گازگرفتگی در خیابان مفتح مشهد، یک قربانی گرفت (۲۱ دی ۱۴۰۳) آیا مدارس، دانشگاه ها، ادارات و بانک های تهران فردا (شنبه، ۲۲ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ آیا امتحانات دانشگاه‌ها و مدارس مشهد و خراسان رضوی، فردا (شنبه، ۲۲ دی ۱۴۰۳) لغو شده است؟ مدارس و ادارات کدام استان‌های کشور فردا (شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳) تعطیل شده است؟ آیا مدارس، ادارات و بانکهای مشهد و خراسان رضوی فردا (شنبه، ۲۲ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ واژگونی خودرو در جاده تربت‌جام ۶ مصدوم برجای گذاشت (۲۱ دی ۱۴۰۳) تمدید تأیید سوابق تحصیلی تا ۲۶ دی ۱۴۰۳ ماجرای اقدام به خودکشی یک دختر در خرمدشت کرج چه بود؟ وزارت بهداشت نسبت به افزایش تب مالت هشدار داد برخورد اتوبوس با نمازخانه در خراسان شمالی| یک نفر کشته و سه تن مصدوم شدند (۲۱ دی ۱۴۰۳) آشنایی با ویروس متاپنوموویروس، علائم و راه‌های پیشگیری از آن آتش‌سوزی کالیفرنیا، دامن پسر بایدن را هم گرفت! جزییاتی مهم از خودکشی یک عامل جاسوسی در زندان سمنان (۲۰ دی ۱۴۰۳) خسارت آتش سوزی لس‌آنجلس بیش از ۵۰ میلیارد دلار برآورد شد زلزله نسبتا شدیدی ارومیه را لرزاند + جزئیات (۲۰ دی ۱۴۰۳) مستمری دی‌ ماه معلولان واریز شد (۲۰ دی ۱۴۰۳) پویش ملی «در نجف» گامی مؤثر در جهت تربیت و توانمندسازی نسل آینده است تصویب طرح مشارکت نوجوانان در شورای اجتماعی محلات مشهد درباره علل ابتلا به هموروئید، راهکارهای پیشگیری و نیز درمان آن | دردی که خجالت ندارد! حمایت از حدود ۴۳۰۰ خانواده دارای فرزند دوقلو در خراسان رضوی توسط سازمان بهزیستی سن ابتلا به آلزایمر به ۴۵ سال رسیده است ویتامینی که اسمش را کم شنیده‌اید، اما بسیار مفید است کلاهبرداری در پوشش ثبت نام خودرو در سکو‌های درج آگهی برخورد بدون اغماض دستگاه قضا با عوامل سقط جنین ارتباط بین بیماری قلبی و سرطان سینه فشارخون بالا را با توصیه‌های طب ایرانی کنترل کنید ظرفیت اندک و مشکلات بی‌شمار همراه‌سراهای بیمار در مشهد ادامه دارد | بدون پتو؛ بدون فرش! نسخه جدید نرم‌افزار تهیه «لیست بیمه» کارفرمایان به‌روزرسانی شد راه‌اندازی خط ویژه مشاوره تلفنی حفظ حیات جنین ضدونقیض‌ها درباره ویروس تنفسی جدید چینی لزوم رعایت توصیه‌های بهداشتی برای گذر از یک ویروس تنفسی متهم به قتل در شب یلدا، در بازسازی صحنه جنایت: مقتول مقابل مادرم فحش رکیک داد
سرخط خبرها

از غروب تا غروب

  • کد خبر: ۳۰۳۱۵
  • ۲۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۱:۱۴
از غروب تا غروب
فرزام شیرزادی ـ داستان‌نویس و روزنامه‌نگار

به گزارش شهرآرانیوز، در صف نسبتاً جمع و جور نانوایی سنگکی هفت، هشت نفر ایستاده‌اند. دم دمای غروب است. خلق، یخلا و رها از قید و‌ بند هر آنچه فاصله اجتماعی می‌نامند، کله به کله‌ی هم نزدیک کرده‌اند. در و بی‌در حرف می‌زنند. شاطر جوانِ قد بلند و فربه، اسکناسی ۱۰ هزار تومانی از نفرِ اول صف می‌گیرد و با انگشت سبابه‌اش برای یافتن باقی پول مشتری، سکه‌های توی قوطی خالی حلوا ارده را جا‌به‌جا می‌کند. بلند و کشدار خمیازه می‌کشد. دهانش را چنان باز می‌کند که نویسنده یادِ اسب‌های آبی تنومند در برکه‌های سرزمین‌های دور و پرت افتاده آفریقا می‌افتد. چند نان نحیف و نیم‌سوخته از تنور درمی‌آورد و پرت می‌کند روی پیشخوان فلزی. نفر پشت سری‌اش فاصله اجتماعی که هیچ، فاصله ایمنی‌- عقیدتی را هم نادیده گرفته و سیگار و دهان و لب و لوچه‌اش با جمجمه جلویی بیست سانت هم کمتر فاصله دارد.

