«اسپایک لی» رئیس هیئت داوران جشنواره دریای سرخ عربستان شد «امیر جدیدی» با فیلم جدید حاتمی‌کیا در راه جشنواره فجر رونمایی از ۸۵ فیلم بین‌المللی اسکار ۲۰۲۵ شمارش معکوس برای تماشای «اکنون» آغاز شد آمار فروش سینما‌های خراسان‌رضوی در هفته گذشته (۳ آذر ۱۴۰۳) آغاز پخش سریال «مهیار عیار» از امشب (۳ آذر ۱۴۰۳) ادریس البا در جمع بازیگران «اربابان جهان» ماجرای توهین فرماندار بندرانزلی به اصحاب رسانه و واکنش خبرنگاران | برکناری فرماندار پرحاشیه توسط استاندار گیلان آمار فروش نمایش‌های روی صحنه تئاتر در مشهد طی هفته گذشته (۳ آذر ۱۴۰۳) روایت تصویری تاریخ قاجار در نشریه تخصصی «عکاس‌باشی» «دراماتورژ» اثر نویسنده مشهدی، برترین نمایش‌نامه جشنواره تئاتر سمنان شد درگذشت «اندی پیلی» آهنگساز باب اسفنجی فیلم مستند آمستردام (ایدفا) برگزیدگانش را معرفی کرد «آهنگ سرگذشت» دوباره منتشر شد | کتابی درباره «فهیمه اکبر» بانوی خدمتگزار فرهنگ رقابت ۲۸۵ فیلم در اسکار ۲۰۲۵ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است
سرخط خبرها

سمانه دوستی‌نیا، هنرمند نگارگر: هنرمندان نه بیمه می‌شوند و نه حمایت

  • کد خبر: ۲۸۴۶۷
  • ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۱۰
سمانه دوستی‌نیا، هنرمند نگارگر: هنرمندان نه بیمه می‌شوند و نه حمایت
گپ‌وگفتی با سمانه دوستی‌نیا، به بهانه برنده‌شدنش در رشته نگارگری دوازدهمین جشنواره هنر‌های تجسمی فجر
امیرمنصور رحیمیان/شهرآرانیوز - اولِ هر نوشته‌ای آدم باید با خودش حساب‌وکتاب کند، ببیند دارد برای چه‌کسانی می‌نویسد. حالا هم اگر دارید این مطلب را می‌خوانید، دوست دارم این‌طور فکر کنم که یحتمل دستی بر آتش هنر دارید یا به هنر‌های تجسمی علاقه‌مندید. حالا فرق ندارد که شما در کدام هنر فعالیت می‌کنید و به کدام هنر علاقه دارید.
 
درد همه هنر‌ها در این روز‌ها و سالیان گذشته یکی بوده است. کلمه سالیان را استفاده کردم، چون این زخم آن‌قدر کهنه است که معلوم نیست در کدام برهه از تاریخ بر پیکره هنرِ این زادوبوم نشسته است. از کدام زخم حرف می‌زنم؟ از زخم بی‌پولی و کم‌ارزشیِ هنر و اثر هنری نزد اصحاب پول و قدرت و عوام‌الناس در این مملکت.
 
لابد در این فیلم‌های خارجی دیده‌اید که یک نفر مثلا نقاش است و در جشنواره‌های هنری شرکت کرده و جایزه‌هایی را برده است و از عایدی آن جوایز، خانه‌ای بزرگ دارد. بعد در خانه‌اش کارگاه نقاشی دایر کرده و نگارخانه‌اش را همان‌جا برپا می‌کند؛ البته که ازاین‌دست آدم‌ها در همه‌جا هستند، ولی آن‌قدر معدود و انگشت‌شمارند که به نظر فقط رؤیا می‌آیند.
 
نمونه‌اش هم هنرمندان گمنام و بی‌ادعایی که در سازمان‌های دولتی و خصوصی با گرایش‌های هنری، کار می‌کنند؛ هنرمندانی که تمام وقت و انرژی خودشان را در اختیار این سازمان‌ها قرار می‌دهند و در آخر فقط به قدر قرارداد ناچیزشان عایدی دارند؛ نه بیمه‌ای، نه حمایتی و نه حتی اسمی از آن‌ها بر اثر هنری‌شان. بگذریم. این‌روزها، یک خبر خوب هم بین اخبار ناخوشایند کرونا و کسادی بازار شنیده‌ایم که جای تبریک و شادباش به هنر مشهد دارد.
 
سمانه دوستی‌نیا هنرمند ۳۵ ساله مشهدی در رشته نگارگری، در دوازدهمین دوره جشنواره هنر‌های تجسمی فجر مقام آورده است؛ جشنواره‌ای که طبق سیاست‌های ستاد ملی مبارزه با کرونا، به‌صورت مجازی و هفته گذشته برگزار شده است. با این هنرمند جوان گفت‌وگویی داشتم و از هنرش، مشکلاتش و کارش سؤال کردم.

