به گزارش شهرآرانیوز؛ هیچ کس از ما انتظار داشتن یک رابطه کامل و بی عیب و نقص را در زندگی مشترک ندارد؛ همچنین لذت بردن از بودن در هرلحظه این رابطه را، ولی میپذیریم این رابطه هم نباید به گونهای باشد که عزت نفسمان را نشانه بگیرد و حس خودتحقیری پیدا کنیم یا اینکه امیدی به آینده آن رابطه نداشته باشیم.
حتما متوجه شده اید که درباره ویژگی های یک رابطه سالم حرف میزنیم؛ ویژگیهایی که میزان و محکی برای پایداری یک زندگی مشترک محسوب میشوند و به ما کمک میکنند تا پیش از آنکه نفس رابطهای به شماره بیفتد، برای آن کاری بکنیم. مسئلهای که امروز موضوع گفت وگوی ما با دکتر زهره معینی، روان شناس و مشاور خانواده هم هست و کمک میکند تا بتوانیم در رابطه مشترکمان بازنگری داشته باشیم و آفتها و آسیبهای آن را پیش از وقوع هر واقعهای شناسایی کنیم.
برای اینکه بدانیم رابطهای که در زندگی مشترک برقرار کرده ایم تا چه اندازه سالم و پایدار است، باید همه کنشها و واکنش هایمان حول سه ضلع یک مثلث بچرخد.
بروز و ظهور صمیمیت، تعهد و رابطه جنسی سالم در زندگی مشترک برای هرکسی میتواند معنا و تفسیر متفاوتی داشته باشد، ولی نشانههای ناسالم بودن یک رابطه برای همه یکسان است و به ما میگوید که کجای این ماجرا ایستاده ایم.
سادهترین سطح برای بررسی اینکه رابطهای سالم است یا نه، این است که دوطرف در رابطه ازنظر جسمی احساس امنیت کنند، یعنی وارد زدوخورد باهم نمیشوند و کارشان به کتک کاری کشیده نمیشود.
اگر در رابطهای یک طرف عادت به باج گیری داشته باشد و با ایجاد احساس گناه در طرف دیگر بر او تسلط یابد، این رابطه بیمار است، مانند فردی که همسرش را منزوی میکند تا خودش همیشه در اولویت توجه قرار بگیرد.
وقتی صمیمیت و شور و هیجان جنسی جای خودش را به پاسخ گویی صرف به غریزه جنسی بدهد، رابطه بیمارگونه است. برای نمونه یک طرف احساس بی کفایتی کند و فقط برای رضایت طرف دیگر وارد رابطه شود.
مهم نیست که دوطرف چقدر وقتهای مشترک باهم دارند یا وقت میگذرانند یا اطرافشان را کسی گرفته است، همین که یکی از دوطرف در رابطه احساس تنهایی کند، یعنی رابطه ناسالم و بیمارگونه است.
بحث و اختلاف نظر امری طبیعی بین همسران است و زنده بودن یک رابطه را نشان میدهد ولی اگر دوطرف به جای گفتگو باهم دائم درحال بحث و نزاع باشند، رابطه سالمی باهم نخواهند داشت.
بددهنی و فحاشی، خشم و عصبانیت، توهین و تحقیر، قضاوت و پیش داوری، تمسخر و سرزنش و نقد منفی، نمونههایی از تهدید روانی در یک رابطه هستند که امنیت رابطه را زیرسؤال میبرند.
اصل زندگی مشترک بر ایجاد دل بستگی است، نه وابستگی. حالا اگر یک طرف وابسته دیگری باشد و مانند گیاه پیچک به دور او بپیچد یا یک طرف عامدانه استقلال طرف دیگر را از او بگیرد و احساس مالکیت بر او داشته باشد، رابطه را بیمار کرده است.
اگر یکی از دوطرف در رابطه احساس آرامش نکند و مجبور باشد خود واقعی اش را پنهان کند و مدام برای طرف دیگر نقش بازی کند، به معنای آن است که رابطه سالمی باهم ندارند.
وقتی شرایط به گونهای باشد که یک طرف در رابطه احساس ناکافی بودن کند و دائم از خودش بپرسد که آیا برای این رابطه جایگزین دیگری وجود دارد، یعنی که یک جای کار میلنگد.
گاهی یکی از دوطرف دائم درحال کنترل رابطه است و همه چیز را به میل و نظر خودش پیش میبرد و به طرف دیگر اجازه عرض اندام در رابطه را نمیدهد، این رابطه هم سالم نیست.
اگر قرار باشد یک طرف رابطه دائم درتلاش بی نتیجهای برای اثبات خودش باشد و توانمندیها و داشتهها یا حتی وفاداری اش مدام به بوته آزمایش و قضاوت گذاشته شود، دور باطلی از بی اعتمادی را در رابطه طی خواهد کرد.
وقتی در رابطهای نمیتوان احساسات خود را بیان کرد و به دلایلی مانند جلوگیری از دعوا، نقدشدن یا قضاوت و پیش داوری فرد مجبور به پنهان کردن آنها باشد، یعنی رابطه بیمارگونه است و باید برای آن فکری کرد.
رابطهای که روی دور تکرار و خالی از هیجان باشد و ادامه دادن آن برای فرد ایجاد انگیزه نکند یا نتواند آینده مشترکی را برای آن رابطه متصور شود، آن رابطه مرده و تمام شده است.
اعتیاد داشتن به هرچیزی در زندگی، حالا میخواهد موادمخدر و روان گردان باشد یا مشروبات الکلی، به معنای آن است که رابطه مشکل دارد و فرد درتلاش است تا کمبودهایش را از این طریق جبران کند.
اصرار بر ادامه یک رابطه ناسالم میتواند برای همسران پیامدهای متفاوتی داشته باشد. برای نمونه؛
پیدا کردن علت و ریشه یک مشکل، نیمی از راه رفته برای حل آن محسوب میشود؛ بنابراین اگر متوجه مشکل در رابطه مان شدیم؛ نخستین گام برای حل آن گفتگو ست. یک گفت وگوی سازنده کمک میکند تا طرف مقابل متوجه نگرانیهای ما باشد و ما را در حل مسئله یاری کند. ولی اگر گفتگو کمکی به حل مسئله نکند و مشکل همچنان ادامه بیابد، وقت آن است که از یک مشاور خوب در این زمینه کمک بخواهیم تا اصولی و زیربنایی مسئله حل وفصل شود.
اگر نسبت به آفتهای یک رابطه ناسالم حساس باشیم و همان ابتدای رابطه برای حل وفصل آن اقدام کنیم، مشکل برطرف خواهد شد.
هیچ گاه افراد خانواده، دوستان و بستگان را وارد مشکلات رابطه مان نکنیم. تجربه نشان داده است حضور این افراد فقط سرپوشی برای کنار آمدن موقتی با مشکلات است. مشکلات حل نشدهای که پس از مدتی با شدت بیشتری خودشان را نشان میدهند و مسئله ساز میشوند.