نمایشگاه نقاشی خط «حلقه عشاق» به یاد رضا مافی در مشهد پیام وزیر ارشاد به هنرمندان پیشکسوت شاعر پادشاه فصل‌ها، پاییز‌های مشهد را دیده بود درباره جمشید و نادر مشایخی، بازیگر و آهنگ‌ساز ایرانی به بهانه زادروز پدر و پسر هنرمند پرونده «توماج صالحی» مختومه اعلام شد رویکرد اصلی دکه مطبوعات، فروش نشریات و کتاب است انتشار «آتش نهان» آلبوم جدید پرواز همای بازیگران جایگزین سارا و نیکا در سریال پایتخت ۷ معرفی شدند + فیلم و عکس رقابت فیلم سینمایی «احمد» در جشنواره بین‌المللی فیلم مسلمانان کانادا ماجرای تغییر ناگهانی سالن اجرای نمایش «خماری» و حواشی آن چیست؟ بازگشت چهره‌ها به چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر درگذشت «سیداحمد مراتب»؛ نخستین ایرانی که بر بام خانه کعبه اذان گفت + فیلم مشهدی‌ها در کمین صید سیمرغ | نگاهی به مهم‌ترین آثاری که شانس حضور در جشنواره فیلم فجر را دارند برنده جایزه گنکور متهم شد | مسئله اقتباس بدون مجوز و نقض محرمانگی پزشکی جشنواره بین‌المللی شعر فجر فراخوان داد + جزئیات بزرگ تر‌ها چطور شاهنامه را به کودکان یاد بدهند؟ ۱۰۵ فیلم، متقاضی حضور در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر شدند
سرخط خبرها

چرا بحث از «ماهیت علم» در تفکر اسلامی کنار گذاشته شد؟

  • کد خبر: ۲۷۱۵۵
  • ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۲۶
چرا بحث از «ماهیت علم» در تفکر اسلامی کنار گذاشته شد؟
رسول جعفریان - عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران
سیطره تفکر ارسطویی بر تاریخ تفکر عقلی در اسلام، از همان آغاز، سبب شده است تا هر باری که در متون قدیم فلسفی، نامی از سوفسطاییان به میان می‌آید، به دیده تحقیر به آنان نگریسته، و به عنوان دشمن بدیهیات، منکران عقل و نافی حقایق از آنان یاد شود. نیازی به گزارش تفصیلی در‌این‌باره نیست و جست‌وجو کوتاهی در متون فلسفی به خوبی این نکته را نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد، دشمنی میان جریان ارسطویی با جریان سوفسطایی در ۴ سده پیش از میلاد، به آسانی، همراه با میراث یونانی، وارد حوزه اسلامی شده و مانند بسیاری از موارد مشابه، از همان آغاز مانع از فهم درست دیدگاه‌های سوفسطاییان شده است. نگاه‌های این ۲ جریان در حوزه معرفت‌شناسی کاملا در برابر هم بود. این میراث، یعنی طرد و لعن سوفسطاییان، تا همین اواخر، در متون فلسفی ما و حتی جز آن، از متون ادبی و غیره، به چشم می‌خورد. تا اینجا می‌توانیم بگوییم دریچه ورود به اندیشه‌های فلسفی و همین‌طور سایر علوم، به طور کامل، در اختیار جریان ارسطویی بوده است؛ جریانی که تصویر خاصی از ذهن و عین، واقعیت و حقیقت و ابزار و وسایل دستیابی به حقیقت دارد و به‌هیچ‌روی اجازه تردید در این ساختار را به شما نمی‌دهد.
 
