و زدودن حافظه شهری منجر میشود و تصویری خلق میشود که نه به گذشته شبیه است و نه در تداوم آن شکل گرفته است.
حال آیا مسیر بازآفرینی شهری بافت پیرامون حرم مطهر رضوی از حفاظت صورتهای تاریخی بافت و تبدیل آن به موزهای برای فروش تاریخ میگذرد؟ یا از فراموشی گذشته و آفرینش صورتهای تازه عبور میکند؟ آیا این فرایند، «بودن» را روایت میکند؟ یا در راه «شدن»، بافت تاریخی را بدرقه میکند؟ بهنظر میرسد لازمه یافتن نقطه تعادل میان این دوگانهها، ایجاد فضای گفتگو و مفاهمه میان کنشگران در سطوح مختلف است؛ بهویژه اینکه این گفتگو و مفاهمه باید با تقویت نقش و اختیارات مدیران و کنشگران محلی صورت پذیرد تا در این مسیر با کاستن از نقش سلبریتیمتخصصان و افزودن بر نقش بازیگران محلی، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی احیا شود. از سوی دیگر شیوههای تأمین مالی طرح نیز ازجمله موضوعاتی است که باید بهروشنی درباره آن سخن گفت. اندازه بافت متناسب با دورهای است که دلارهای نفتی به دنبال جایی برای انباشت خود بودند، اما امروز که فیتیله فروش نفت فروکش کرده است، باید با تغییر اندازه بافت، به جذب سرمایههای خرد سرگردان در بازار دست زد و با احترام به حقوق مکتسبه سرمایهگذاران، راه سرمایهگذاری در بافت را هموارتر کرد. کلام آخر اینکه زیارت کالا نیست، تاریخ و هویت کالا نیست، اینها همه بخشی از تجربه زیست ماست. بافت پیرامون حرم مطهر رضوی محل تظاهر مدنی ماست و زندگی روزمره ما در آن جریان دارد. ما در این بافت به دنیا آمدهایم، عاشق شدهایم، عزیز از دست دادهایم، گاه به آن بالیدهایم و گاه از آن رنجیدهایم، گناه کردهایم، خدا را صدا زدهایم و مورد لطف و بخشش الهی قرار گرفتهایم. اینها هیچکدام قابل خریدوفروش نیستند و هیچکس حق ندارد آن را تا حد یک شیء از معنا تهیشده فروکاهد، چه آن کسی که گذشته را میکاود و چه آن کسی که چشم به آینده دارد.