به گزارش شهرآرانیوز، زن ۲۱ساله که به اتهام ارتباط غیراخلاقی با مرد مسافرکش دستگیر شده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: حدود ۳ سال قبل زمانی که سوار یکی از اتوبوسهای شهری چابهار بودم، با پسر جوانی در اتوبوس آشنا شدم. «نادر» اهل بجنورد بود و این دیدارها ادامه یافت تا این که مدتی بعد او به همراه مادرش به خواستگاریام آمدند ولی پدرم به شدت مخالفت کرد. از سوی دیگر من و مادرم به این ازدواج اصرار داشتیم تا جایی که دیگر پدرم نیز نتوانست مقاومت کند و با این شرط که بعد از ازدواج دیگر به منزلش نروم رضایت داد.
من و نادر هم بعد از برگزاری مراسم عقدکنان راهی بجنورد شدیم و در کنار مادرشوهرم به زندگی مشترک ادامه دادیم، اما در همان روزهای اول فهمیدم شوهرم و خواهرش به مصرف (بنگ) اعتیاد دارند. خیلی زود آنها مرا نیز پای بساط نشاندند و در مدت یک ماهی که آن جا بودیم من هم به یک معتاد حرفهای تبدیل شدم، اما بعد از آن به مشهد مهاجرت کردیم و من نه تنها به شوهرم کمک میکردم بلکه به نگهداری از سالمندان اشتغال داشتم تا کمک خرج خانواده باشم ولی شوهرم هر روز بیشتر در گرداب مواد افیونی فرو میرفت تا این که یک روز فهمیدم مرا به عنوان دوست دختر خودش معرفی کرده و به بهانه آشنایی من با یک پسر غریبه مبالغی را از او گرفته است. وقتی آن پسر با شماره تلفن من تماس گرفت تا با من آشنا شود من هم بی محابا پرخاشگری کردم و با توهین و ناسزا از او خواستم دیگر برایم مزاحمت ایجاد نکند، اما او سوگند میخورد که از متاهل بودن من اطلاعی نداشته است به همین خاطرآن شب با «نادر» به مشاجره پرداختم ولی بازهم از او طلاق نگرفتم.
چند روز بعد با دیدن آگهی نگهداری از یک زن سالمند راهی یکی از شهرهای شمالی کشور شدیم، اما ۳ روز بعد فرزندان آن پیرزن فقط با من قرارداد بستند و شوهرم را طرد کردند. او هم با همان ۸۰۰ هزار تومانی که از صاحبکارم گرفت دوباره راهی مشهد شد و در یکی از تالارهای مشهد کاری پیدا کرد. من هم حدود یک سال آن جا بودم و دوباره به مشهد بازگشتم ولی اختلافات ما به حدی شدت گرفت که دیگر مرا به خانه راه ندادند حتی مادر و خواهر شوهرم به تالار میآمدند و به من ناسزا میگفتند. در این مدت شوهرم حتی لوازمی را که پیرزن خیّر به من داده بود فروخت و من دیگر حتی نمیتوانستم مخارج اعتیاد خودم را تامین کنم. در همین شرایط روزی که قصد داشتم برای دیدار با مادرم به پایانه مسافری بروم سوار یک دستگاه پراید عبوری شدم و در مسیر با راننده به درد دل پرداختم. او هم که با همسرش اختلاف داشت و در کشاکش طلاق بودند به حرف هایم گوش میداد تا جایی که وقتی دید من آواره هستم و جا و مکانی برای زندگی ندارم مرا به خانه خودش برد؛ اما آن شب همسرش سرزده از راه رسید و آبروریزی به راه انداخت.
پس ازآن من آن مرد مسافرکش را تشویق کردم تا با همسرش آشتی کند و من هم با انجام اقدامات قانونی از همسرم طلاق بگیرم. او هم پیشنهاد مرا پذیرفت و قرار شد صبح روز بعد به دیدار همسرش برود ولی آن شب من درون خودرو بودم که ناگهان همسر او به همراه ماموران انتظامی سر رسیدند و ما را به کلانتری انتقال دادند.
حالا هم از رفتارهای گذشتهام پشیمانم و میدانم که سقوط در مرداب کثیف اعتیاد مرا به این فلاکت انداخته است؛ ای کاش ...
با دستور سرگرد احمد آبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسیهای تخصصی و تحقیقات پلیسی درباره ادعاهای این زن جوان و همچنین اقدامات مشاورهای برای نجات وی از چنگ اعتیاد در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
منبع: خراسان