تاثیر مصرف فیبر بر پیشگیری از سرطان تایید شد رونمایی از دومین برنامه راهبردی پنج‌ساله مناسب سازی کشور (۳۰ دی ۱۴۰۳) تتلو به اعدام محکوم شد (۳۰ دی ۱۴۰۳) زمان واریز باقی مانده پاداش پایان خدمت فرهنگیان اعلام شد (۳۰ دی ۱۴۰۳) آیا پدر اختیار و اجازه محروم‌کردن فرزند خود از ارث را دارد؟ نگاهی به چگونگی ضرب سکه در شصتمین سالگرد انحلال ضراب‌خانه شاهنشاهی | «چرخ سکه» در ایران قاجاری درد‌های شکمی همیشه منشأ گوارشی ندارند و گاهی خطرناک‌اند | درددل‌های غریبه و آشنا ناهید هم خدایی داشت چرا ایران با افزایش شیوع دیابت روبه‌رو است؟ افزایشی شدن نرخ باروری در ۱۵ استان کشور نوزادان متولد شده در سال ۱۴۰۳ بیشتر دختر بودند یا پسر؟ بهترین پرهیز غذایی برای سالمندان چیست؟ صدور هشدار هواشناسی درخصوص تشدید بارش برف در خراسان رضوی و ۱۶ استان دیگر (۳۰ دی ۱۴۰۳) ۶۲۶ پرونده قاچاق در خراسان رضوی به تعزیرات حکومتی ارسال شده است افزایش حیوان‌گزیدگی در خراسان‌رضوی گزارشی از مصرف گاز ادارات و کم وکیف تشویق های ریالی مشترکان خوش مصرف | بستانکاری روی پدال «گاز» برگزاری «هفته علم ایران و عراق» فرصت طراحی همکاری‌های علمی بلندمدت میان دو کشور است جریمه ۹ میلیارد ریالی برای قاچاقچی گوشت در تایباد آیا آموزش‌دهندگان سوادآموزی حق‌التدریس می‌شوند؟ حقوق بازنشستگان کشوری بدون اعمال متناسب‌سازی و با کمی تأخیر واریز شد (۳۰ دی ۱۴۰۳) چرا آلودگی هوا در کلان شهر‌های ایران کاهش نمی‌یابد؟ رشد سالانه آمار مرگ‌‌ومیرهای ناشی از آلودگی هوا در مشهد | هوای نفس‌گیر؛ ۲۷۰۲  نفر قربانی، ۵۲  همت خسارت برنامه اجرایی همکاری‌های علمی ایران و عراق امضا شد چرا ایران با افزایش شیوع دیابت روبه‌رو است؟ زمان طلایی درمان سکته مغزی سه ساعت ابتدایی است  افزایش ابتلا به سرطان پستان در زنان پیش از ۵۰ سالگی محکومیت ۶۲ میلیاردی برای عرضه ۳۱۰ کیلوگرم زعفران تقلبی در مشهد (۳۰ دی ۱۴۰۳) قالیباف: حقوق بازنشستگان اولویت مجلس است  | دولت ملزم به اجرای کامل متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان است تلاش حقوقی ایران برای بازپس‌گیری سکه‌های تاریخی حراج‌شده در آمریکا به کجا رسید؟ آمادگی کامل ایران در جذب دانشجویان عراقی استاندار خراسان رضوی: استفاده از تمام ظرفیت‌ها برای تأمین پایدار آب مشهد ضروری است
سرخط خبرها

ناهید هم خدایی داشت

  • کد خبر: ۳۱۱۵۸۶
  • ۳۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۶
ناهید هم خدایی داشت
یکی دوبار دیده بودم زنگ‌های تفریح سطل‌های آشغال توی حیاط را زیر‌و‌رو می‌کند. من را که می‌دید خودش را می‌زد به آن کوچه که مثلا پولش را اشتباهی توی سطل زباله انداخته و دارد دنبالش می‌گردد.

ناهید کار‌های عجیب و غریبی می‌کرد. یکی دوبار دیده بودم زنگ‌های تفریح سطل‌های آشغال توی حیاط را زیر‌و‌رو می‌کند. من را که می‌دید خودش را می‌زد به آن کوچه که مثلا پولش را اشتباهی توی سطل زباله انداخته و دارد دنبالش می‌گردد. می‌دانستم دروغ می‌گوید او را دورادور می‌شناختم. وضع مالی پدرش خوب نبود و خرجش را پدربزرگش که همسایه ما بود می‌داد.