تند تند و چارواداری به سیگار بد بو و پر دودش پک می‌زند و در خلسه‌ای گنگ و بی‌قرار چند مرتبه روی پنجه پا بلند می‌شود تا تنور یا جایی اطراف آن را دید بزند. شاطر دماغش را می‌خاراند. دوباره خمیازه می‌کشد؛ چنان کشدار و صدا‌دار که انگار جایی همان پشت و پسِ گونی‌های آرد دارند پارچه جر می‌دهند.
       همه کافه‌های خیابان کریم‌خان، ایرانشهر، خردمند و چند خیابان آن طرف‌تر باز است. بازِ باز. مرد و زن، پیر و جوان، نر و ماده و لات‌های بی‌خطر و نیمچه ژیگولوهای ابرو برداشته، از تو کافه‌ها تا میانه پیاده‌روهای باریک، قهوه و نسکافه و کیک تناول می‌کنند. بلند بلند اظهار لحیه می‌کنند. حال می‌کنند. نه ماسکی به‌کار است، نه دستکش و نه فاصله‌ای.
       همه شده‌اند داروساز. سر هر کوچه و برزن یک داروخانه سبز شده؛ داروخانه دکتر عبدلی، داروخانه دکتر مَندلی، دکتر کفتری، دکتر صفدری، دکتر دفتری و الی غیرالنهایه. یکی را انتخاب می‌کنی. داروخانه با یک پلاستیک ضخیمِ شیشه‌ای به دو بخش نامساوی تقسیم شده است. نسخه‌پیچ‌ها آن طرف، نسخه به دست‌ها این طرف. کلی الکل و ژل و ماسک چپانده‌اند تو یک ویترین بزرگ شیشه‌ای که از کف زمین تا سقفِ چرک و رنگ و رو رفته داروخانه قد علم کرده. جز پیرزنی ‌ریز نقش که موهای کوتاه و شانه‌نکرده‌اش را بیرون ریخته و در ربودگی‌‌ای از خیال و واقعیت کشف حجاب کرده، هیچ جنبنده‌ای، حتی نسخه پیچ‌ها و نپیچ‌ها هم ماسک به ‌صورت ندارند. میانسالی با پهنای شست دست، عرق پیشانی‌ باریکش را می‌تکاند و با صدای گس و گیرا رو به یکی از نسخه‌پیچ‌ها می‌گوید: «ترامادول داری؟» - داریم. یک بسته هفتاد و پنج تایی ماسک به ظاهر جراحی می‌خری و می‌آیی بیرون.
       به غروبِ فردا نرسیده چهار تا از ماسک‌ها موقع سوار شدن روی صورتت کششان در می‌رود. زرتشان قمصور می‌شود. ماسک‌ها را می‌شماری. پنجاه ماسک کج و معوج که انگار همین حالا از دهان گاو بیرونشان کشیده‌اند. روی بسته‌اش نوشته هفتاد و پنج عددی. بسته نه نشان استاندارد دارد، نه شماره ثبت، نه نشانی کارخانه و نه هیچ مشخصات دل خوش‌کنکی. شماره سازمان بهداشت و دارو را از اینترنت در‌می‌آوری. صدایی ضبط شده شانزده شماره سه رقمی مختلف را با خونسردی و شمرده شمرده اعلام می‌کند که با هرکدام کار ‌داری آنجا را بگیری. چند تا از داخلی‌ها را می‌گیری، هیچ‌کس جواب نمی‌دهد.

دوباره چند سه رقمی دیگر را می‌گیری. بی‌فایده است. این‌قدر داخلی‌ها را می‌گیری که داخلی‌دانت در‌می‌آید. سرِآخر یک نفر گوشی را برمی‌دارد. شماره‌ای چهار رقمی می‌دهد که باید به آنجا زنگ بزنی. زنگ می‌‌زنی. آنجا هم همین حکایت است؛ داخلی اندر داخلی.‌گیر افتاده‌ای در داخلی‌ها. سماجت به خرج می‌دهی. سماجت جواب می‌دهد. این‌قدر از این داخلی به آن داخلی را می‌گیری که یک نفر گوشی را برمی‌دارد. چون صداها ضبط می‌شود، با ادب باسمه‌ای و زبانِ اداری می‌گوید لطفاً این شماره را که می‌گویم یادداشت کنید. یادداشت می‌کنی. آنجا هم همان بساط قبلی است. از این داخلی به آن داخلی. چقدر داخلی. سماجت جواب نمی‌دهد. کش‌های در رفته ماسک‌ها را با منگنه سرهم‌بندی می‌کنی.

هر طرف دو منگنه بهتر است. زیرشان یک تکه دستمال کاغذی می‌چپانی و می‌بندی روی دهان و دماغت. از خانه می‌زنی بیرون. چند ساعتی از غروب گذشته. چراغ‌های کوچه سراسر خاموشند؛ تاریکِ تاریکِ. ماسک را از روی دهانت برمی‌داری. پرتش می‌کنی تو باغچه‌ای که چند کیسه زباله‌ی شکم داده روی هم کوت شده‌اند. لخ لخ‌کنان و بی‌هدف راه می‌افتی سمت جایی که نمی‌دانی کجاست. به دریا که نمی‌شود رگبار بست.

منبع: همشهری

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->