شما در رشته نگارگری جشنواره هنر‌های تجسمی فجر، مقام آورده‌اید. می‌خواهم بدانم چه کاری ارائه دادید و چه‌چیز‌هایی را در نظر گرفتید که اثرتان جایزه برد؟
جشنواره امسال با رویکرد و نگاهی جدید به هنر‌های تجسمی، طرح موضوع کرد و از همه هنرمندان هم خواست تا روی این موضوع کار کنند. من هم با ۳ اثر شرکت کردم و روی همین موضوع تأکید کردم که مقبول افتاد. ازآنجاکه ترس از سنت‌شکنی در همه ما نهادینه شده است، یک‌مقدار هم سخت بود؛ چون بعدا ترس قضاوت‌شدن و انتقاد هم وجود دارد. ولی من از ۵ سال پیش این موضوع را شروع کردم و سبک خودم را انجام می‌دهم.

یعنی شما نگارگری هستید که کار نگارگری به‌معنای سنتی نمی‌کنید؟
نه به آن معنی، یعنی در کارم از تکنیک‌های نقاشی مینیاتور و نگارگری استفاده می‌کنم؛ ولی با تغییر در لحن و جهان‌بینی اثر، سعی کرده‌ام به سبک خودم کار کنم. مثلا کمی آثار را اجتماعی‌تر و به‌روزتر کردم. کمی هم طنز در محتوای اثر، قاتی ماجرا کرده‌ام. حالا من می‌گویم طنز، ولی به‌واقع آن‌چیزی که در کارم استفاده می‌کنم، به آن معنای فکاهی نیست. اسمش را بیشتر دوست دارم کمدی بگذارم.

خوب این موضوع جالبی است. می‌توانید توضیح بدهید همین طنز یا کمدی را چطور در آثارتان نشان می‌دهید؟ مثلا از رنگ‌های به‌خصوصی استفاده کرده‌اید یا فرم‌ها را تغییر داده‌اید؟
من خیلی به‌ندرت در کارهایم رنگ استفاده می‌کنم. رنگ در کار‌های من مهجور است و آثارم رنگ‌ولعاب آن‌چنانی ندارند. اگر بخواهم نمونه بیاورم، کارم بیشتر شبیه آثار رضا عباسی، نقاش و نگارگر دوره شاه‌عباس صفوی است. رضا عباسی، آن دوره هم با استفاده از معنی، کارش را پیش می‌برده است. مثلا یک جوان را کشیده است که کلاه فرنگی به سر دارد، ولی کفش‌هایش ایرانی است.

یعنی شما در آثارتان تضاد ایجاد می‌کنید؟ و این تضاد را کمدی می‌بینید؟ البته این را عرض کنم که تضاد‌ها همیشه کمدی نیستند.
نه، من چنین ادعایی ندارم. من مجموعه‌ای از تضاد‌ها و تفکرات خودم را در کارم استفاده می‌کنم که مخصوص خودم است. اسم این را هم کمدی یا هر چیزی دیگری می‌شود گذاشت. خودم هنوز برای پیداکردن اسمش به نتیجه‌ای نرسیده‌ام. هروقت از اسم طنز و کمدی استفاده می‌کنم، مردم فکر می‌کنند لابد خنده‌دار است؛ درحالی‌که ممکن است اثر تولیدشده، تلخ، گزنده و با دغدغه‌های اجتماعی باشد.

طنز چند دسته است. طنز سیاه، طنز اجتماعی، طنز موقعیت و طنز کنایه‌آمیز و دراماتیک داریم که این‌ها همیشه خنده‌دار هم نیستند، ولی تفکر غالب این است که طنز خنده‌دار است. آن چیزی که باعث خنده صرف می‌شود، هزل و فکاهه است. فکر می‌کنم برای این سبک هم باید به فکر اسم دیگری باشید؛ به‌هرحال فکر می‌کنم کمدی بهتر از طنز باشد.
بله، من هم موافقم. کمدی بهتر است. به شکل تجسمی کار هم نزدیک‌تر است. به‌هرحال این سبک، فعلا بی‌نام است. سبکی است که در حال رشدکردن است. شاید تا یک‌سال بعد بگذارمش کنار و به یک کار دیگر بپردازم. من همیشه از نوآوری و جلورفتن استقبال می‌کنم و دوست ندارم در کار هنری یک‌جا ثابت بمانم.

شما به‌جز نگارگری، هنر‌های دیگری را هم دنبال می‌کنید؟ اگر اینگونه است چرا در آن بخش‌های جشنواره هنر‌های تجسمی فجر شرکت نکردید؟
بله. من علاوه بر نگارگری، نقاشی و مجسمه‌سازی هم می‌کنم؛ ولی تخصصم در مینیاتور است و ترجیح دادم با رشته‌ای که در آن تخصص بیشتری دارم در این جشنواره شرکت کنم.