یک روز او را دیدم که داشت پوست کیکی را لیس می‌زد. ناهید حاضر بود پوست کیک روی زمین را بجود، اما نصف ساندویچ کسی را نگیرد. یکی دوبار فهمیدم گرسنه است. رنگ و رویش به زردی می‌زد. سرش توی کلاس درد می‌کرد. زنگ تفریح ساندویچ نان و پنیرم را با او نصف کردم، اما هر چه اصرار کردم قبول نکرد. انگار خجالت می‌کشید یا غرورش اجازه نمی‌داد.

مدتی بعد اوضاع تغییر کرد. ناهید سر کلاس حالش خوب بود. انگار ضعف نداشت. توی کلاس سردرد نمی‌شد. بیشتر هم از معلم سؤال می‌پرسید. ما پایه چهارم ابتدایی بودیم.

یکی دو هفته بعد، وسط زنگ علوم، خانم چوگانیان پیرزن خدمتگزار مدرسه به کلاسمان آمد. با معلم پچ پچ می‌کرد. معلممان با تعجب نیم‌نگاهی به بچه‌های کلاس انداخت. ما بی‌خبر از همه جا با هم حرف می‌زدیم.

نگاهم که به صورت ناهید افتاد ترس برم داشت. مثل گچ سفید شده بود. مداد توی دستش می‌لرزید. من و ناهید پشت یک میز می‌نشستیم. فهمیدم ماجرایی پیش آمده که ناهید از آن باخبر است.

معلم سرش را به علامت تأیید تکان داد. خانم چوگانیان دوقدم به داخل کلاس آمد و با دقت به صورت تک تک بچه‌های کلاس نگاه کرد. سرم را که برگرداندم تا عکس‌العمل ناهید را ببینم دیدم رفته زیر میز.

وقتی چوگانیان بیرون رفت سرش را بالا آورد و خاک مداد سیاه توی دستش را با گوشه مانتو تمیز کرد. مثلا مداد از دستش افتاده است.

آن روز نفهمیدم جریان چه بود، اما روز بعد مدیر سر صف اعلام کرد در شلوغی بوفه مدرسه، یک نفر هر روز کیک می‌دزدیده است. آن موقع دوربین نبود و فقط چوگانیان یک لحظه صورت دزد را در شلوغی صف خرید، دیده بود. حدس زدم ناهید از شلوغی استفاده کرده و بین جمعیت خودش را مخفی کرده بود و‌الا همان موقع گیر می‌افتاد و نیاز به این دزد و پلیس بازی‌ها نبود.

مدتی بعد رفته بودم کاموا بخرم که با دیدن ناهید پشت دخل مغازه تعجب کردم. او برای اینکه کمک خرج خانواده شود عصر‌ها در مغازه یکی از اقوامشان فروشندگی می‌کرد. همانجا درسش را هم می‌خواند. من هیچ‌وقت به روی ناهید نیاوردم که از ماجرا سردرآورده‌ام. او هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند.

سال‌ها بعد او را دیدم که در صف تاکسی یکی از میدان‌های قدیمی بابل ایستاده بود. حال و احوال که کردیم فهمیدم دلش می‌خواهد پرستار شود. دوره تزریقات را گذرانده بود و در یک درمانگاه هم کار می‌کرد.

مدتی است به ناهید فکر می‌کنم. به اینکه اگر آن روز زیر میز نمی‌رفت چه می‌شد؟ اگر رسوایش می‌کردند و همه کلاس او را با انگشت نشان می‌دادند و به او دزد می‌گفتند چه بر سر ناهید می‌آمد؟ چقدر رویارویی معلمان مدرسه با دانش‌آموزان حساس است و سرنوشت‌ساز. انگار آن روز خدا آبروی ناهید را حفظ کرد و نگذاشت به خاطر گرسنگی رسوا شود.

اما سؤال این است که چرا بخشی از خیرات و نذورات به صبحانه بچه‌های بی‌بضاعت تعلق نمی‌گیرد؟

کم نیستند دانش‌آموزانی که یادگیری‌شان تحت‌تأثیر گرسنگی قرار گرفته و مدام در کلاس بی‌حال و بی‌رمق‌اند. کاش حداقل بخشی از کمک اجباری والدین به مدارس به این بخش اختصاص یابد، چون هیچ امیدی به آموزش و پرورشی که همیشه از کمبود بودجه می‌نالد نیست.

* در این مطلب از اسامی مستعار استفاده شده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->