نقش بانوان واقف در تحولات تاریخی؛ از جانفشانی حضرت خدیجه (س) تا خدمات ماندگار بانو گوهرشاد آیت‌الله علم‌الهدی: گوهرشاد نه‌تنها واقف، بلکه بانویی مجاهد در راه ولایت بود ۵۵ درصد پیشرفت فیزیکی مرکز توانبخشی چندمنظوره ایثار | زیرساخت درمان تخصصی جانبازان جسمی‌حرکتی در مشهد ایجاد می‌شود + فیلم نقش‌آفرینی بانوان در عرصه وقف| رشد ۱۰ درصدی واقفان زن در خراسان رضوی + فیلم رئیس‌جمهور، سخنران رویداد ملی بزرگداشت ۲۲ اسفندماه و روز شهید | اعلام ویژه‌برنامه‌های هفته شهید در خراسان رضوی روایتی عجیب در برنامه زندگی پس از زندگی | کودکی که به دنیای مرگ سفر کرد + فیلم مرزبان زبان خود باشیم درباره شهید محمدحسین بصیر، فرمانده گردان کوثر لشکر ۲۱ امام رضا (ع) | صبور مثل بصیر مروری بر فضیلت افطاری دادن در ماه مبارک رمضان مجموعه دوجلدی «فرشته‌های نماز» منتشر شد واکنش جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به کشف حجاب در سالن همایش‌های وزارت کشور و کتابخانه ملی رئیس ستاد بزرگداشت دهه کرامت منصوب شد (۲۰ اسفند ۱۴۰۳) روایتی از حال‌ و هوای دانش‌آموزان در اردوهای راهیان نور | تجربه ای از جنس‌نور اوقات شرعی امروز مشهد (سه‌شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۳) + دعای روز دهم ماه رمضان سعودی‌ها به زائران حج تمتع، ویزای گردشگری می‌فروشند امام‌رضا(ع)، میزبان سفره افطار ۲ هزار دانش‌آموز روزه‌دار مشهدی کتاب فرانسوی چاپ سربی «سفر به ایران» با قدمتی ۹۵ساله در کتابخانه رضوی چرا سفر به اردوی راهیان نور اهمیت دارد؟ دعای روز نهم ماه مبارک رمضان + صوت و فیلم
سرخط خبرها

روسری سنا، یادگار صحن غدیر بود

  • کد خبر: ۳۰۲۵۸۶
  • ۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۱
روسری سنا، یادگار صحن غدیر بود
از ورودی شیرازی وارد حرم مطهر شدم. دخترم دوید سمت گل‌هایی که ابتدای ورودی را زینت داده‌اند ایستاد کنار دوتا خانم عرب. خوششان آمد و با بچه عکس گرفتند.
عاطفه جعفری
نویسنده عاطفه جعفری

از ورودی شیرازی وارد حرم مطهر شدم. دخترم دوید سمت گل‌هایی که ابتدای ورودی را زینت داده‌اند ایستاد کنار دوتا خانم عرب. خوششان آمد و با بچه عکس گرفتند و به عربی پرسیدند: اسمش چیه؟ گفتم رقیه، رقیه زهرا. چشم‌های سنا برق زد، وقتی بیشتر حرف زدیم گفت اسمش سناست و اهل لبنان است. عربی را دست‌وپا شکسته می‌فهمم، اما آن‌قدر درخواستش عجیب بود که شک کردم و صفحه جست‌وجوی تلفن‌همراهم را آوردم و از مترجم کمک‌گرفتم و فهمیدم انگار درست متوجه شده بودم. گفت: من یک روسری لبنانی گران‌قیمت به تو هدیه می‌دهم و می‌خواهم تو هم یک یادگاری به من بدهی.

قبول کردم راستش چندوقت قبل دیده بودم خاله دوستم که اهل عراق است از همین روسری‌های لبنانی برایش هدیه آورده و خیلی خوشم آمده بود، وقتی سنا گفت روسری‌اش را به من هدیه می‌دهد شوکه شدم از این خواسته‌اش و مخالفت کردن رسم مهمان‌نوازی نبود.

حتی گفت خانه‌ات به حرم نزدیک است؟ و نگران بود اسباب زحمت نشود. باهم قرار گذاشتیم فردا ظهر بعد از نماز در همان مکان مقدس همدیگر را ببینیم و هدایا را ردوبدل کنیم. تلفن همراهش را داشتم ولی نتوانستم در شبکه‌های اجتماعی ارتباط برقرار کنم. تا صبح فکر کردم چه هدیه‌ای برایش ببرم که هم ارزش مالی داشته باشد و هم سوغاتی خوبی باشد.

فردا صبح از خواب بیدار شدم و رومیزی قلمکار را که از اصفهان برای خودم خریده بودم و هنوز داخل جعبه‌اش بود کادوپیچ کردم و داخل پاکت زیبایی گذاشتم و راهی حرم شدم. هرچه تماس گرفتم ارتباط برقرار نشد که نشد دیر شده بود و باید به خانه برمی‌گشتم. به یک‌باره تلفنم زنگ خورد و شماره سنا را دیدم. پشت تلفن درحالی که سعی می‌کرد فصیح صحبت کند گفت: عاطیفه! أنا فی مضیف الإمام الرضا صحن غدیر. دویدم سمت مهمانسرای صحن غدیر و همدیگر را سخت در آغوش کشیدیم زیر سایه امام هشتم.

احوال خوشی در وجودم شکل گرفته بود. گفت: عاطفه این روسری را دادم که وقتی می‌آیی حرم مرا یاد کنی. چند روز بعد که سید حسن‌نصرا... رحمت‌ا. علیه به شهادت رسیدند و اوضاع مردم لبنان بیشتر با جنگ آمیخته شد. به سنا فکر کردم. به دوستی‌مان که زیر سایه امام‌رضا (ع) شکل گرفت؛ و هربار مشرف می‌شوم محضر آقا بعد از دعا برای نابودی اسرائیل، دعا می‌کنم حال خودش و خانواده‌اش خوب باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->