میزبانی حرم مطهر رضوی از ۳۵۰۰ زائر افغانستانی در دهه پایانی صفر نخستین مدرسه فصلی «فلسفه اخلاق» در مشهد برپا می‌شود بخش بین الملل بنیاد امام رضا(ع) به زودی تقویت می‌شود معاون سازمان حج: بیش از ۵ میلیون نفر در نوبت اعزام به عمره مفرده هستند درباره «سید مجتبی حسینی»، نویسنده کتاب «حضرت سکینه (س)؛ اسطوره ادب و عرفان» رفاقت با امام رضا (ع) کلید بهار معنویت | چگونه اندوخته‌های معنوی ماه محرم و صفر را حفظ کنیم؟ آغاز نهادینه‌سازی فرهنگ نماز از مدارس تاکید بر طرح و تصویب قوانین در راستای ایجاد زیرساخت‌های مربوط به مساجد نگهداری تابلوی تمثال امام رضا(ع) در موزه آستان قدس رضوی تکذیب شد تلاش برای تحقق مسجد تراز اسلامی | فعال‌سازی ۲۰ هزار مسجد در طرح «محراب» حکم شرعی آموزش شعبده چیست؟ مسجد جمکران میزبان هیئات مذهبی در روز شهادت امام حسن عسکری(ع) ساماندهی شعب موسسات قرآنی سراسر کشور تا پایان سال ۱۴۰۴ مدیرکل بنیاد شهید خراسان‌رضوی: خدمات شهرداری مشهد برای اشاعه نام شهدا بسیار ارزشمند است تاریخچه‌ای از توسعه حرم امام رضا علیه‌السلام در عصر «وزیرنظام» در دوره قاجار خودتان را بزنید به آن راه آقا! خورشید، پشت این پنجره است عنایت خاص امام رضا (ع) به شیخ حبیب‌ا... آثار، برکات و چرایی زیارت امام رضا (ع) | عهدی که با زیارت ادا می‌شود گزارشی از نمایشگاه عکس های حسن توکلی از حرم مطهر رضوی در نگارخانه فردوسی | با عکس هایم از حرم، زندگی کردم
سرخط خبرها

شکر که زیر سایه امام رئوفیم

  • کد خبر: ۳۰۵۰۳۸
  • ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰
شکر که زیر سایه امام رئوفیم
مرداد سال ۱۳۹۶ بود که برای یک اردوی شعر به تهران رفته‌بودم. سه روز بعد وقتی به مشهد برگشته بودم پیامکی برایم آمد و متنش این بود که، صادق شهید شده!

مرداد سال ۱۳۹۶ بود که برای یک اردوی شعر به تهران رفته‌بودم. ایام شهادت شهید حججی بود و شب شعری با عنوان «ازسرگذشت» با اجرای فضه‌سادات‌حسینی برگزار شد که من برای شهدای فاطمیون شعرخواندم. سه روز بعد وقتی به مشهد برگشته بودم پیامکی برایم آمد و متنش این بود که، صادق شهید شده! نتوانستم خودم را حفظ کنم چنان آه بلندی از نهادم برخاست که همه اعضای خواب و بیدار خانه متوجه شدند و پرسیدند چه شده؟ خاطرم هست حال مادرم خیلی خراب شد.

صادق شاید واقعا پسرخاله‌ام نبود ولی، چون مادرهایمان خواهرخوانده بودند و خیلی رفت‌وآمد داشتیم خیلی بیشتر از پسرخاله واقعی دوستش داشتیم. صبح علی‌الطلوع راهی منزل خاله شدیم بین راه با مداحی «از شام بلا شهید آوردند» یک دریا اشک ریختم و آنجا هم که رسیدیم قیامتی بود. روز بعد به عنوان خانواده شهید رفتیم که از نزدیک با پیکر شهید وداع کنیم. هیچ‌کس اختیار چشم‌هایش را نداشت. نمی‌دانم به او فکر می‌کردیم یا به‌جاماندن خودمان که آن‌قدر بیقرار بودیم. 

روز تشییع هم طبق رسم آن‌موقع که شهدا را روز جمعه بعد از نماز جمعه در حرم روی دست مردم تشییع می‌کردند رفتیم حرم. هوا گرم بود عرق‌ریزان حدفاصل بست طبرسی را تا صحن جامع طی کردیم و رسیدیم به تابوت. بعد هم زیر سایه امام هشتم پیکر را از خروجی نواب به بیرون مشایعت کردیم. حالا این روز‌ها که صدای سقوط سوریه بلند شده است، همه ما نگرانیم و خانواده شهدا بیش‌از ما نگران حرم عمه‌های گرامی امام‌رضا (ع) هستند. 

نیت کردم و خودم را رساندم به حرم مطهر امام (ع) و ایشان را به قطره قطره خون شهدا قسم دادم و گفتم: آقاجان شما را به خون شهید سلیمانی، به خون شهید ابوحامد، به خون فاتح و صدرزاده و سنجرانی و رضا اسماعیلی و همین صادق بیست‌وسه‌ساله مان قسم، برای آزادی زینبیه و امنیت حرم حضرت رقیه (س) جوانان بیست‌ساله‌ای رفتند که دل مادرانشان امروز خون است از این اتفاق، با اینکه بعد از رفتن فرزندانشان خوشحال بودند که آزادی این حرم‌ها حاصل خون فرزندانشان است. بعد از گفتن این جملات قلبم آرام شد و به خانه برگشتم و هرلحظه خداوند را شکر کردم. شکر که زیر سایه امام هشتم هستیم و می‌توانیم در وقت آشفتگی خودمان را برسانیم محضرشان.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->