دفاع مقدس برای ما یک کنش صددرصد دینی بود؛ نه اینکه ملی نباشد که ملی بودن آنهم ذیل دینی بودنش تعریف میشد؛ چه برای ما از طرف رسول اعظم (ص) گفته بودند «حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الْایمانِ: دوست داشتن وطن از ایمان است». ما هم میهن خود را بسیار دوست داشتیم، آنقدر که حتی نمیتوانستیم بپذیریم غباری از خاک وطن بر چکمه سرباز متجاوز به عراق برود.
از امامعلی (ع) هم چنین درس گرفته بودیم که: «عُمِّرَتِ الْبُلْدَانُ بِحُبِ الْأَوْطَان؛ شهرها با حب وطن، آباد میشوند». با همین محبت اول کوشیدیم ویرانگران را از خاک خود برانیم؛ همانانی که بر دیوار خرمشهر ما نوشته بودند: «جئنا لنبقی؛ آمدهایم بمانیم».
ما، اما چنان به آنان هجوم بردیم که نسیمی که خبر این هجوم را به خرمشهر رساند، آنان را هم با خود برد؛ چنانکه وقتی شهید بهروز مرادی به خرمشهر رسید، در جوابشان نوشت: «ما آمدیم، شما نبودید!». باری دین و مذهب، مهمترین پیشران دفاع از ملیت و ملک و ملت بود. هویت دینی ما، حراست از هویت ملی ما را هم بهعهده گرفته بود. دادوستد میان ملیت و مذهب بود که هر دو را برای ما نگه داشت.
رزمندگان ما هم به این مهم توجه میکردند. سخن ماندگار شهید جهانآرا از همین حقیقت حکایت دارد؛ «بچهها! مواظب باشید؛ شهر اگر سقوط کرد، آن را دوباره فتح خواهیم کرد، مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند». با همان ایمان پایدار و برقرار بود که شهر سقوطکرده را دوباره فتح کردیم. ضربه این فتح چنان کاری بود که نزده، دست ۱۹ هزار جنگجوی متجاوز بالا رفت. در جبهه تعهد بود که تخصص را هم به جهاد میکشاند. این همراهی بود که در اوج تحریمها که هر دستی را میبست و دربرابر دشمنی که نه دو دستش بلکه صدها دست به یاریاش باز بود، ما را سربلند نگه داشت.
ماجرای جنگندههای نیروی هوایی و حماسهای که خلبانان ما خلق کردند، شرح دقیقی است از این همراهی. حکایت نوآوریهای شهید بابایی در ظرفیتسازی برای جنگندهها و شهید ستاری برای پدافند، فصلهای پرشکوهی در حماسهسازی متخصصان متعهد رقم زده است. آنچه در زمین و آسمان و دریا روی داد و باعث روسفیدی تاریخی ما شد، همین همافزایی دیانت و ملیت بود. طرفه اینکه مطالعهکنندگانِ دفاع مقدس میتوانند شهادت دهند که ملیترین فرهنگ که حدود و ثغور میهنمان را حفظ کرد، فرهنگ عاشورا بود.
البته امینترین جغرافیایی که برای شکوفا شدن این فرهنگ آغوش گشوده بود، هم ایران نام داشت، آنهم تحت هدایت مردی که علاوهبر جایگاه مرجعیت دینی، ولایت سیاسی هم داشت. چنین بود که حُکم نافذ یک فقیه، ایران را بهسلامت از چنگ گرگان دندانتیزکرده بیرون کشید بدون اینکه یک وجب که نه، یک غبار با خود ببرند.