کسانی که با ما همعقیده نیستند، نه ازاینجهت است که با آن عناد دارند؛ یعنی چنین نیست که حقانیت آنچه را که ما حق میدانیم، آنها نیز حق میدانند، اما عالما عامدا آن را انکار میکنند، بلکه آنان به اصول دیگری میاندیشند و از اصول و اندیشههای ما آگاهی ندارند. کسانی که حقیقتی را بشناسند، اما آن را عالما عامدا انکار کنند، بسیار ناداناند.
در واقع تکثر خصلت ذاتی انسان و امور اجتماعی است و نمیشود آن را از بین برد. واقعیت این است که تلاشهای نهادهای قدرت برای انسانسازی و نادیده انگاشتن تنوع و تکثر ناچار محکوم به شکست است. پروژههایی مانند اسلامسازی دانشگاهها، تولید علوم انسانی اسلامی با روشهای فرمایشی به اتکای قدرت حکومت هیچگاه موفق نخواهد بود. تجربه روال کمونیستی برای یک انسان و جلوگیری از هرگونه تنوع و تکثر با قدرت تبلیغی و نظامی سرسامآور و بالأخره دیوارهای آهنین برای جلوگیری از افکار و اندیشههای غیر و در آخر انفجار اجتماعی و فروپاشی نظام کمونیستی، بهترین درس تاریخی در محکومیت و گماندیشی و تکمحوری و شکست تمامیتخواهی است.
حرمتگذاری به غیرهماندیشان، حرمتگذاری به انسان و اعتقاد به کرامت ذاتی انسانهاست. رفق و مدارا احترامگذاری مصلحتی نیست که نحلههای فکری مخالف را چون یک ضرورت اجتماعیاند، باید برای آنها حقوق اضطراری قائل شد، اما درواقع باطلاند، حقوقی ندارند و بهتر بود وجود نمیداشتند.
رفق و مدارا برآمده از این دیدگاه متعالی است که به کرامت ذاتی انسان ایمان دارد، به استعدادها و تواناییهای او اصالت میدهد، انسان را منبعی غنی و سرشار از خیر و برکت میداند، به نظریات و دیدگاههای مختلف احترام میگذارد و انسان ها را در هر مقام و موقعیت نیازمند به تعاون و تعامل با یکدیگر میداند. رفق و مدارا از ثمرات وجود مبارک انسان توسعهیافته و فرهیخته است که به شرح فوق به نهاد انسان مینگرد. رفتار مهربانانه توأم با سعه صدر پیوندهای جامعه را تقویت و مستحکم مینماید. روشی عاقلانه است که دوستی و همزیستی مسالمتآمیز و تنشزدایی را با کمترین هزینه به جامعه انسانی ارزانی میدارد و آنچه از پاکی و صلاح از این 2 کرامت انسانی بدون هزینه عاید جامعه میشود، از هیچ عامل دیگر ساخته نیست. به قول مولانا: تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر/ بل ز صد لشکر، ظفرانگیزتر. تعامل مهربانانه دلها را تحتتأثیر قرار میدهد. این 2 سجیه اخلاقی در میدان مسائل اعتقادی، ارشاد و هدایت، بیشترین کارایی ارشادی و هدایتی را دارد؛ ارشاد و هدایتی که همراه با صداقت و عشق است. سیره عملی رسول گرامی اسلام در رابطه با دشمن بهویژه در فتح مکه زیباترین نمایش اسلام در مدارا و رفق رحمانی است. پیامبر(ص) در اوج پیروزی خطاب به دشمن در حضیض ذلت فرمود: درباره من چه میاندیشید؟ گفتند: برادر بزرگوار ما هستی و پیروز شدهای. جز خیر از تو انتظار نداریم. پیامبر با بزرگواری فرمود: من همان سخنی را به شما میگویم که برادرم یوسف به برادران خطاکارش گفت؛ «لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» (سوره یوسف؛ آیه 92)؛ «خجل نباشید، بر شما ملامتی نیست. خداوند شما را میبخشد؛ چون او مهربانترین مهربانان است». بروید، همه آزادید و حتی از آنها نخواست تا مسلمان شوند. نقطه مقابل رفق و مدارا فشار، خشونت، تحمیل، کینهورزی، انتقام، تمامیتخواهی و سختگیری زورمدارانه است. به همان اندازه که رفق و مدارا در تقویت بنیادهای اجتماعی، ارشاد و هدایت عاشقانه و زندگی مسالمتآمیز سازنده و کاراست، خشونت و سختگیری زورمدارانه گسستگی اجتماعی و عکسالعمل متنفرانه ایجاد میکند. لجاجت، خشونت، دشمنی، کشمکش، انفجار اجتماعی، ترس، نفاق، خیانت، فرصتطلبی و اختلالات روحی و روانی از تولیدات مخرب روال جاهلانه خشونت و تحمیل است. علاوه بر آثار ویرانگر یادشده، هزینههای سرسامآور هرزشده بر جامعه تحمیل میکند و زشتترین چهره از دین و دینداران را به نمایش میگذارد؛ تخریبی که از اجبار، اکراه، سختگیری و خشونت بر ارزشهای دینی وارد میشود و از هر تخریبی شکنندهتر است. آنچه در این بازه زمانی بهوسیله ارتجاع مذهبی، افراطیون، گروههای تندرو و خشونتطلب به نام دین انجام میشود، بدترین نوع دشمنی با دین و دینداران است. این عملکرد کریه جاهلانه برخواسته از جهل مرکبی است درباره نهاد بشر؛ بدان گرفتارند و فکر میکنند کارشان به نفع دین و دینداری است. برداشت نادرست از انسان، نحوه تعامل با انسان را دچار مشکل میکند. مطلق کردن خود و اندیشه خود و مقیاس قرار دادن خود و اندیشه خود، بهخصوص با گرایش سیاسی خاص، بلای عظیمی است که نمود آن در عملکرد خوارج، لنین، استالین، هیتلر، طالبان، القاعده و
داعش است.