محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ «اگرآنجا خانه بود» اولین اثر مستقل بیتا علیاکبری است که در سال ۱۳۹۹ بهوسیله انتشارات «آرادمان» منتشر شد. مجموعهای از اشعار سپید، با درونمایه تنهایی و اندوه عمیق انسان، کتابی کمحجم حاوی ۴۸ شعر کوتاهِ ثبتشده بر سپیدی ۵۵ صفحه.
این شاعر جوان خراسانی، حالا، بعد از تقریبا پنج سال، دومین مجموعهاشعارش را با نام «عنصر غمگین ماه» منتشر کرده است، کتابی بازهم متشکل از اشعار سپید که بههمت نشر «واج» روانه بازار شده است. مطلب زیر حاصل گفتوگوی ماست با علیاکبری که بههمینمناسبت انجام شده است.
بیتا علی اکبری، در گفت وگویی که سال ۹۹، هم زمان با انتشار «اگر آنجا خانه بود»، با روزنامه «شهرآرا» داشت، از این گفته بود که اشعار نخستین کتابش هم آرزوهای او را دربرمی گیرد و هم حسرت هایش را، و البته این بستگی دارد به اینکه شاعر چه نگاهی به کلمات داشته باشد. او معتقد است کلمات، همان قدرکه میتوانند مأیوس باشند، میتوانند شاد هم باشند، و این برمی گردد به زیست آدم و تصوری که از کلمات دارد. حالا، کلمههای تازه علی اکبری، بیشتر، ماحصل زل زدن به دل تاریکی است که درقالب ۴۸ شعر سپید در کتاب تازه اش گرد آمدهاند.
او درباره اینکه کتابش بیشتر شامل چه مضامینی میشود میگوید: «از نام کتاب پیداست؛ کلمات از نگاه کردن به ماه و زل زدن به دل تاریکی میآیند، که با خودش اماواگرها را میآورد. افکار و تصاویر در این کتاب، بیشتر، به سمت گذر عمر، مرگ، تنهاماندن با خودت و با خاطراتت میآید، سؤالهایی که گاهی برای پاسخ دادن به آنها نمیدانی باید چه کنی و جز سکوت کردن و زل زدن به ماه کاری از تو و شاید از هیچ کسی ساخته نیست. مردهها فقط نگاهت میکنند، سؤالها را پاسخ نمیدهند!»
اما آیا قرار است در «عنصر غمگین ماه» با اثری مشابه «اگر آنجا خانه بود» روبه رو شویم، یا اثری کاملا متفاوت با اولین تجربه مستقل شاعر؟ علی اکبری معتقد است: «با کتاب تازه و متفاوتی روبه رو میشوید، نه فقط اینکه کتاب تازه منتشرشدهای باشد. کلمات همیشه بودهاند و ادامه خواهند داشت، چه دورانی که تصاویری بودند برروی دیوارهای غار، چه حالا که کلماتی هستند در دل کتاب 'عنصر غمگین ماه'. ما، هرکدام، با تجربه زیستی خود به کلمات نزدیک میشویم. هر کلمه میتواند با خودش هزاران تصویر بیاورد، هزاران مزه، تا شکلی از خودش را نشان بدهد.»
این شاعر برگزیده سیزدهمین دوره جایزه خبرنگاران (۱۳۹۷) در بخش ویژه «شاعران بدون کتاب» هم بوده است. وقتی از او درباره این تجربه اش میپرسیم و درباره اثرگذاری چنین جشنواره هایی، میگوید: «من درجریان بقیه جشنوارهها و جوایزشان نیستم که به چه صورت برگزار میشوند، اما جایزه خبرنگاران، جز برای شاعرانی که کتاب چاپ کردهاند، فرصتی هم میدهد برای دیده شدن شاعرانی که به هر دلیلی کتابی چاپ نکردهاند.»
