به گزارش شهرآرانیوز؛ میرزامحمد آقازاده خراسانی ملقب به «آیتا... زاده»، «آقازاده» و «آقازاده نجفی»، فرزند دوم آیتا... العظمی آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، مشهورترین حامی روحانی مشروطه، بود که نیمهشعبان ۱۲۹۴ قمری (برابر با ۳شهریور۱۲۵۶خورشیدی) در نجف اشرف متولد شد. او بعدها تحصیلات مقدمات و سطوح را در نجف آغاز و پس از اندک مدتی به محضر درس فقه و اصول پدرش راه پیدا کرد و بعد از طی همه مراحل مختلف درسی موفق به اخذ اجازه اجتهاد از پدر شد.
آقانجفیقوچانی که همدرس او بود در «حیاتالاسلام» نوشته است: «آخوند با دقتی که در اجتهاد داشت، بارها تصریح به اجتهاد میرزامحمد مینمود.» این فرزند در سالهای بعد به جایگاه والایی رسید، آنچنانکه نهتنها آقایی کامل نهتنها برای خراسان که برای کل ایران شد. شاید همین موضوع هم سبب شد پهلوی اول حذف وی را در دستورکار قرار دهد و این مهم را توسط عوامل خود و به بهانه دخالت در واقعه مسجد گوهرشاد مشهد عملی کند.
میرزامحمد در ماههای نخست سال۱۲۸۶خورشیدی ساکن مشهد شد و ریاست دینی و سیاسی شهر را در دست گرفت. هنگام ورود او به مشهد همه مؤسسات دولتی و خصوصی و بازار تعطیل شد. تعدادی از مردان شهر برای استقبال تا نیشابور رفتند و ایشان را تا مشهد همراهی کردند. میرزامحمد پس از تشرف به حرم مطهررضوی در منزلی در کوچه سرحوضان پایینخیابان ساکن شد ولی پس از سه ماه سکونت در این خانه، به خانه دیگری در پشت سرای ازبکهای پایینخیابان نقل مکان کرد و تا آخرین روز حضور در مشهد در آن ساکن بود.
او در دوران حضور در مشهد، باشکوهترین درس خارج فقه و اصول روزگار خود را داشت و شاگردان زیادی تربیت کرد. آیات شیخمجتبی قزوینیخراسانی، شیخهاشم قزوینی، شیخهادى کدکنی، میرزاحسن بجنوردی معروف به ادیب بجنوردی، شیخفاضل قفقازی، پدر آیت ا... شیخ محمد فاضل لنکرانی، سیدصدرالدین جزایری، حاجآقابزرگ اشرفی، سیدجوادحسینی خامنهای، پدر رهبرمعظمانقلاب، شیخ حسینعلی راشدتربتی، میرزااحمد مدرسیزدی، شیخمحمدکاظم مهدوی دامغانی و شیخغلامحسین محامیبادکوبهای از برترین شاگردان او محسوب میشوند. آقازاده همزمان با ریاست حوزه علمیه مشهد، اقامه نمازجماعت در مسجد جامع گوهرشاد را هم برعهده داشت.
حضور آقازاده در مشهد اندکی پس از به توپ بسته شدن مجلس به دستور محمد علی شاه قاجار و توسط لیاخوف روس بود. همزمانی این مسئله با سکونت اعتراضی آیت ا... سیدمحمد طباطبایی (یکی از رهبران روحانی مشروطیت در مشهد)، این توهم را برای دولتمردان وقت ایجاد کرد که ممکن است این دو روحانی مشروطهخواه با هم جلساتی بگذارند و شرایط را برای در اختیار گرفتن مشهد و تبدیل آن به کانون بزرگ تبلیغی علیه سلطنتطلبان فراهم کنند.
مسئلهای که بهدلیل شرایط روحی مرحومطباطبایی که بهشدت از اهل مشروطه دلگیر بود، میسر نشد و او حتی طی نامهای، به وزیر اعظمِ محمدعلیشاه نوشت: «.. صحبتی میان داعی و ایشان از بابت مشروطه ابدا نشد و نخواهد شد... احدی از اهل مشهد با داعی راه ندارد...» طباطبایی این اقدام را در حالی انجام داد که آقازاده با آزادیخواهان بزرگ شهر ارتباط برقرار کرده و هدایت مشروطهخواهان شهر را در دست گرفته بود. این وضعیت تا فتح تهران توسط نیروهای مشروطهخواه و فرار شاه به سفارت روس ادامه پیدا کرد.
