چند روز پیش در راه برگشت به خانه، راننده تاکسی اینترنتی سر صحبت را با من باز کرد و از گلایهای صحبت کرد که این روزها در همه جا دیده میشود؛ خودخواهی. او تعریف کرد که چند روز پیش خانم نسبتا مسنی با خودرو او تصادف کرده بود. خانم مقصر بود و از قضا هیچ مدرکی همراه خود نداشت.
به همین دلیل به راننده گفته بود که مهمان دارد و از او خواسته بود مبلغ خسارت را برآورد کند تا شب برایش واریز کند. راننده با یک تعمیرگاه تماس میگیرد و برآورد خسارت یک میلیون تومان تعیین میشود. چون خانم بسیار مؤدب و ظاهرا فرد متشخصی به نظر میرسیده، راننده قبول میکند که او به خانه برود و خسارت را شب واریز کند. شب میگذرد، اما خبری نمیشود. فردا راننده با خانم تماس میگیرد، اما او زیر بار پرداخت خسارت نمیرود و در نهایت پس از کمی بحث، نصف مبلغ توافقشده را برای او واریز میکند.
راننده میگفت که دیگر با خودش عهد کرده که در چنین موقعیتهایی هیچ وقت رعایت حال دیگران را نکند. اگر کمی فکر کنیم، خواهیم دید که این نوع تجربهها برای ما هم زیاد رخ میدهند؛ یعنی طرف مقابل قولی میدهد و بعد آن را نقض میکند. گویی این روزها برخی افراد به چنان خودمحوری رسیدهاند که تصور میکنند همه چیز باید در خدمت آنها باشد و خود را مجاز به زیر پا گذاشتن تمام قواعد اجتماعی میدانند تا منافعشان تأمین شود. این موارد تنها مختص تجربیات فردی نیست.
در موقعیتهای مختلف، بارها شاهد بودهایم که مثلا کارمندی که با همکارش به اختلاف میخورد، خود را مجاز به زیر پا گذاشتن هر قاعدهای میداند تا او را به اصطلاح سرجایش بنشاند یا افرادی که در معاملات تجاری خود، از ناآگاهی و کماطلاعی طرف مقابل سوءاستفاده میکنند تا سود خود را افزایش دهند یا مدیری که عملکردش فاجعهبار است، اما سعی میکند با آسمان و ریسمان بافتن و بازی با دادهها، نشان دهد که نهتنها زیرمجموعهاش مشکلی ندارند، بلکه وضعیت عالی هم هست. پشت سر هم حرف زدن، خبرچینی و دروغگویی برای تخریب شخصیت دیگران هم این روزها یک رفتار رایج برای برخی افراد شده است. اگر این موارد را کنار هم بگذاریم، متوجه میشویم که بخشی از اعضای جامعه ما وارد دوران «پساشرم» شدهاند.
«پساشرم» به وضعیتی اطلاق میشود که افراد نهتنها نگران عواقب رفتارهای اشتباه خود نیستند، بلکه آنها را به عنوان هنجارهایی مجاز برای تأمین منافع خود میدانند. زیرپا گذاشتن قواعد اجتماعی یکی از پیامدهای این رفتارهاست. نتیجه رواج چنین رفتارهایی، افزایش بیاعتمادی اجتماعی است. در جامعهای که افراد نتوانند حتی در کوچکترین تعاملات به یکدیگر اعتماد کنند، راههای همکاری برای رشد و پیشرفت بسته خواهد شد.
در نهایت، رفتارهای خودمحورانه و نقض اعتماد در جامعه، پیامدهای منفی زیادی به همراه دارد که مهمترین آنها افزایش بیاعتمادی است. برای مقابله با این معضل، نیازمند بازسازی فرهنگ اجتماعی و تقویت اصول اخلاقی در روابط فردی و جمعی هستیم. باید مسئولیتپذیری و صداقت را در خود و دیگران ترویج و از هر فرصتی برای تقویت اعتماد و احترام متقابل استفاده کنیم. در دنیای امروز، اعتماد پایهگذار هر همکاری و پیشرفتی است و تنها با رعایت اخلاقیات و ارزشهای اجتماعی میتوانیم به یک جامعه سالمتر و پیشرفتهتر دست یابیم.