محمد عنبرسوز/شهرآرانیوز - نقد فیلم در ایران پیشینهای نسبتا طولانی دارد که قدمتش به سالهای پیش از انقلاب و ابداع اصطلاح پرحاشیه «فیلمفارسی» بازمیگردد. نقد فیلم در ایران تا یک دهه قبل معمولا در چهارچوب رسانههای نوشتاری و مجلات سینمایی محصور بوده؛ اما به دنبال توسعه اینترنت و رواج سرسامآور شبکههای اجتماعی، ایجاد یک برنامه تلویزیونی سینمایی در شبکه سوم سیما، پای ادبیات این حوزه را هم به فضاهای عمومی باز کرد.
ایده تولید یک برنامه تلویزیونی جامع درباره سینما و حواشی آن، از سالها قبل مطرح بود و عدهای با الگوبرداری از برنامه پرمخاطب «نود» در حوزه فوتبال، معتقد بودند که تلویزیون به یک برنامه ترکیبی، مهیج، آیتمیک و پرچالش در عرصه سینما هم نیاز دارد. سرانجام فریدون جیرانی، فیلمساز برجسته و باسابقه خراسانی که اهل مطبوعات هم بود و روابط خوبی با اهالی سینما داشت، نخستین قسمت از «هفت» را روی آنتن برد. جیرانی شروع بسیار خوبی با این برند تازه تلویزیون داشت؛ اما کسی فکرش را هم نمیکرد که یک دهه بعد، مهمترین عنصر برنامه پردوام «هفت»، نه کارگردان فیلم ماندگار «قرمز»، بلکه منتقد خاص آن برنامه خواهد بود.
بدون اغراق، مسعود فراستی امروز مهمترین چهره نقد فیلم در فضاهای عمومی کشورمان است که با ظاهر خاص، ادبیات منحصربهفرد و لحن گزندهاش شناخته میشود. مردی که با تکیه بر حضور مداومش در رسانه ملی، حالا به نماد نقد فیلم در ایران تبدیل شده و البته، به اندازه حامیانش، مخالفان سرسخت هم دارد.
شرح رویکرد و منش مسعود فراستی چندان ضرورتی ندارد؛ چرا که حضور بیمحابا و معمولا پرتنش او در برنامههای مختلف تلویزیونی کاملا برای مخاطب آشناست. از سوی دیگر اما، مخاطبان سینمای ایران از سالهای دور با یک برند معتبر نوشتاری به نام ماهنامه فیلم و سردبیر باوقارش هوشنگ گلمکانی، کمابیش آشنایی دارند. گلمکانی که از پیشگامان نقد مکتوب در ایران به شمار میرود، سالهاست که مشغول فعالیت فرهنگی است و با نقدهای فنی که از تسلطش بر مدیوم سینما و تاریخچه آن حکایت دارند، شناخته میشود.
اخیرا حضور مسعود فراستی در برنامه «دورهمی» با واکنشهای بعضا شدیداللحنی همراه شده و دوقطبی پرحرارتی را در حاشیه سینما به وجود آورده است. در لشکرکشی مجازی موافقان و مخالفان فراستی، حامیانش او را فردی کاریزماتیک میدانند که عدهای از روی حسادت سعی در مخدوش کردن چهره او دارند. مخالفان فراستی اما، با نکوهش لحن تند او در نقد، وی را باعث مخدوش کردن چهره منتقدین و نورچشمی تلویزیون میدانند.
مهمترین دوگانه این جنجال اما، به واکنش تند هوشنگ گلمکانی به صحبتهای اخیر فراستی اختصاص داشت. سردبیر ماهنامه فیلم که قبلا هم به بهانههای مختلف کنایههای ریز و درشتش را به منتقد اثرگذار برنامه هفت وارد کرده بود، این بار با انتشار متنی غیردوستانه، فراستی را به مناظره دعوت کرد. به نظر میرسد که در بین مواضع هر دو طرف این دعوا بخشهایی آمیخته از حق و باطل وجود دارد که موشکافی مسئله در پرتو تبیین زاویه دید هریک از آنها، میتواند به روشن شدن نگاه مخاطب یاری رساند.
شاید چندان بیراه نباشد اگر فراستی را اجرا کننده روشی بدانیم که گلمکانی ادعایش را دارد. هوشنگ گلمکانی بارها منتقد را فردی معرفی کرده که علاوه بر تسلط بر سینما، تجربه زیسته اجتماعی و آگاهی قابل اتکا و گسترده از حوزههای مختلف نیز برایش ضروری است. در عمل اما، خود او صرفا بر تجربه و تحصیلات سینماییاش متکی است؛ در حالی که فراستی، علاوه بر هنر، در رشتههای اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی هم تحصیل کرده و با حضورش در دو برنامه «شبهای هنر» و «کتابباز» تسلط خود در زمینههایی غیر از سینما را نیز به رخ کشیده است.
