مجلس یازدهم، مجلس همه ایران است؛ هرچند با کمترین میزان شرکتکننده نسبت به دورههای پیش شکل گرفت؛ هرچند بیشتر نامزدها از یک گرایش بودند و در بیشتر حوزههای انتخابیه رقابتها درونجریانی بود؛ اما بهقاعده دموکراسی و مردمسالاری وقتی مجلس شکل گرفت، مجلس همه ایران است. همین قاعده حکم میکند که هم آحاد مردم آن را مجلس خود بدانند و هم مجلسیان بهوکالت از همه مردم ایران بهانجام وظیفه و تمشیت امور بپردازند. نشستن بر صندلیهای سبز «خانه ملت» چنین اقتضائی دارد. آیندهنگری و هوشمندی سیاسی هم ایجاب میکند که مجلس شکلگرفته، همه ملت را در برنامهریزیها و طرحها و تصویب لوایح در نظر داشته باشد و حتی اولویت را بر این بگذارد که جوری کارها را پیش ببرد که غایبان انتخابات مجلس یازدهم، اولین حاضران انتخابات بعدی باشند. هنر هم همین است، وگرنه تندگویی و تنگانگاری و تاراندن مردم که هنر نیست. از همین آغازین روز باید از تریبون مجلس صدای همدلی بهگوش رسد. اگر صدایی هم بهسخن بلند میشود، از چهاردیواری انصاف فراتر نرود. نقدی اگر دارد، طرحی که میخواهد دراندازد، رأیی که میدهد و در همه امور از این دست، انصاف را انصاف را انصاف را رعایت کند که این قدم اول است برای حرکت کسی که میخواهد نماینده همه ملت سرافراز ایران باشد. مردم هم از مجلس انتظار معجزه ندارند، هرچند برخی افراد شعارهایی در این تراز میدادند. نمایندگان فقط باید همت کنند و وعدهها را به برنامه تبدیل و برای اجرای آن هم ریلگذاری و بسترسازی کنند. شاید بتوان گفت مهمترین توقع مردم از مجلسیان همانی باشد که خودشان بهعنوان شعارهای انتخاباتی برگزیدند و گفتند و نوشتند و حالا باید امضای عملی بگذارند پای آن وعدهها که عمل بدان شرط صداقت است. اگر بهیاد داشته باشیم، شعار قالب در انتخابات دوم اسفند، اقتصادی و معیشتی بود تا کرامت آحاد جامعه حفظ شود؛ حالا زمان آن رسیده است تا با تثبیت آن رویکرد و برنامهسازی وعدهها تلاشها برای کاهش مصائب و افزایش رفاه و تعالی مردم بهانجام رسد. این هم نهتنها توقع بیجا و علیحدهای نیست، بلکه تأکیدی است بر برنامهها و وعدههایی که خودشان مطرح کردند و خود را پایبند به آن میدانند. ما هم جز این نمیپرسیم و بهعنوان نمایندگان افکار عمومی و رصدگران حرکتها و تلاشها همین را از نمایندگان مطالبه میکنیم. اصلا هم به این زمزمههای رقابتی و تکاپوی گرفتن پستها و ریاستها توجه نداریم. فقط میخواهیم وعدههایی را که دادند و ثبت حافظه و دفتر هم شده است، محقق ببینیم. بههر حال نوبت به دوستان رسیده است که مدعی بودند بهتر میزنند و، چون دور را ستاندند، حالا باید دید که چقدر در آنچه مدعی بودند و گفتند توانایند. هم گوی هست و هم میدان؛ پس بسما... که وقت کار است، وقت عمل بهقولهایی است که دادهاند! البته باز بهتأکید میگویم که انتظار معجزه نباید داشت، هرچند شعار معجزه شنیده باشیم. باید ظرفیتهای کشور و چالشها و موانع را در نظر داشت و مطالبات را هم در اندازه نیازهای واقعی و متناسب با ظرفیتها سامان داد، وگرنه اگر بخواهیم مطالبات را به شعارها و وعدهها ترازبندی کنیم، جز انباشت طلبکاریهای غیرواقعی نتیجهای نخواهد داشت که به انباشت انتظارات هم خواهد انجامید و معلوم است که این انباشت چه نتایج ناخوشی بهدنبال دارد. باری باید خواستها و توقعات را بهقدر وسع تحریر و تنظیم و مطالبه کرد تا هر قدمی که برداشته میشود، به اعتماد ملی و امید انقلابی بینجامد؛ انشاءا...!