اطلاعیه شماره ۳ ستاد ملی شرایط اضطراری هلال احمر: اسکان اضطراری ۱۱۷۵ نفر در پی حمله اسرائیل به ایران حمله مستقیم اسرائیل به یک آمبولانس در آذربایجان غربی | ۲ نفر شهید شدند (۲۴ خرداد ۱۴۰۴) جزئیات عفو و تخفیف مجازات محکومان به‌مناسبت اعیاد قربان و غدیر ۱۴۰۴ اطلاعیه دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص برگزاری امتحانات پایان ترم نیمسال دوم تحصیلی آیا برنامه برگزاری امتحانات دانش‌آموزان، فردا (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) تغییر خواهد کرد؟ فعالیت دفاتر ثبت ازدواج امروز (۲۴ خرداد ۱۴۰۴) تا ساعت ۲۱ ادامه دارد نوبت دوم آزمون سراسری ۱۴۰۴ در موعد مقرر برگزار می‌شود نحوه فعالیت‌ دانشکده‌های دانشگاه علوم پزشکی مشهد تردد در تمامی محور‌های مواصلاتی کشور روان است (۲۴ خرداد ۱۴۰۴) مهلت ثبت‌نام وام ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان تأمین‌اجتماعی، فردا (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) خسارت محدود به برخی نواحی سایت هسته‌ای فردو در پی حملات اسرائیل به ایران هیچ پروازی در فرودگاه‌های کشور تا اطلاع ثانوی انجام نخواهد شد مرخصی رؤسای ادارات شهرستان نیشابور تا اطلاع ثانوی لغو شد هیچ حمله جدیدی به مراکز نظامی و هسته‌ای اصفهان نشده است آیا امتحانات دانشگاه آزاد اسلامی خراسان رضوی برگزار خواهد شد؟ تغییر زمان برگزاری آزمون و لغو مصاحبه‌های دکتری دانشگاه پیام نور در روز یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ اعلام آمادگی پرستاران برای حضور در خطوط پدافند درمانی دستگیری ۵ متخلف انتشار اخبار مرتبط با اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در یزد هشدار پلیس فتا: به تماس تلفن‌های خارجی پاسخ ندهید آگهی فروش F-۳۵ اسراییلی در سایت دیوار قطار فوق العاده مشهد-تهران برقرار شد (۲۳ خرداد ۱۴۰۴) چطور به سوالات کودکان درباره جنگ و درگیری پاسخ دهیم؟ در خوابگاه‌های دانشگاه تهران تا اطلاع ثانویه باز می‌ماند دانشگاه شهید بهشتی: امتحانات نیمسال دوم با یک هفته تاخیر برگزار می‌شود اطلاعیه وزارت علوم و وزارت بهداشت درباره نحوه فعالیت دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی دقایقی قبل صدای چند انفجار در شهر کرمانشاه شنیده شد دانشگاه شهید بهشتی: به‌زودی قدرت هسته‌ای ایران را به نمایش خواهیم گذاشت آمار غیررسمی شهدای حمله تروریستی اسرائیل به ایران
سرخط خبرها

ناهید هم خدایی داشت

  • کد خبر: ۳۱۱۵۸۶
  • ۳۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۶
  • ۱
ناهید هم خدایی داشت
یکی دوبار دیده بودم زنگ‌های تفریح سطل‌های آشغال توی حیاط را زیر‌و‌رو می‌کند. من را که می‌دید خودش را می‌زد به آن کوچه که مثلا پولش را اشتباهی توی سطل زباله انداخته و دارد دنبالش می‌گردد.

ناهید کار‌های عجیب و غریبی می‌کرد. یکی دوبار دیده بودم زنگ‌های تفریح سطل‌های آشغال توی حیاط را زیر‌و‌رو می‌کند. من را که می‌دید خودش را می‌زد به آن کوچه که مثلا پولش را اشتباهی توی سطل زباله انداخته و دارد دنبالش می‌گردد. می‌دانستم دروغ می‌گوید او را دورادور می‌شناختم. وضع مالی پدرش خوب نبود و خرجش را پدربزرگش که همسایه ما بود می‌داد.