علی اکبری حرفش را با اشاره به روند پذیرفته شدن شاعران و واکنش ایشان به این مسئله ادامه میدهد: «باور چیزی است که همه دنبالش میروند، چه آن زنی که در آشپزخانه کیک میپزد، چه آن مردی که در تعمیرگاه جان دوباره به دوچرخه میدهد. انتشارات 'آرادمان' [به عنوان حامی جایزه]، خود، در مجموعهای آثار برگزیده را منتشر میکند که اتفاق خوبی است. اما اینکه بخواهیم همیشه بنشینیم تا دیگران تأییدمان کنند، به نظر شخص بنده، خوب نیست؛ ما باید مسیر خودمان را ادامه بدهیم.»
چندی پیش که کتاب شعر یکی دیگر از شاعران جوان خراسانی، محبوبه راد، منتشر شده بود، او از چالش «دالان تودرتو و کلاف درهمی به نام نشر» سخن گفت. وقتی نظر بیتا علی اکبری را دراین باره جویا میشویم و میپرسیم که آیا او هم در مسیر چاپ کتابش به چنین مشکلی برخورده است یا نه، میگوید: «در کشوری که سرانه مطالعه پایین است و کاغذْ گران، ترجیح ناشران چاپ کتابهایی پرمخاطبتر است و شعر جایگاه پایین تری، حتی در قفسه کتاب فروشی ها، دارد. این اتفاق ممکن است برای هرکسی که قصد چاپ کتابش را دارد بیفتد؛ حالا برای یک نفر بیشتر برای یک نفر کمتر. کتاب 'عنصر غمگین ماه' در کمتر از چند ماه چاپ شد.»
او درباره تغییروتحولاتی که در فاصله چاپ کتاب اول تا دومش رخ داده است هم چنین توضیح میدهد: «مسیرْ آسانتر که نمیشود، حتی سختتر هم میشود: از کلمات و تصاویری که اجازه ورود به کتاب را ندارند، تا وسواسی که بعد از هر کلمه سراغت میآید، به علاوه گرانی کاغذ و نبودن مخاطب، برف را سنگینتر میکند. گذر زمان به ما میگوید این روزها و این مسیری که طی شد شیرین بود یا تلخ. البته، با همه تلخ و شیرینی، عصاره کار لذت بخش است. اما نشستن جایز نیست و باید رفت سراغ خلق دیگری.»
بیتا علی اکبری، در بخش دیگری از صحبت هایش، درباره شعر آزاد خراسان و حال وروز مخاطبان شعر میگوید: «جلسات شعر کمتری برگزار میشود و به همان اندازه شعرهای کمتری هم خوانده یا شنیده میشود. شاید هم من کم رنگتر حضور دارم. حتی در کتاب فروشی ها، قفسههایی که مربوط به شعر هستند پهنای کمتری دارند.
خود مسئولان کتاب فروشیها میگویند مردم دنبال کتاب روان شناسی میآیند، نه شعر. شعر در خراسان، اما جان بیشتری دارد و شاعران در این خطه پررنگتر و با کلمات محکم تری خودشان را در جهان جا میگذارند. مخاطبانْ شعر سپید را بیشتر از شعرهای کلاسیک میپسندند؛ و درباره این همه نمیشود به قطعیت پاسخ داد. اما مسیر ادامه دارد. شعرْ اتفاقی است که در جان شاعر میافتد. کلمات و تصاویر راهشان را به جهان کتابها و محافل ادبی باز میکنند.
یک مادر، وقتی فرزندش را به دنیا میآورد، راه نمیافتد در کوچه و خیابان تا از دیگران بپرسد 'آیا فرزندی که به دنیا آوردهام را دوست دارید یا نه؟ ' او به چیزی که خلق کرده است ایمان دارد؛ فرزند خود را کامل و زیبا میبیند. خلق اثر هم همین است: کسی که شعر کلاسیک یا سپید را دوست داشته باشد انتخابش را کرده تا لذتش را ببرد و ما هم باید مسیر خودمان را برویم. مخاطب حوصله گشتن دنبال معانی کلمه را ندارد؛ کلمه را روشن و شفاف میخواهد تا در کوتاهترین زمانْ کلمه یا تصویر را هضم کند و برود سراغ شعر بعدی یا ادامه زندگی. زندگی روی دور تند است و، به همین اندازه، مخاطبْ شعر را کوتاه و روشن میخواهد.»