نــزدیـک غـروب اسـت. خورشیـد آهسـته آهسـته از گسـتره آسـمان رخت برمی بندد و رنگ شفق را به جای خود میگذارد. صدای طبل و کرنا میآید. صدای آشنایی که انگار نه از روی زمین، که از آسمانِ هشتم است. صدایی که دل را میلرزاند و اشکِ عاشقان را به منصه ظهور میرساند. پنج طبل و هشت کرنا در دستِ سیزده نقاره زن در بالای سر ایوان شرقی حرم مطهر، در صحن عتیق، صدای آشنای زیارت را به گوش زائران میرسانند. کبوتران حرم، به این صدا خو گرفته اند و با آن هم نوایی میکنند. زائران میایستند و دل میسپارند.
صدایی به گوش میرسد که زمزمه میکند: «سلطان دین و عقبی علی بن موسی الرضا.» و دیگری پاسخ میدهد: «رضاجان، رضاجان». صدایی دوباره میخواند که: «مولا، مولا، مولا علی بن موسی الرضا» و دیگری دوباره پاسخ میدهد: «رضاجان، رضاجان» و صدای نقاره است که سکوتِ خسته شهر را میشکند و حال و هوای دلها را تازه میکند.
حاج احمد با آن قد خمیده و محاسن سفید، از ۱۰۴ پله بالا میرود. ۱۰۴ بار زیر لب نام علی بن موسی الرضا (ع) را تکرار میکند.
شوقی که در دل اوست، پایانی ندارد. قرار او با معشوق، دیرینه است. حاج احمد، نقاره زنِ حرمِ آقاست. هرروز همین ساعت، همین جا، از همین بالا سر تعظیم فرود میآورد و به مولایش سلام میکند. چند دقیقه میایستد و به صحنِ حرم نگاه میکند. صفایی که در صحن و سراست چشمهای او را مرطوب میکند و دلش را میلرزاند. چه بسیار زائرانی که به حاج احمد التماس دعا گفته اند و برایش درددل کرده اند. با او عکسی به یادگار گرفته اند و در کنار او اشک ریخته اند.
–حاج آقا مریض داریم، گرفتاریم، حاجت داریم، شما هم برای ما دعا کنید، همون موقعی که نقاره میزنید برامون دعا کنید.
حاج احمد برای همه دعا میکند. هر وقت که نقاره میزند، قبل از طلوعِ خورشید، قبل از غروب، در لحظههای عید، وقت نقارههای سحرِ ماه رمضان. هر ضربه ایی که به طبل میزند حال دل زائری را بهتر میکند. به روحی آرامش میبخشد، دلِ بی قراری را قرار میدهد. این صدا از طبل و کرنا که نه، از عمقِ جان ودل است. بی سبب نیست که زمانی به نقاره خانه، «نوبت خانه» میگفتند. صدایی که از این طبل و کرنا بلند میشود یادآور نوبتِ عاشقی است.
غروب که تمام میشود دوباره سکوت، شهر را در آغوشش میفشارد. دوباره باید در انتظار صبح، دست به دعا برداشت. تا طلوع راه بسیار است، اما حاج احمد، دلش برای پیمودن ۱۰۴ پله تا صبح، پر میزند.
عکس: مجید فکری