فراستی اما، به نحوی ستودنی خودش را از اظهار نظر کردن درباره مسائل روزمره و مناقشات موسمی ترند شده در شبکههای اجتماعی نهی میکند و اگر بنا دارد که نظری هم بدهد، تعمدا زلف اظهاراتش را به زلف سینما گره میزند؛ مثل همین ماجرای اخیر رومینا که در خلال نقد فیلم «خانه پدری» یکی دو جمله هم درباره اصل مسئله بیان کرد. گلمکانی اما، در حالی که به نظر میرسد بخش عمده تخصصش در حوزه سینماست، علاقه خاصی به اظهار نظر درباره مسائل مختلف و داغهای مجازی دارد. او بارها در صفحات اجتماعی خود، با اعتمادبهنفس بالا و لحن عاقل اندر سفیه و کنایهآمیز، به تحلیل مسائلی پرداخته که چندان نسبت روشنی با دانش یک منتقد باسابقه سینما ندارند.
به لحاظ نحوه بیان و شیوه ارتباط با مخاطب اما، هوشنگ گلمکانی به وضوح نسبت به همکار مشهورش دست بالا را دارد. اساسا فراستی با الگوی نقد شفاهی در میان عموم شناخته میشود و لحن نوشتارش به نسبت گیرایی ویژه بیان او، چندان اثرگذار و قدرتمند نیست. در مقابل اما، هوشنگ گلمکانی یک منتقد کلاسیک و روزنامهنگار حرفهای حوزه سینما محسوب میشود که مخاطبان محدودترش نسبت به تلویزیون را با نقد ساختارمند نوشتاری تغذیه میکند. از این رو، روش کار دومی، مطابقت بیشتری با استانداردهای جهانی دارد و برای مخاطبان جدی سینما ارزشمندتر محسوب میشود.
همچنین در لحن بیان و نحوه به کارگیری واژهها و تعابیر، رویکرد مسعود فراستی قدری خشونتآمیز و تند است. فراستی البته هیچوقت زیر بار این نظریه گلمکانی نرفته که میگوید نارضایتی عمومی سبب شده تا جامعه به نقد تخریبی گرایش پیدا کند؛ اما گزنده بودن نقد را برای اثرگذاری آن ضروری میشمارد.
مسعود فراستی که انصافا بیان شیوایی دارد، همواره با این انتقاد روبهرو بوده که لحن تهاجمی و بیملاحظهاش در مواردی به وهن فیلمها و سینماگران انجامیده و بعضا از دایره ادب خارج شده است. گلمکانی اما، معمولا جانب وقار و متانت را نگه میدارد و با ملایمت و انعطاف بیشتر، در قالب عبارات کنترل شده و مؤدب، به نقد آثار سینمایی میپردازد.
بخش عمده دعوای این دو منتقد صاحبسبک اما، به موضوعات فرامتنی و بازی آنها با افکار عمومی بازمیگردد. گلمکانی در مطلبی که اخیرا در صفحه اجتماعی خود منتشر کرده، فراستی را متهم به بهرهمند بودن از رانتهای حاکمیتی و استفاده انحصاری از آنتن رسانه ملی کرده است. این ایراد اما، چندان منطقی نیست یا دستکم مطرح کردنش از سوی منتقدی که چند دهه در قله جریان نقد ایرانی قرار داشته، در همین کشور دفتر و دستک مجله راه انداخته و سالها با یک ژست روشنفکرانه و موضع از بالا به پایینش به هر بهانهای ساختارهای فرهنگی را نقد کرده، چندان موجه به نظر نمیرسد.
مسعود فراستی نیز وقتی خودش را تنهاترین منتقد و محبوب مردم میداند، به همین ریسمان پوسیده عوامفریبی چنگ انداخته و سخنش چندان جدی گرفته نمیشود. او نمیتواند به محبوبیتش در میان مردم چندان مباهات کند، چرا که این غربت و مرارتی که به تعبیر خودش متحمل شده، نه در یک تبعید سخت و طاقتفرسا، بلکه در مهمترین کانون توجه مردم ایران و روی آنتن رسانه ملی بوده است.
در مجموع، ضمن اینکه هر دو منتقد مذکور افرادی بسیار محترم و از تأثیرگذارترین چهرههای نقد سینمای ایران در تاریخ به شمار میروند، این قبیل مجادلات فرامتنی نسبت روشنی با جریان نقد متفکرانه ندارند و بهتر آن است که هر کدام به ادامه فعالیت فرهنگی در رسانه خود مشغول شوند؛ آنچنانکه در سالهای اخیر هم تضادی بین اغراضشان به وجود نیامده و هر کدام به نیازهای گروهی از مخاطبان پاسخ دادهاند. به نظر نمیرسد که رفتارهای تکانشی مانند یارکشی مجازی در قالب دعوت به مناظره زنده، آن هم در زمین بیطرف، چندان مناسب چنین مردانی باشد؛ بالأخص که مردم ایران اصلا خاطرات خوشی از مناظره و دوقطبیسازی ندارند.