اهالی کوچه بهمن | همان مردم رئیس انجمن هنر‌های تجسمی خراسان رضوی: برای حضور در این جشنواره، به دنبال آثار برجسته و باکیفیت بودیم باران کوثری صداپیشه داستان صوتی تیستو سبزانگشتی شد دیدار استاندار خراسان رضوی با امیراطهر سهیلی، کارگردان فیلم سینمایی برادر کوچک من زمان پخش قسمت چهارم سریال ازازیل در شبکه نمایش خانگی شاهزاده دربه در | درباره فیلم تاکسیدرمی، ساخته محمد پایدار سوژه پرکشش، روایت کم جان | نگاهی به فیلم ماریا، به کارگردانی مهدی اصغری ازغدی فرار به عقب از ترس مسائل روز | درباره چهل وسومین جشنواره ملی فیلم فجر زمان پخش سریال سلمان فارسی اعلام شد پایتخت ۷ بعد از شب‌های قدر پخش می‌شود صفحه نخست روزنامه‌های کشور - چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ حضور فیلم کوتاه نیجریه در دو جشنواره جهانی + جزئیات ماجرای شکایت ستاد امربه‌معروف از سریال تاسیان چیست؟ رونمایی از ۱۱ کتاب در حوزه ارتش و دفاع مقدس بن افلک و جان برنتال با فیلم حسابدار در راه سینما + عکس
سرخط خبرها

ولش کن!

  • کد خبر: ۳۰۳۱۷۰
  • ۱۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۷
ولش کن!
روزی هزاربار هم تکرار می‌شود و هربار هم می‌گوییم ولش‌کن! این اواخر رفته بودم یک مرکز درمانی که با بیمه تکمیلی قرارداد داشت. این یعنی نباید بابت خدماتش از من پولی دریافت می‌کرد.
ضحی زردکانلو
نویسنده ضحی زردکانلو

ولش کن! این ولش‌کن از آن ولش‌کن‌هایی نیست که خطاب به دیگران و با صدای بلند می‌گوییم. این ولش‌کن از آن ولش‌کن‌هایی است که توی دلمان و زمزمه‌کنان خطاب به خودمان می‌گوییم و خیلی راحت می‌گذریم از کنارش.

آن هم درست وقتی قرار است قدم از قدم برداریم، وقتی که قرار است پایمان را کمی فراتر بگذاریم از منطقه امن عادت‌هایمان.

اذعان می‌کنم کار ساده‌ای نیست. رفتار‌های ما خودکار و خودجوش عجین شده با شکل و شخصیتمان و تغییر حکایت از جا‌کندن درخت تنومند پر از خار و خاشاک همان مرد کاهلی است که کار امروز را به فردا می‌انداخت و در از میان برداشتن سنگی که پیش پایش بود سستی می‌کرد.

تغییر یا بودن آن جوری که همیشه نبوده‌ایم، بودن با نسخه‌ای متفاوت از همان همیشگی خودمان، درد دارد.

روزی هزاربار هم تکرار می‌شود و هربار هم می‌گوییم ولش‌کن! این اواخر رفته بودم یک مرکز درمانی که با بیمه تکمیلی قرارداد داشت. این یعنی نباید بابت خدماتش از من پولی دریافت می‌کرد. حتی وقتی زنگ زدم و پرسیدم، گفتند: بیا! مجانی است!

رفتم و برای ارائه هر خدمتی از رادیولوژی تا ویزیت پزشک و ... گرفته از من پول گرفتند. می‌گفتند بخشی را باید خودت بپردازی و من هاج‌و‌واج فقط کارت می‌دادم و پول و زیر لب به خودم می‌گفتم: ولش‌کن! پولی نیست حالا! بعد که به خانه برگشتم درد داشتم! این بار تغییر نکردن برایم دردآور بود! این بار که انگار به‌جای ولش‌کن کسی در گوشم می‌گفت تو نمی‌توانی از حق خودت دفاع کنی! تو حاضری زیر بار حرف زور بروی و دم نزنی! و بعد که یادم آمد پای تمام فرم‌ها جلو عبارت شغل نوشته بودم: خبرنگار! بیشتر دردم گرفت.

«خبرِ چه نگاری!» من که حرف خودم را هم نتوانسته بوده‌ام بزنم چطور فکر می‌کردم که این سال‌ها تریبون بودم برای دیگران؟ آخر این مطلب هم نمی‌خواهم بگویم که حالا من تغییر کرده‌ام و همه چیز خوب پیش می‌رود! نه! آخرش می‌خواهم اذعان کنم به این کاستی و بعد از اینکه احساس می‌کنم نردبان آگاهی را فقط یک پله، تأکید می‌کنم یک پله! بالا رفتم. بلی! تغییر بی‌آگاهی و اذعان‌شدنی نیست و همین برایم تا اطلاع ثانوی ختم این غائله بود!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->