ارزنده‌ترین اعمال و اذکار در ماه شعبان+اینفوگرافی چالش‌ها و مشکلات گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی رفع شود راه‌اندازی رشته‌های جدید در دانشگاه آزاد خراسان رضوی متناسب با نیاز بازار کار لزوم پیوست قرآنی فعالیت‌های فرهنگی دانشگاه‌های استان در سال ۱۴۰۴ چشم‌وهم‌چشمی، آفت زندگی پیامبر مهربانی‌ها از او می‌گوید | حضرت ولی‌عصر (عج) در آیینه احادیث حضرت محمد مصطفی (ص) اسامی فینالیست‌های مسابقات بین‌المللی قرآن کریم در مشهد اعلام شد برگزاری آیین اختتامیه چهل‌ویکمین مسابقات بین‌المللی قرآن کریم با حضور وزیر فرهنگ و رئیس مجلس، در مشهد ویدئو | سخنرانی صادق ملکی در مراسم هجدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت آیین پایانی نخستین دوره جایزه جهانی امام خمینی (ره) برگزار می‌شود آغاز ثبت نام دور جدید اعزام به عتبات با بسته‌های زیارتی ویژه بزرگ‌ترین رویداد هیئت و تشکل‌های دینی کشور برگزار می‌شود برگزاری آیین معنوی «روپوش سپید» ویژه زائران غیرایرانی در حرم مطهر رضوی برگزاری یادواره ۲۰۵ شهید گردان روح‌الله در مشهد | مستند «بر آسمان اروند» تا پایان سال ۱۴۰۳ اکران می‌شود امام رضا (ع) دعای مستجاب ماست خداحافظ ماه خوب خدا! ارزش شبیه‌سازی اخلاقی به پیامبر خدا (ص) شرح فضیلت‌های رسول خدا(ص) در کلام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) | باشکوه و بزرگوار بود در دهه فجر ۱۴۰۳، بیش از ۴۳ هزار و ۴۵۹ برنامه در خراسان رضوی اجرا می‌شود + فیلم زائران اردوزبان عید مبعث را در حرم امام‌رضا(ع) جشن گرفتند
سرخط خبرها

اسیر عشقم چنان که دانی

  • کد خبر: ۲۹۴۳۸۳
  • ۲۳ مهر ۱۴۰۳ - ۱۲:۳۰
اسیر عشقم چنان که دانی
دلش خون برادر بود، به قم رسید، باعزت و احترام پیشوازش رفتند، احترامش کردند، پیش قدم هایش گل ریختند. مریض شد. دلتنگی برادر امانش را بریده بود، پلک هایش روی هم آمد و برادر ندیده از دنیا رفت.

خواهر برادری یکی از عجیب غریب‌ترین حس‌های دنیاست، تو یک نفر را دوست داری، ولی گاهی یک شرمی که نمی‌دانی ریشه اش کجاست مانع می‌شود که همه حرف دلت را به او بگویی. یک وقت‌هایی دلت ضعف می‌رود که به خواهرت بگویی: میدی من روسری تو اتو کنم؟ میشه من موهاتو برس بکشم؟ میشه برای یخچالت من خرید کنم؟ و از هزاران «میشه»‌ای که از دلت می‌گذرد یکی دوتایش را می‌گویی و برق چشم هایش را که می‌بینی به خودت می‌گویی مگر چقدر زنده ای، مگر چقدر عمر می‌کنی؟ میشه‌ها را نپرس و انجام بده.

باز دلت طاقت نمی‌آورد و هی خودت را می‌خوری. برای نوشتن این ستون به چندتا از رفقایم پیام دادم که مطالعه میدانی کرده باشم و فقط یک سؤال پرسیدم؛ مجید! علی! مهدی! مرتضی! عطا! سجاد! مسعود! شما هم شبی که خواهرتان عروس شد یک گوشه خلوت پیدا کردید و از گریه عر زدید؟ و پاسخ این بود: آره، آره حاجی داغون شدم. آخ آخ نگم برات؛ و من با این جواب‌ها هم باز اشکی شدم.

او برادرش را که وارد یک بازی کثیف سیاسی کردند دلش گرفت. دلش ریخت. یک روز برادرش همه را جمع کرد و گفت باید بروم، نخست وزیر شده ام، باید بروم پایتخت، بعد به همه گفت برایم گریه کنید، بعد آرام زیر لب گفت: داداش خودتون گفتین پشت سر مسافر گریه نکنید. گفت آن مال مسافرانی است که بر می‌گردند ولی من بر نمی‌گردم من را می‌کشند. 

توی دلش انار پاره شد. برادر را که راهی کرد، یک مدتی ماند توی شهر، دید دلش طاقت نمی‌آورد، دلش برای غذا درست کردن و پیراهن شستن برای برادرش تنگ شده بود. برای آن تن صدا، آن لبخندها، آن نوازش ها. رخت و لباس هایش را جمع کرد، کاروانی را هماهنگ کرد و راه افتاد، دلش تنگ برادر بود. زیر کدام درخت انار در ساوه نشست و آن درخت برای درخت‌های دیگر چه از حرف‌های دختر گفت که از آن روز همه انار‌های ساوه دلشان خون شد.

دلش خون برادر بود، به قم رسید، باعزت و احترام پیشوازش رفتند، احترامش کردند، پیش قدم هایش گل ریختند. مریض شد. دلتنگی برادر امانش را بریده بود، پلک هایش روی هم آمد و برادر ندیده از دنیا رفت. مزارش شد حرم اهل بیت. حرم فاطمه معصومه (س) در قم. رابطه خواهر و برادر دیگری را هم در کربلا می‌شناسم که خیلی همدیگر را دوست داشتند. برادر ماند. خواهر راهی اسارت شد. من نمی‌توانم خیلی روضه بخوانم. خودتان تصنیف کاروان بنان را دانلود کنید گوش کنید. انگار روضه وداع آن برادر و خواهر است. با ما بودی. بی ما رفتی. چون بوی گل به کجا رفتی. تنها ماندم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->