«بامداد خمار» این هفته (۵ آبان ۱۴۰۴) دوقسمتی منتشر می‌شود تابلوی ناپدیدشده پیکاسو پیدا شد پوریا پورسرخ، هوادار ویژه رئال در جدال با بارسلونا + عکس واکنش متفاوت نوید محمدزاده به ماجرای اخیر وحید هاشمیان + عکس ساعد سهیلی و هستی مهدوی‌فر با «خانم یامامورا» می‌آیند آیا محمدرضا شایع خواننده رپ، مجوز گرفت؟ (۴ آبان ۱۴۰۴) شکست‌های بزرگ دیزنی در گیشه ۲۰۲۵ جزئیات زمان و مکان جشنواره جهانی فیلم فجر اعلام شد اشعار شفیعی‌کدکنی به دنیای کودکان رسید سرقت موزه لوور، ایده‌ای برای فیلم جدید جورج کلونی «بچه مردم» رکورد افتتاحیه فیلم‌های نوجوانانه ایران را شکست «راپونزل» به دنیای واقعی می‌آید | نسخه لایو اکشن «گیسوکمند» در راه است «آوای عشق»، صدای وحدت و امید از دل سرود‌های ایرانی برگزاری یادبودی برای زنده‌یاد «ناصر تقوایی» هنرمند باید الهام پذیر باشد | گفت وگو با سروش دستمالچیان، هنرمند نقاش، طراح، کاریکاتوریست و عکاس آغاز مرحله نهایی «قندپهلو» از شبکه نسیم آموزش داستان نویسی | چشم‌های دکمه‌ای من (بخش نهم) مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (دوشنبه، ۵ آبان ۱۴۰۴) «ناتوردشت» راهی بلاروس می‌شود
سرخط خبرها

ولش کن!

  • کد خبر: ۳۰۳۱۷۰
  • ۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۷
ولش کن!
روزی هزاربار هم تکرار می‌شود و هربار هم می‌گوییم ولش‌کن! این اواخر رفته بودم یک مرکز درمانی که با بیمه تکمیلی قرارداد داشت. این یعنی نباید بابت خدماتش از من پولی دریافت می‌کرد.

ولش کن! این ولش‌کن از آن ولش‌کن‌هایی نیست که خطاب به دیگران و با صدای بلند می‌گوییم. این ولش‌کن از آن ولش‌کن‌هایی است که توی دلمان و زمزمه‌کنان خطاب به خودمان می‌گوییم و خیلی راحت می‌گذریم از کنارش.

آن هم درست وقتی قرار است قدم از قدم برداریم، وقتی که قرار است پایمان را کمی فراتر بگذاریم از منطقه امن عادت‌هایمان.

اذعان می‌کنم کار ساده‌ای نیست. رفتار‌های ما خودکار و خودجوش عجین شده با شکل و شخصیتمان و تغییر حکایت از جا‌کندن درخت تنومند پر از خار و خاشاک همان مرد کاهلی است که کار امروز را به فردا می‌انداخت و در از میان برداشتن سنگی که پیش پایش بود سستی می‌کرد.

تغییر یا بودن آن جوری که همیشه نبوده‌ایم، بودن با نسخه‌ای متفاوت از همان همیشگی خودمان، درد دارد.

روزی هزاربار هم تکرار می‌شود و هربار هم می‌گوییم ولش‌کن! این اواخر رفته بودم یک مرکز درمانی که با بیمه تکمیلی قرارداد داشت. این یعنی نباید بابت خدماتش از من پولی دریافت می‌کرد. حتی وقتی زنگ زدم و پرسیدم، گفتند: بیا! مجانی است!

رفتم و برای ارائه هر خدمتی از رادیولوژی تا ویزیت پزشک و ... گرفته از من پول گرفتند. می‌گفتند بخشی را باید خودت بپردازی و من هاج‌و‌واج فقط کارت می‌دادم و پول و زیر لب به خودم می‌گفتم: ولش‌کن! پولی نیست حالا! بعد که به خانه برگشتم درد داشتم! این بار تغییر نکردن برایم دردآور بود! این بار که انگار به‌جای ولش‌کن کسی در گوشم می‌گفت تو نمی‌توانی از حق خودت دفاع کنی! تو حاضری زیر بار حرف زور بروی و دم نزنی! و بعد که یادم آمد پای تمام فرم‌ها جلو عبارت شغل نوشته بودم: خبرنگار! بیشتر دردم گرفت.

«خبرِ چه نگاری!» من که حرف خودم را هم نتوانسته بوده‌ام بزنم چطور فکر می‌کردم که این سال‌ها تریبون بودم برای دیگران؟ آخر این مطلب هم نمی‌خواهم بگویم که حالا من تغییر کرده‌ام و همه چیز خوب پیش می‌رود! نه! آخرش می‌خواهم اذعان کنم به این کاستی و بعد از اینکه احساس می‌کنم نردبان آگاهی را فقط یک پله، تأکید می‌کنم یک پله! بالا رفتم. بلی! تغییر بی‌آگاهی و اذعان‌شدنی نیست و همین برایم تا اطلاع ثانوی ختم این غائله بود!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->