می‌خواهم کمی روند گپ‌وگویمان را تغییر بدهیم. چرا دانشگاه نرفتید؟ آیا شما هم جزو آن دسته از هنرمندانی هستید که فکر می‌کنند در محیط بیرون از دانشگاه بهتر می‌آموزند؟
با احترام به دانشجویان و اساتید محترم دانشگاه، باید بگویم به نظر من، در دانشگاه بعضی چیز‌ها اضافه است. فکر می‌کنم چیز‌هایی که با تجربه به دست می‌آوریم، مفیدتر و کاربردی‌تر هستند از چیز‌هایی که در دانشکده‌های هنر آموزش می‌دهند. دانشگاه را به این خاطر کنار گذاشتم که چیز جدیدی به من اضافه نمی‌کرد. اصلا این ضعف سیستم آموزشی ماست که در دوران ابتدایی، هیچ غربالگری در آن صورت نمی‌گیرد. شاید یک‌نفر در ریاضی استعداد نداشته باشد، ولی در آینده نقاش بزرگی شود. دانشگاه هم همین‌طور است. فقط عمر یک‌عده آدم را تلف می‌کند تا مدرکی به آن‌ها بدهد که استفاده‌ای از آن نمی‌کنند. به نظرم هنرمندان ما فقط لازم است ادبیات را یاد بگیرند؛ چون آبشخور هنر نگارگری و بیشتر هنر‌های ما ادبیات است. حالا این ادبیات می‌تواند ادبیات عرب باشد یا ادبیات ایران. من قرآن را علاوه بر بُعد معنوی‌اش به‌عنوان قوی‌ترین سند ادبی زبان عربی می‌شناسم. شعر فارسی هم همین‌طور.
 
این‌ها تصویر دارند و می‌شود از آن‌ها استفاده کرد. در کار هنری هم اصلا ملاک تشخیص خوب از بد، مدرک دانشگاهی نیست. مثلا از یک خطاط نمی‌پرسند مدرک دانشگاهی‌ات چیست و نمره ریاضی‌ات چند شده است. حتی شاید سابقه فعالیتش را هم نپرسند. فقط کارش را نگاه می‌کنند. من آدم‌های زیادی را می‌شناسم که سواد دانشگاهی‌شان کم است، ولی به‌قدر چند استاد دانشگاه خطشان خوب است. همین‌طور آدم‌های دیگر در رشته‌های دیگر. همین اتفاق هم در جشنواره‌ها می‌افتد. اثر مقام می‌گیرد و فرقی ندارد که صاحب اثر مدرک دانشگاهی داشته باشد یا نداشته باشد.

صحبت جایزه شد. شما در چند جشنواره مقام آورده‌اید. با عواید این جشنواره‌ها الان باید لابد خانه‌ای و ماشینی داشته باشید. علی دیواندری، کارتونیست معروف مشهدی، می‌گفت: در جشنواره‌ای انگلیسی مقام آوردم. وقتی آنجا مجله‌ای را نشان دادم که کلی اثر در آن چاپ شده بود، با تعجب گفتند «اگر چنین‌مجله‌ای می‌خواست اینجا چاپ شود، کل خزانه دولت نمی‌توانست حق‌الزحمه این هنرمندان را بپردازد!» اصلا پولی که از این جشنواره‌ها گرفته‌اید، به کارتان آمده است؟ لابد شما الان باید ثروتمند باشید دیگر.‌
می‌خندد، سکوت می‌کند، بعد جواب می‌دهد:
نه متأسفانه. نه خانه‌ای و نه ماشینی و نه حتی دوچرخه‌ای هم از عایدی این جشنواره‌ها نداشته‌ام. اوضاع نه‌تنها برای من که برای بقیه هم به‌همین‌منوال است. هنرمندان نه بیمه می‌شوند و نه حمایت. اگر در جایی به‌واسطه هنرشان هم فعالیت داشته باشند، با کمترین دستمزد است. اصلا امنیت شغلی برایشان کشک است. اگر خودمان توانستیم اثر هنری را بفروشیم توانستیم، اگر نه کسی سراغ هنر و هنرمند را نمی‌گیرد. تازه این در مشهد است، در تهران که وضع کمی بهتر است هم همین‌طور است. در همین جشنواره هم قبلا گفته بودند به کسانی که مقام می‌آورند جایزه می‌دهند و اثرشان را هم می‌خرند؛ ولی الان می‌گویند فقط اثرتان را می‌خریم. من خودم برای این اثری که برنده شده است، مشتری خارجی دارم که هم پولش نقد است هم بیشتر از رقمی است که آن‌ها پیشنهاد داده‌اند. ۱۵ سال است هر سال به امید بهترشدن اوضاع هنر هر روز را سر کرده‌ام. با این وضع که زندگی برای همه سخت شده است، دیگر امید بهبود نمی‌رود.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->