میرزامحمد هنگام شورش سالارخانبلوچ (اواخر تیر ۱۲۸۸ خورشیدی) نیز در مشهد بود و زمام شهر مشهد را در اختیار داشت؛ لذا برای رفع این شورش خود مسلح شد و به کمک قوای مردمی توانست مشهد را حفظ کند. آقازاده با بازگشت نظم به کشور کمکم به حوزه برگشت، اما جایگاه معنوی خود را حفظ کرد، تاجاییکه مسئولان حکومت احمدشاهی در کوچکترین موارد او را طرف مشورت قرار میدادند.
او در کنار تدریس، مراقب تحرکات بیگانگان نیز بود. وقتی روسهای تزاری در سال۱۲۸۹ خورشیدی وارد مشهد شدند، هدایت اعتراضات مردمی را بر عهده گرفت. آنطورکه از خاطرات سیاسی فرخ استنباط میشود، کوتاه کردن دست تجاوزگر اسماعیلخانقرهباغی، معاون کنسولگری روس، به توصیه و حمایت ایشان صورت گرفته است. روسها نیز به این مسئله واقف بودند.
این موضوع در خاطرات ژرژسرگئییویچآقابکف، جاسوس شوروی که تحتعنوان بازرس مخصوص نمایندگی تجارتی شوروی در محل کنسولگری مشهد اقامت داشت نیز ثبت شده است. او و مأموران دیگر سازمان چکاد و بعدها کاگب شوروی از حضور روحانیت در خراسان به زعامت آیتا... آقازاده بیمناک بودند.
وی نوشته است: «.. در حدود ۳ هزار نفر از روحانیون در مشهد گرد آمدهاند و این عده قدرت و نفوذ سیاسی فراوان در سراسر ایران دارند. ما برای رخنه به این مرکز قدرت بارها کوشیدهایم ولی هیچگاه توفیق استفاده از نفوذ این مرکز در جهت پیشرفت کارهایمان را نیافتیم...»
آقازاده فروردین۱۲۹۱ خورشیدی در تهران بود ولی با شنیدن فاجعه به توپ بسته شدن حرممطهر توسط ارتش روسیه و شهادت تعدادی از مردم در صحن مطهر باردیگر به مشهد بازگشت تا اوضاع را بسامان و مردم را در مقابل توطئه روسها متحد کند. او همچنین در جریان قیام کلنلپسیان تلاش بسیاری برای رفع اختلاف بین وی و دولت مرکزی انجام داد. آقازاده پس از شنیدن خبر شهادت پسیان در مهر۱۳۰۰ کسى را مأمور بازگرداندن جسد وی از جعفرآباد کرد. برهمیناساس بود که نخستین نبش قبر کلنل انجام شد. او بر جریان برگزاری تشییع جنازهای باشکوه برای پسیان نظارت کامل داشت.
آقازاده مانند بسیاری از علما در ابتدای حضور رضاخان میرپنج در صحنه سیاست ایران مخالفتی با او نشان نداد و حتی پس از قهر وی از نخستوزیری خواستار دلجویی از او شد. وی بهعنوان نماینده مردم سبزوار عضو مجلس مؤسسان تغییرسلطنت شد و سپس در جشن تاجگذارى رضاشاه شرکت کرد. برخی نپذیرفتن خواست پهلوی اول برای گذاشتن تاج بر سر او را عامل کینه رضاخان از وی میدانند. آقازاده پس از روی کار آمدن پهلوی اول با دیدن اقدامات ضددینیاش به مخالفت با وی پرداخت. این مخالفت از سال ۱۳۱۰ خورشیدی و پس از آغاز اقدامات پهلوی اول علیه روحانیون علنیتر شد.
اقدامات ضددینی پهلویاول پس از بازگشت از سفر ترکیه بهشدت مورداعتراض روحانیون شهرهای مختلف قرار گرفت. این وضعیت تا ماههای ابتدایی سال۱۳۱۴ ادامه داشت. در این سال پهلوی اول قانون تغییر لباس و اجبارى شدن کلاه نقابدار -موسوم به کلاهپهلوی- را اجرایی کرد.
اندکی پس از این ماجرا به صلاحدید علمای مشهد حاجآقاحسینقمی برای مذاکره با شاه راهی تهران شد، اما پهلوی اول دستور حبس خانگی آیتا... قمی را صادر کرد. این امر باعث تجمع اعتراضی مردم مشهد در مسجد گوهرشاد و به گلوله بستن معترضان توسط عوامل دولت در ۲۱تیرماه۱۳۱۴ شد. پهلوی اول پس از این واقعه خونین فرصت را برای انتقام از آقازاده و سایر علمای انقلابی مشهد مناسب دید و دستور بازداشت آنان را صادر کرد.
