در این روزهای کرونایی هر روز زمزمه میشود که چند نقطه از کشور به وضعیت سفید رسیدهاند و برخی هم متأسفانه همچنان قرمز هستند. خوشبختانه هر روز از نزدیک شدن مشهد به وضعیت سفید سخن میگویند و اینقدر این خبر دست به دست چرخیده و بالا و پایین شده که برخی شهروندان با کرونا خداحافظی کردهاند و بیتفاوت به این بیماری با خیالی آسوده زندگیشان را ادامه میدهند.
هفته گذشته برای خرید به مغازهای رفتم. فروشنده نه ماسک داشت و نه دستکش و با خاطری آسوده کارش را انجام میداد، وقتی از او خواستم اجازه بدهد خودم کارت بکشم چشمغرهای رفت و با حالتی تمسخرآمیز گفت: «میترسی کرونا بگیری، نه بابا اینها همه چرت است معلوم نیست میخواهند سر ما را کجا بند کنند و خودشان چه کارهایی انجام دهند، فکر میکنند ما بچهایم که این حرفها را باور کنیم.» حرفش مانند پتکی بر سرم کوبیده شد. این همه آمار و ارقام چه میشود دوستان و آشنایانی که بهخاطر این بیماری منحوس عزادار شدهاند چه؟! باورش اینقدر سخت است. بیخیال شد l و گفتم با او همکلام نشوم، اما یک نفر از آنطرف مغازه گفت: «ای آقا این همه مردند باز هم میگویی همهاش دکان است»، فروشنده با کلامی حق به جانب پی کلامش را گرفت و ادامه داد: «ای پدر جان شما دیگر چرا، این جوانان باور کنند خب یک چیزی، اما من و شما که چند پیراهن بیشتر پاره کردهایم که نباید خودمان را بازیچه دست انسانها کنیم. معلوم نیست چهکار کردهاند که این همه آدم را به کشتن دادند و بعد هم از کرونا مورونا به ما میگویند.» اجناسم را برداشتم و از مغازه بیرون آمدم.
به بیتوجهی او فکر کردم و آسمان و ریسمانهایی که برای خودش میبافت و به خورد دیگران میداد. واقعا چند نفر مثل او فکر میکنند و با رفتارهای مسئولیتناپذیرشان موجب قطع این زنجیره نمیشوند. به یاد گریه کادر درمانی افتادم که از مردم میخواستند در خانه بمانند تا آنها بتوانند از بیمارستان بیرون بیایند و با خیالی آسوده خانواده و فرزندانشان را ببینند و در آغوش بگیرند.
ترسی عجیب به دلم افتاد، وقتی اعلام کنند وضعیت مشهد هم سفید شده است، چند نفر قرار است تمام زحمات سه ماهه کادر درمان و دیگر نهادها و حتی مردم را زیر پا بگذارند و برای دیگران دردسر ایجاد کنند. چرا باید منفی فکر کنیم و هر آنچه در ذهنمان میسازیم و میبافیم به خورد دیگران بدهیم و از آنها بخواهیم هر آنچه میگوییم بپذیرند.
در حال حاضر مسئولان مرتبط میگویند از ماسک استفاده کنید، اما کو گوش شنوا؛ جلوی عابر بانک میروید، پشت سری فاصله اجتماعی را رعایت نمیکند. یکی از دوستانم تعریف میکرد؛ برای کاری به یکی از ادارههای دولتی رفته بود؛ با فرض رعایت فاصله اجتماعی یک متر عقبتر از نفر اول میایستد تا بعد از او نوبتش شود، اما هر مراجعهکنندهای که میآید جلوی او میایستد و بیتوجه به این فاصله میروند، بعد از ۱۰ الی ۱۲ نفری که اینطور بینوبتی میکنند، دوستم میفهمد این فاصلهگذاری هنوز رواج پیدا نکرده و بهتر است برای انجام کارش بیخیال فاصلهگذاری اجتماعی شود.
وقتی خودمان به یکدیگر رحم نمیکنیم و حقوق دیگران را زیر پا میگذاریم توقع نداشته باشیم دیگران به آن توجه کنند و به حقوق ما احترام بگذارند. اگر جزو آن دسته افرادی هم هستید که با داد و بیداد حقتان را میگیرید هستند آدمهای قویتر از شما که حریفشان نخواهید شد.