واکنش نیمار به احتمال فسخ قراردادش با الهلال رضاوند اولین خروجی استقلال در نیم فصل مسی، غایب ال‌کلاسیکوی اسطوره‌ها جنگ رشفورد، گارناچو و دیالو در دوران جدید منچستریونایتد رونالدو به دنبال ثبت رکورد رویایی گل هزارم! درویش کاندیداتوری در انتخابات فدراسیون فوتبال را تکذیب کرد دردسرهای تازه عادل فردوسی پور! زمان بازی‌های تیم ملی ایران با کره شمالی و قرقیزستان در مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۶ سرمربی مغضوب یونایتد در تور رمی‌ها! بودجه یک‌ونیم میلیون دلاری سپاهان برای مربی فرنگی‌کاران به‌خط شدند سرمربی استقلال خوزستان: تفاوت زیادی بین لیگ ایران و روسیه نمی‌بینم رأی کمیته انضباطی بازی استقلال و تراکتور اعلام شد | محرومیت تعلیقی شش‌ماهه تماشاگران شلاق موسیمانه به تن آبی‌ها شروع تمرینات پرسپولیس از پنجشنبه پرسپولیس - الشرطه؛ در کشور ثالث اتمام‌حجت موسیمانه با خسرو حیدری جهانبخش: در‌های بازگشت به NEC هنوز باز است رامین رضاییان برای بازگشت باید تست بدهد
سرخط خبرها
خاطره‌نگاری با روز‌های خوش فوتبال مشهد در دهه ۶۰ به قلم قاسم زردکانلو

قاب خاطره/ روز خوب پیام در آزادی

  • کد خبر: ۲۶۸۳۰
  • ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۸:۳۹
قاب خاطره/ روز خوب پیام در آزادی
تصویر تیم پیام در ورزشگاه آزادی مرا یاد این بازی که جنگ بین دارا و ندار بود، انداخت. از یک طرف حدود ۵۰ هزار تماشاگر با پرسپولیس علی پروین با همه بزرگانش که حداقل نصف تیم ملی را تشکیل می‌دادند و هر روز روزنامه‌ها و مجلات و تلویزیون آن‌ها را با سوابقی که داشتند به رخ می‌کشیدند و این بازی هم برایشان به نظر خیلی ساده و پرگل پیش‌بینی می‌شد، در مقابل تیم پیام است که با چند جلسه تمرین در زمین خاکی وحید و با شرایط سخت روز‌های آخر فصل مسابقات پابه‌میدان گذاشت و نتیجه‌اش هم در سرنوشت ۲ تیم نقش نداشت.
من هم چندروزی بیشتر نبود که به تیم اضافه شده بودم. زحمات فنی تیم در بازی‌های قبل بر دوش هاشم رهباردار بود. کلا همه زحمات بر دوش او بود و من خیلی نقشی نداشتم. با اضافه‌شدن من، هاشم هم با لطفی که به من داشت، در کنارم ماند و این بازی آخر را کمکم کرد. اتوبوسی را جلوی حمام گلزار در خیابان طبرسی پارک کرده بودیم و منتظر بچه‌ها بودیم. آن‌ها به‌تدریج آمدند و همراهان همیشگی تیم هم به جمع بچه‌ها اضافه شدند و موقع بازی هم لباس تیم را پوشیدند و با ذخیره‌ها همراه شدند که بازی را از نزدیک ببینند. آن‌موقع این‌جوری بود و خیلی حساس نبودند که چه کسی روی نیمکت نشسته است. با اتوبوس راهی تهران شدیم و خوابگاهی را در یکی از زیرزمین‌های ورزشگاه آزادی تدارک دیده بودیم و گروه تدارکات ما یک وعده شام و صبحانه و ناهار را برایمان تدارک دید و سفره را کنار تخت‌ها پهن کرده و از بچه‌ها پذیرایی می‌کرد. صبح روز بازی، من همه بچه‌ها را بردم داخل زمین که ورزشگاه را ببینند. چون تعدادی از بچه‌ها برای اولین‌بار بود که ورزشگاه آزادی را می‌دیدند. یادم هست رمضان شکری شانزده‌هفده سال بیشتر نداشت. به بچه‌ها گفتم الان ورزشگاه خالی است، ولی بعدازظهر تعداد زیادی تماشاگر دارد که هیاهو می‌کنند و پرسپولیس را تشویق می‌کنند. اگر شما را از روبه‌روی جایگاه صدا کردند و گفتند «پیام بیا اینجا» به‌هیچ‌وجه به طرف آن‌ها نروید، چون با هم بلند می‌شوند و فریاد می‌زنند «سوراخ‌سوراخت می‌کنیم». بهترین کار این است که اگر استقلالی‌ها آمدند، به طرف آن‌ها بروید تا تشویقتان کنند. همین‌طور هم شد و تا پایان بازی استقلالی‌ها به‌خاطر خودشان ما را تشویق می‌کردند.
بازی شروع شد و پرسپولیسی‌ها مقابل شجاعت و بازی زیبای پیام غافل‌گیر شده بودند و تیم پیام در مقابل حریف نه‌تن‌ها خودش را نباخت، بلکه میدان‌داری هم می‌کرد. آن روز یکی از روز‌های خوب پیام بود که شجاعت رضا عطارزاده درون دروازه و خط دفاع محکم و جسور پیام، به پرسپولیس با ۵۰ هزار تماشاگر باج نداد. خط میانی با رهبری احمد حامد و جنگندگی حسینی‌علوی و مجید حسین‌پور و دیگران در همه نقاط زمین بازی خوبی را به نمایش گذاشتند، اما نقطه قوت پیام در آن بازی حسین فرقان و محسن غفور، مدافعان کناری‌مان، بودند که اجازه دورزدن به حریف در دفاع چپ و راست را ندادند و راه‌های ارسال را بستند. جواد یاوری جنگنده و بی‌قرار در خط حمله با دوندگی بی‌امان همراه با هوشیاری و تکنیک، برادران اصغری در حفظ توپ با هدایت حمید سمیعی و هادی برگی‌زر جوان و شجاع در قلب دفاع این پرسپولیس را با همه فشاری که می‌آوردند، کنترل کردند. دقیقه ۷۱ با بدشانسی و یک لحظه غفلت در یارگیری ضربه سر فرشاد پیوس به حسین فرقان برخورد کرد و با یک گل‌به‌خودی بازی را واگذار کردیم.
پس از پایان بازی به بچه‌های زمین خاکی وحید گفتم فوتبال خراسان باید به وجودتان افتخار کند. اتفاقا حسین فرقان که گل‌به‌خودی زده بود، یکی از بهترین‌های زمین بود. این بازی در برنامه «ورزش و مردم» آن‌موقع حدود پنج‌شش دقیقه پخش شد و مرحوم بهرام شفیع شگفت‌زده از بازی زیبای پیام تقدیر کرد. آنچه آن روز وجود داشت، خودباوری بچه‌های پیام بود. حیف که پیام به‌تدریج به دست کج‌اندیشان افتاد. آن همه صفا و عشق دیگر وجود خارجی ندارد. دمتان گرم بچه‌های طبرسی. دمتان گرم بچه‌های طلاب. دمتان گرم بچه‌های پایین‌خیابان. روحت شاد تشکری. روحت شاد قاسم ماهپور. روحت شاد جعفر سادات. روحت شاد علی شادیان. زنده‌باشی مرادنژاد. زنده‌باشی رهباردار. زنده‌باشی رضا سالاری و.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->