یک روز او را دیدم که داشت پوست کیکی را لیس می‌زد. ناهید حاضر بود پوست کیک روی زمین را بجود، اما نصف ساندویچ کسی را نگیرد. یکی دوبار فهمیدم گرسنه است. رنگ و رویش به زردی می‌زد. سرش توی کلاس درد می‌کرد. زنگ تفریح ساندویچ نان و پنیرم را با او نصف کردم، اما هر چه اصرار کردم قبول نکرد. انگار خجالت می‌کشید یا غرورش اجازه نمی‌داد.

مدتی بعد اوضاع تغییر کرد. ناهید سر کلاس حالش خوب بود. انگار ضعف نداشت. توی کلاس سردرد نمی‌شد. بیشتر هم از معلم سؤال می‌پرسید. ما پایه چهارم ابتدایی بودیم.

یکی دو هفته بعد، وسط زنگ علوم، خانم چوگانیان پیرزن خدمتگزار مدرسه به کلاسمان آمد. با معلم پچ پچ می‌کرد. معلممان با تعجب نیم‌نگاهی به بچه‌های کلاس انداخت. ما بی‌خبر از همه جا با هم حرف می‌زدیم.

نگاهم که به صورت ناهید افتاد ترس برم داشت. مثل گچ سفید شده بود. مداد توی دستش می‌لرزید. من و ناهید پشت یک میز می‌نشستیم. فهمیدم ماجرایی پیش آمده که ناهید از آن باخبر است.

معلم سرش را به علامت تأیید تکان داد. خانم چوگانیان دوقدم به داخل کلاس آمد و با دقت به صورت تک تک بچه‌های کلاس نگاه کرد. سرم را که برگرداندم تا عکس‌العمل ناهید را ببینم دیدم رفته زیر میز.

وقتی چوگانیان بیرون رفت سرش را بالا آورد و خاک مداد سیاه توی دستش را با گوشه مانتو تمیز کرد. مثلا مداد از دستش افتاده است.

آن روز نفهمیدم جریان چه بود، اما روز بعد مدیر سر صف اعلام کرد در شلوغی بوفه مدرسه، یک نفر هر روز کیک می‌دزدیده است. آن موقع دوربین نبود و فقط چوگانیان یک لحظه صورت دزد را در شلوغی صف خرید، دیده بود. حدس زدم ناهید از شلوغی استفاده کرده و بین جمعیت خودش را مخفی کرده بود و‌الا همان موقع گیر می‌افتاد و نیاز به این دزد و پلیس بازی‌ها نبود.

مدتی بعد رفته بودم کاموا بخرم که با دیدن ناهید پشت دخل مغازه تعجب کردم. او برای اینکه کمک خرج خانواده شود عصر‌ها در مغازه یکی از اقوامشان فروشندگی می‌کرد. همانجا درسش را هم می‌خواند. من هیچ‌وقت به روی ناهید نیاوردم که از ماجرا سردرآورده‌ام. او هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند.

سال‌ها بعد او را دیدم که در صف تاکسی یکی از میدان‌های قدیمی بابل ایستاده بود. حال و احوال که کردیم فهمیدم دلش می‌خواهد پرستار شود. دوره تزریقات را گذرانده بود و در یک درمانگاه هم کار می‌کرد.

مدتی است به ناهید فکر می‌کنم. به اینکه اگر آن روز زیر میز نمی‌رفت چه می‌شد؟ اگر رسوایش می‌کردند و همه کلاس او را با انگشت نشان می‌دادند و به او دزد می‌گفتند چه بر سر ناهید می‌آمد؟ چقدر رویارویی معلمان مدرسه با دانش‌آموزان حساس است و سرنوشت‌ساز. انگار آن روز خدا آبروی ناهید را حفظ کرد و نگذاشت به خاطر گرسنگی رسوا شود.

اما سؤال این است که چرا بخشی از خیرات و نذورات به صبحانه بچه‌های بی‌بضاعت تعلق نمی‌گیرد؟

کم نیستند دانش‌آموزانی که یادگیری‌شان تحت‌تأثیر گرسنگی قرار گرفته و مدام در کلاس بی‌حال و بی‌رمق‌اند. کاش حداقل بخشی از کمک اجباری والدین به مدارس به این بخش اختصاص یابد، چون هیچ امیدی به آموزش و پرورشی که همیشه از کمبود بودجه می‌نالد نیست.

* در این مطلب از اسامی مستعار استفاده شده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۱۷ - ۱۴۰۳/۱۰/۳۰
0
0
اخه لبنان و....مهم ترند
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->