حجة‌الوداع، آخرین سفر و کامل‌ترین پیام برای بشریت رئیس دستگاه قضا، در حرم امام‌رضا(ع) پای حرف یک ارباب‌رجوع نشست بارگاه امام رضا (ع) نماد عینیِ قدرت و نفوذ مکتب اهل‌بیت (ع) در جهان است تجدید میثاق پیروان ادیان الهی با آرمان‌های امام خمینی (ره) | رونمایی از سرود «امام و وحدت ادیان الهی» ثبت‌نام دوره آموزشی تربیت مربی قرآن در مشهد آغاز شد ورود جدی بسیج جامعه زنان خراسان رضوی به موضوع جوانی جمعیت و فرزندآوری شهادت، میراث حوزه‌های علمیه است | طلبه باید نوکر امام‌ زمان(عج) باشد سردار سعید محمدی، دبیر ستاد مرکزی راهیان نور کشور شد تشرف زوج‌های ناشنوای اصفهانی به حرم امام‌رضا(ع) هم‌زمان با سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه‌الزهرا(س) کتاب «اطلس نبرد‌های سرنوشت‌ساز» رونمایی شد | روایتی از درس‌های راهبردی دفاع مقدس تکنیک‌های تربیت اسلامی برای تقویت مسئولیت پذیری کودکان «آیه‌ها»، محفل تکریم آیه‌ها | اجلاسیه بزرگداشت ۴۰۰ شهید روحانی و طلبه خراسان رضوی برگزار شد غلامرضا قاسمیان، روحانی بازداشت‌شده در مراسم حج تمتع، آزاد شد + عکس پیکر مطهر شهید ابوتراب نوری پس از ۴۳ سال شناسایی شد آغاز به کار فعالیت مدرسه «کودک طیب‌گزین» با محوریت مساجد شرط ازدواج: خادمی اهل‌بیت(ع) هشدار دبیر شورای عالی فضای مجازی کشور درباره تبعات فرهنگی هوش مصنوعی درخواست برای آرامش و عدم انتشار اخبار غیررسمی درباره حجت الاسلام قاسمیان، روحانی بازداشت شده در عربستان مراسم اختتامیه جشنواره شعر «ایرانِ امام‌رضا(ع)» برگزار می‌شود گنجینه نفایس رضوی در تهران به نمایش درآمد | «فرنود هشت» در موزه ملی ملک + ویدئو
سرخط خبرها

روسری سنا، یادگار صحن غدیر بود

  • کد خبر: ۳۰۲۵۸۶
  • ۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۱
روسری سنا، یادگار صحن غدیر بود
از ورودی شیرازی وارد حرم مطهر شدم. دخترم دوید سمت گل‌هایی که ابتدای ورودی را زینت داده‌اند ایستاد کنار دوتا خانم عرب. خوششان آمد و با بچه عکس گرفتند.

از ورودی شیرازی وارد حرم مطهر شدم. دخترم دوید سمت گل‌هایی که ابتدای ورودی را زینت داده‌اند ایستاد کنار دوتا خانم عرب. خوششان آمد و با بچه عکس گرفتند و به عربی پرسیدند: اسمش چیه؟ گفتم رقیه، رقیه زهرا. چشم‌های سنا برق زد، وقتی بیشتر حرف زدیم گفت اسمش سناست و اهل لبنان است. عربی را دست‌وپا شکسته می‌فهمم، اما آن‌قدر درخواستش عجیب بود که شک کردم و صفحه جست‌وجوی تلفن‌همراهم را آوردم و از مترجم کمک‌گرفتم و فهمیدم انگار درست متوجه شده بودم. گفت: من یک روسری لبنانی گران‌قیمت به تو هدیه می‌دهم و می‌خواهم تو هم یک یادگاری به من بدهی.

قبول کردم راستش چندوقت قبل دیده بودم خاله دوستم که اهل عراق است از همین روسری‌های لبنانی برایش هدیه آورده و خیلی خوشم آمده بود، وقتی سنا گفت روسری‌اش را به من هدیه می‌دهد شوکه شدم از این خواسته‌اش و مخالفت کردن رسم مهمان‌نوازی نبود.

حتی گفت خانه‌ات به حرم نزدیک است؟ و نگران بود اسباب زحمت نشود. باهم قرار گذاشتیم فردا ظهر بعد از نماز در همان مکان مقدس همدیگر را ببینیم و هدایا را ردوبدل کنیم. تلفن همراهش را داشتم ولی نتوانستم در شبکه‌های اجتماعی ارتباط برقرار کنم. تا صبح فکر کردم چه هدیه‌ای برایش ببرم که هم ارزش مالی داشته باشد و هم سوغاتی خوبی باشد.

فردا صبح از خواب بیدار شدم و رومیزی قلمکار را که از اصفهان برای خودم خریده بودم و هنوز داخل جعبه‌اش بود کادوپیچ کردم و داخل پاکت زیبایی گذاشتم و راهی حرم شدم. هرچه تماس گرفتم ارتباط برقرار نشد که نشد دیر شده بود و باید به خانه برمی‌گشتم. به یک‌باره تلفنم زنگ خورد و شماره سنا را دیدم. پشت تلفن درحالی که سعی می‌کرد فصیح صحبت کند گفت: عاطیفه! أنا فی مضیف الإمام الرضا صحن غدیر. دویدم سمت مهمانسرای صحن غدیر و همدیگر را سخت در آغوش کشیدیم زیر سایه امام هشتم.

احوال خوشی در وجودم شکل گرفته بود. گفت: عاطفه این روسری را دادم که وقتی می‌آیی حرم مرا یاد کنی. چند روز بعد که سید حسن‌نصرا... رحمت‌ا. علیه به شهادت رسیدند و اوضاع مردم لبنان بیشتر با جنگ آمیخته شد. به سنا فکر کردم. به دوستی‌مان که زیر سایه امام‌رضا (ع) شکل گرفت؛ و هربار مشرف می‌شوم محضر آقا بعد از دعا برای نابودی اسرائیل، دعا می‌کنم حال خودش و خانواده‌اش خوب باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->