و، اما یک فرق میان آنچه که در قرون نخستین اسلامی بر فلسفه و معارف مهم علمی می‌گذشت، با آنچه بعد‌ها در دنیای اسلام ادامه یافت، وجود داشت، و آن این بود که نسل اول از فیلسوفان اسلامی، اهمیت مباحث معرفتی را درک می‌کردند و می‌دانستند قبل از ورود به یک رشته خاص علمی، حال فلسفه باشد یا محتوای دیگری، لازم است تا از نظر معرفتی تکلیف خود را روشن کنند. فیلسوفانی مانند فارابی و متکلمانی مانند قاضی عبدالجبار اهمیت مباحث معرفتی را به خوبی درک می‌کردند، درحالی‌که در نسل‌های بعدی، این مباحث یا تکرار مکررات بود، یا اساسا تکلیف خود را با مسلمات حوزه معرفت‌شناسی براساس نگاه ارسطویی و یونانی و آنچه از اسلام و طرق معرفتی نبوتی کنار آن گذاشته بودند، روشن می‌دانستند و نیازی به بحث مجدد و تأمل تازه در آن نمی‌دیدند. در متون متأخر آنچه در‌باره علم گفته می‌شد، مطلقا جدی نبود و تنها سایه‌ای وهم‌آمیز از مطالب تکراری قرون اولیه درباره یقین، شک و تعریف علم مطرح می‌شد، و اگر هم درباره علم صحبتی می‌شد، صرفا بحث از علم باری‌تعالی بود. باقی مسائل تحت‌تأثیر آن و یا نگره‌هایی بود عمدتا زیر سایه نگاه‌های نوافلاطونی، سپس صدرایی و عرفان‌های جدید با رنگ و لعاب گاه اخبار‌یگری.
 
زمانی‌که ما فلسفه را از روی بدایه و نهایه و منظومه می‌خواندیم مطلقا این اندیشه وجود نداشت که تکلیف اصل بحث معرفت با شما چیست. یعنی طلبه نمی‌فهمید که باید از دریچه بحث معرفت وارد فلسفه شود. تنها یک بحث اختراعی در وجود ذهنی بود که از نظرگاه وجودشناسی، محل بحث بود، اما از نظر معرفت‌شناسی و اینکه تا چه اندازه می‌شود به دریافت‌های ذهنی و انطباقش با چیزی که آن را حقیقت می‌نامیدند رسید و مطمئن بود، بحثی نمی‌شد. در واقع، طلبه‌ای که حتی تاکنون نیز فلسفه می‌خواند، از روی این متون درسی، هیچ‌گاه اهمیت بحث «علم» و معرفت‌شناسی را نمی‌داند. آنچه ما در‌این‌باره می‌دانیم و می‌خوانیم مطالبی است که در فلسفه غرب آمده است. داستان اروپا هم از نظر یونانی‌مآبی و ضدیت با سوفسطایی و تحریف آن، همان داستان دنیای اسلام بود، جز آن که دکارت، کانت و باقی جریان‌ها و دیدگاه‌های جدید در روزگار ما که حالا دیگر چندان هم ناشناخته نیست، مسیر را تغییر دادند و معرفت را در آغاز راه معارف فلسفی و علمی گذاشتند.
 
آن‌ها تأکید کردند که اول باید تکلیف علم و رسیدن به واقع روشن شود، سپس به سایر مقولات علمی در همه حوزه‌ها اعم از فلسفه (الهیات از هر ۲ قسم) و باقی علوم پرداخت. باید گفت درست درحالی‌که اهمیت مبحث معرفت‌شناسی در فلسفه اخیر اسلامی، از مسیر منطقی خود خارج یا اساسا حذف شد، غرب به اهمیت آن واقف شد. نگاه متفاوت غرب به «علم» و مفهوم حقیقت، توانست آن‌ها را در مسیری قرار دهد که دست‌کم در علوم تجربی بتوانند آسان‌تر به طرح پاسخ پرسش‌های خود بپردازند و اگرچه ممکن است هر از چندی آن پاسخ‌ها را عوض کنند، به‌خاطر عوض کردن یا از دست دادن نظریه قبلی، نه‌تن‌ها نگران نشوند که به این تغییر افتخار کنند. نتیجه عملی این نگاه، در علم جدید و آثار آن در فنون مختلف آشکار است.
 
طی این مسیر، در عمل غربی‌ها را به نتایجی رسانده است که امروز، در عالم جدید، بر اقوام دیگر و دانش‌های موجود سیطره یافته و برابرشان، به جز مقاومت‌های مذبوحانه، دست‌کم تا اینجای کار، دیده نشده، و پاسخ‌های مقبول‌تری از سوی ملت‌های دیگر برای بسیاری از پرسش‌های بشر در حوزه علوم تجربی و بسیاری از علوم دیگر ارائه نشده است. روشن است که فریاد زدن و سروصدا کردن، سودی ندارد و دیر یا زود، اگر اهل سروصدا، نتوانند معیار‌های لازم را برای نظریات خود به دست آورند و عرضه کنند، دُن‌کیشوت‌وار، از میدان بیرون می‌روند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->