سرهنگ نوایی، رئیس شهربانی خراسان، پس از بازداشت آیتا... آقازاده گزارشی را برای شاه تهیه و ارسال کرد. در این گزارش گفته شده بود که آقازاده در جریان کامل تحرکات رخداده در مسجد گوهرشاد بوده و مخالفان را هدایت میکرده است. در ادامه، قضات دادگاه ابتدا آقازاده را به هفت ماه زندان محکوم کردند، اما با اعتراض شاه پرونده به دادگاه نظامی رفت و حکم وی به اعدام تغییر کرد.
با انتشار حکم اعدام آیتا... میرزامحمد آقازاده، علمای اعلام و مراجع عظام در ایران و عراق از جمله آیتا... میرزای نایینی و حاجمیرزامهدى خراسانی با ارسال تلگرافی به شاه بهشدت اعتراض کردند. این اعتراضات بهحدی گسترده شد که عمال دولت امکان شورش در برخی شهرهای کشور را به اطلاع پهلوی رساندند.
او هم که در آن شرایط، درگیری با علما و روحانیون را به صلاح نمیدانست، حکم اعدام را به اقامت اجباری در تهران تبدیل کرد. پس از آن آقازاده در خانهای در شهرری محبوس و تحت نظر مأموران حکومت بود. اندکی بعد به دستور پهلوی اول، خانواده وی از مشهد به تهران منتقل شدند، اما این پایان ماجرا نبود و شاه هرلحظه منتظر فرصتی برای از میان برداشتن آیتا... بود. این فرصت با بروز یک بیماری مختصر در میرزامحمد به دست آمد.
کاظمنجفی فرزند آیتا... آقازاده خراسانی، درباره شهادت پدرش گفته است: «یک روز، از مدرسه که برگشتم، ساعت حدود۵ بعدازظهر بود، دیدم خیلی سروصدا و هیاهو در خانه است، داخل شدم، دیدم پدرم به حالت اغما افتاده؛ ایشان همان شب فوت کردند، درصورتی که هیچگونه کسالتی نداشتند از قبل.
بعدا معلوم شد پدرم همان بعدازظهر احساس ناراحتی میکند. یکی از مأمورین میرود و دکترى میآورد که بسیار ناشناس بود. چون خانه ما مردى نبود، بچهها به مدرسه میرفتند و فقط مادرم در خانه بود؛ براى همین آن مأمور مىرود و دکتر را میآورد. دکتر آمپولی به پدرم میزند که بلافاصله بعد از زدن آمپول به حالت اغما میافتد و فوت میکند.».
همین میشود که در اواخر دیماه۱۳۱۶ عدهاى از علما و دوستان آیتا... آقازاده تحت تدابیر شدید امنیتی، پیکر این عالم مجاهد را به شهرری منتقل کردند و در باغطوطی حرم شاهعبدالعظیمحسنی (ع) به خاک سپردند. وقتی خبر شهادت مرحوم آقازاده را به آیتا... حاجآقاحسینقمی رسید، ایشان با اظهار تأسف فراوان گفت: «تصور نکنید میرزا محمد آقازاده فقط آقای خراسان بود؛ آقای کل ایران بود.»
پس از سقوط پهلوی اول و در جریان محاکمه برخی از عوامل وی، همسر مرحوم آقازاده از عکس منتشره در روزنامه، «پزشک احمدى» را بهعنوان دکتری که آمپول مرگبار را به آیتا... آقازاده تزریق کرد و او را به قتل رساند، شناسایی کرد. بعدها معلوم شد که آقازاده به امر مستقیم پهلوی اول و با دستور رکنالدینمختاری، رئیس کل نظمیه کشور، بهوسیله پزشکاحمدی با تزریق آمپول هوا به شهادت رسیده است.
منابع:
جلد یک زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، مقاله میرزامحمد آقازاده خراسانی در دانشنامههای انقلاباسلامی و تاریخ ایران، حیات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آخوند خراسانی، اثر محسن دریابیگی، غیرت فقاهت از علیاحمدی، واقعه گوهرشاد بهروایت دیگر، اثر اسماعیل رائین، علما و رژیم شاه، اثرحمید بصیرتمنش، حاجآقا حسینقمى (قامت قیام)، اثر محمدباقر پورامینى، خاطرات آقابکف و روزنامه حبلالمتین.