روزهای کرونایی با دو رگه بزرگ خواندن کتاب و دیدن فیلم در خانهها همراه شده است؛ همینطور با نظراتی که در پی مطالعه کتابها و تماشای فیلمها در رسانههای گوناگون آفتابی میشود. اظهارنظر درباره هر چیز یک حق اجتماعی است، اما وقتی عنوان نقد بهخود میگیرد و از چارچوب گفتوگوی چندنفره به مقولهای رسانهای با گستره وسیع تبدیل میشود، آداب آن جدیتر میشود. شاید نخستین پیششرط، تخصص کافی در عرصه مورد نقد باشد.
بحث من اینجا بر سر نقد فیلم است؛ در حد چند سکانس. نقد فیلم با مرور فیلم فرق دارد؛ دومی که آسانتر است، توصیف و روایت فیلم است. اما نقد فیلم رمزگشایی است از رمزگذاریهای فیلم. بهتر است که منتقد آنچه را میبیند، به صفرویک تبدیل نکند، سیاهوسفید نکند، اعشاری باشد و دنیای بین صفرویک را بهرسمیت بشناسد. بهتر است که منتقد آنچه را بهعنوان فیلم میبیند، متنی بپندارد که در فرامتن قابل درک باشد. بهتر است که منتقد بپذیرد ممکن است در آنچه صفر میپندارد یا بد قلمداد میکند، نکات روشن و درخشان هم باشد. بهتر است که منتقد بپذیرد نقد نباید کاهشگرایانه باشد، نقد باید بیفزاید، حتی اگر صیقل میزند. بهتر است که منتقد بپذیرد نقد دیالوگ است، نه خطاب و بیانیه. بهتر است که منتقد بپذیرد فیلم موضوع بررسی نیست، طرف بررسی است؛ گاهی یک نفر را دست میاندازیم که بخندیم که این یک ناسزاواری و زشتی آشکار است و گاهی به اتفاق میخندیم که در این حالت هیچکس موضوع شوخی نیست و همه طرف شوخی هستیم؛ بههمین سبب، نقد هرگز نمیتواند تمسخر و تحقیر یک اثر باشد.
کسی میتواند منتقد فیلم بهمفهوم حرفهای آن باشد که یک چهارپایه قابل اتکا داشته باشد: ۱- واژگان، ابزارها و تکنیکهای تولید حرفهای سینما را بداند؛ ۲- جنبههای موسوم به بازیگری و در یک کلمه درام و ملاحظات آن را بشناسد؛ ۳- ادبیات بداند تا فیلم را در گسترههای درزمانی، همزمانی و همهزمانی فهم و درک کند؛ ۴- از همنشینی و جانشینی واژهها سر دربیاورد؛ دارم از فیلمنامهها حرف میزنم، از سناریو و از تشخیص تمایزهای زبانی و نقلقولی سناریوها با یکدیگر، دارم از زبانشناسی و تحلیل محتوا و از تحلیل گفتمان میگویم.
حالا در پایان این چند سکانس اجازه بدهید بگویم یک علاقهمند به سینما میتواند در این روزهای کرونایی هرچه بیشتر فیلم تماشا کند و لذت ببرد، اما بهتر است بهخاطر داشته باشد که منتقدهای حرفهای فیلمها را تماشا نمیکنند، فیلمها را میخوانند.